پرتره ای درخشان از بانوی ایرانی

در دورانی که خیلی ها در تلاش هستند تا وجهه و چهره تابناک زن ایرانی را مخدوش کنند، مستندهایی چون «فاطمه» ضرورت پیدا می کنند.

به گزارش «عمار فیلم»، در سومین گعده فیلمسازان جوان سینمای انقلاب که به همت دبیرخانه جشنواره عمار برگزار شد، مستند «فاطمه» به کارگردانی معصومه نورمحمدی نقد و بررسی شد. این مستند درباره فاطمه سادات نواب صفوی، روایتی از زندگی تنها زن حاضر در عملیات بیت المقدس است. در یادداشتی به قلم آرش فهیم به بررسی این مستند پرداختیم.

 قبل از هر بحثی، مستند «فاطمه» کاری دلنشین، محکم و مومنانه است که درباره جنگ و مبارزه است اما قرار داشتن دو زن در دو طرف (پشت و روبروی دوربین) آن را متفاوت جلوه داده است. حتما تماشای یک فیلم دفاع مقدسی که هم کارگردان آن و هم راوی و شخصیت محوری اش یک بانوست، ارزشمند و مفید است.

جنگ، همیشه امری مذکر و مردانه شناخت می شده است. در تمام طول تاریخ، جنگ ها به نام مردان ثبت شده است. اما در این بخش از تاریخ و جغرافیای جهان، جنگی رخ داده است که از همه نظر کم نظیر است. هویت و حوادث منحصر به فرد این جنگ که به عنوان دفاع مقدس شناخته می شود، حتی درباره رزمندگان و فرماندهان آن هم صادق است. چون در این مقاومت هشت ساله حتی زنان قهرمان هم ظهور کردند. مستند نیمه بلند «فاطمه» به کارگردانی معصومه نورمحمدی، در قالب پرتره به یکی از این قهرمانان می پردازد. فاطمه سادات نواب صفوی، بانویی است که یک دست اسلحه و یک دست دوربین به میدان معرکه پا گذاشت. او رفت تا تصویر قهرمانان دفاع مقدس را ثبت کند، اما خودش هم قهرمان شد. تصاویر و گزارش هایی از مردان جبهه خلق می کرد و امروز هم خودش تصویری روشن و قابل ستایش از زن ایرانی است.

در دورانی که خیلی ها در تلاش هستند تا وجهه و چهره تابناک زن ایرانی را مخدوش کنند، مستندهایی چون «فاطمه» ضرورت پیدا می کنند. چراکه یکی از عواملی که سبب آسیب دیدن برخی از دختران شده، مغفول ماندن الگوهای زنانه جدید در جامعه امروز است. الگوهایی که در این دوران زیست کنند و در این شرایط مبارزه کرده باشند و برای زنان امروزی، جاذبه دارند. در این موقعیت وظایف رسانه ها و به ویژه مدیوم قدرتمند سینما این است که این الگوها را کشف و به طور صادقانه و زیبا به مردم معرفی کنند. شخصیت محوری مستند «فاطمه» قابلیت تأثیرگذاری بسیار زیادی دارد. او متعلق به دوران ماست، یک زن مبارز و فعال اجتماعی است، تحصیل کرده آمریکا و هنرمند است و در کنار همه این خصوصیات، در میدان جنگ هم حضور یافته است؛ هم تفنگ به دست گرفته و هم دوربین. رسانه های رسمی کمتر سراغ چنین چهره هایی می روند؛ جای زنان مبارز در سریال های تلویزیون خالی است و اگر هم این سریال ها سراغ چنین زنانی می روند فقط محدود به فریب خوردگان گروهک هست. رسانه های معاند نیز از چنین بانوانی وحشت دارند. آن ها هم زنانی با خصال معکوس فاطمه را به جامعه معرفی می کنند. در این شرایط است که مستندسازهای جوان و مستقل باید الگوهای خاموش که می توانند به جامعه امروز ما روشنایی ببخشند را هدف قاب دوربین خود قرار دهند.

تنوع در فضاسازی، یکی از نقاط قوت این مستند است. کارگردان مستند، هوشمندانه از رکود در روایت خود پرهیز کرده. تحرک و جابجایی دائم شخصیت محوری فیلم، قدرت مانور فیلم را بالا برده است. کار راحت این بود که مستندساز، قهرمان خود را در یک اتاق قرار می داد و با او مصاحبه می کرد و چند تصویر آرشیوی و عکس به اضافه مصاحبه با چند فرد دیگر را هم پیوست کار خود قرار می داد. اما زحمت زیادی برای ساخت این فیلم کشیده شده و همه مناطقی که فاطمه سادات در طول زندگی اش در آن ها سیر کرده را در این فیلم می بینیم. از سیستان و بلوچستان گرفته تا نقطه صفر مرزی ایران و عراق و سوسنگرد و … از شهر تا دریا و بیابان، همه در این فیلم دیده می شود که ارزش بصری آن را افزایش داده است.

اما نکته مهم این است که درباره «فاطمه سادات نواب صفوی» مطالب و عکس ها و اطلاعاتی منتشر شده است. ساخت مستند درباره شخصیت های شناخته شده به مراتب دشوارتر از افراد ناشناس یا به اصطلاح گمنام است. چون درباره قهرمانان گمنام که دارای ویژگی های قابل توجه یا کارهای خارق العاده ای هستند هر نکته ای به نمایش در بیاید، جذاب و تأثیرگذار است. اما وقتی فردی مثل فاطمه سادات که قبلا مطالبی درباره وی منتشرشده، محور یک فیلم مستند قرار می گیرد، مسئولیت کارگردان بیشتر است. چون ضمن وفاداری به حقیقت، باید مطالب جدید و ناگفته ای را درباره موضوع محوری خود به نمایش درآورد.

روایت فیلم با اینکه شسته رفته است و انسجام و جذابیت آن تا پایان حفظ می شود اما در پاره ای از بخش ها تکمیل نمی شود و خام می ماند. وقتی فاطمه از دوران کودکی خود می گوید، این بخش ناقص می ماند و داستان، ناگهان به ازدواج او جهش پیدا می کند و ما دیگر چیزی از آغاز حیات فاطمه نمی فهمیم؛ اینکه چه شد که او با سایر دخترها تفاوت یافت را باید در خردسالی او می جستیم. به همین دلیل هم شخصیت او به طور کامل معرفی نمی شود. این درحالی است که در مستند پرتره، مخاطب ابتدا باید با شخصیتی که فیلم درباره او ساخته شده ارتباط عاطفی برقرار کند. روایت فیلم نه تنها این کار را نمی کند، بلکه در همان دقایق ابتدایی از سوژه مهم و جذاب خود کمی فاصله می گیرد و به جای فاطمه سادات، ما با با داستان شوهر او همراه می شویم. اصولی تر این بود که کارگردان، ابتدا به طور کامل قهرمان خود را به مخاطب معرفی می کرد، سیر تکامل این شخصیت را از یک فرد معمولی به یک شخصیت مبارز و دانشمند نشان می داد، در ادامه ماجرای آشنایی و ازدواج وی و همسرش که او نیز یک مبارز انقلابی بود را شرح می داد؛ این گونه، دنیای زیبا و پرفراز و نشیب این زوج مبارز، موثرتر می شد.

در بخشی از فیلم، یکی از همرزمان فاطمه سادات، تأکید می کند که این زن خون پدرش را در رگ ها دارد که به شهید نواب صفوی اشاره می کند. اما در این فیلم هیچ اشاره ای به این نسبت خویشاوندی نمی شود. این خلأ علاوه بر اینکه موجب ناقص شدن اطلاعات فیلم شده و یک موضوع بسیار مهم را جا انداخته، یکی از جذابیت های فیلم را نیز کاسته است. قطعا پرداختن به این موضوع، به این فیلم ارزش و بار بیشتری می بخشید.همچنین دقایق پایانی، ساختار فیلم از پرتره خارج می شود. دیگر ما از خانم نواب صفوی کمتر می بینیم و می شنویم و خرمشهر است که بیشتر دیده می شود. این در حالی است که آخر فیلم می شد به زندگی و فعالیت های امروز فاطمه سادات اخصاص یابد تا تصویر فیلم و تصور مخاطب از وی کامل تر شود. در این شرایط، بیانیه پایانی فیلم از زبان این قهرمان درباره لزوم ایستادگی ، بهتر به دل مخاطب می نشست.

 

آرش فهیم