همه میهمان خیرالنساء بودیم از سبزوار و تهران تا حلب و موصل

همان اول که وارد سالن شدم با دوربین و گزارشگر صدا و سیما مواجه شدم که قصد داشت از بعضی افراد مصاحبه و گزارش بگیرد..

به گزارش «روابط عمومی جشنواره عمار» به نقل از سلام سربدار، همان اول که وارد سالن شدم با دوربین و گزارشگر صدا و سیما مواجه شدم که قصد داشت از بعضی افراد مصاحبه و گزارش بگیرد ولی انگار ما جزو آن بعضی ها نبودیم.
وارد سالن که شدیم،جمعیت زیاد بود و پیدا کردن صندلی برای نشستن سخت بود. همه آمده بودند؛ پیر و جوان، بزرگ و کوچک، زن و مرد، مسئول و غیر مسئول… فکر میکنم دیگر وقتش بود که مراسم شروع شود، درست راس ساعت ۱۸:۳۰.
پرده ی سالن که کنار رفت با المان مزار شهدای مدافع حرم سبزواری و البته یک مجری روبرو شدیم، با این که مجری را نمی شناختم ولی همان جمله ی اول را که گفت فهمیدم مجری خوب و توانمندی است. همان اول کار و بدون بسم ا… شروع کرد به بازگو کردن اتفاق و حوادث مهم قبل از انقلاب تا امروز. از کاپیتولاسیون و فتنه ی ۸۸ گرفته تا جنگ تحمیلی و انتخاب رهبری. راستش رو بخواهید اتاق فرمان چنان با آقای مجری هماهنگ بود که انگار چند ماه داشتن تمرین می کردند که هماهنگ بشن.

جشنواره عمار سبزوار
کم کم داشت مراسم رسمی میشد و کاملا مشخص بود که جمع، جمع بسیجی هاست. داشتم درباره ی دکور مراسم فکر میکردم تا این که با تقلب رسوندن بغل دستیم فهمیدم که این ها همان المان ها و قاب های عکس شهداست که دیگر در هیچ جای کشور دیده نمی شوند و شهید شده اند. به قول آقای مجری، در بین این همه برج و ساختمان، دیوار کوتاه تر از این ها پیدا نکرده اند.
در همین حال بودم که امام جمعه ی جدید شهر وارد سالن شد و همه نظر ها جلب او شد.
فکر میکنم همه ی آن هایی که آمده بودند شناخت کافی نسبت به جشنواره داشتند ولی به هر حال دبیر جشنواره در خراسان رضوی توضیحاتی را درباره جشنواره و اهداف آن داد. از این میگفت که این فیلم ها و مستندات قابلیت اکران در هر جا و مکانی دارد؛ از پارک و مدرسه گرفته تا مهمانی های کوچک و [حتی دیده شده یک نفر در مراسم عروسی اش از فیلم های عمار اکران کرده است.]

جشنواره عمار سبزوار
هنوز حرف های جناب دبیر تمام نشده بود که فیلمی درباره فیش های حقوقی و برجام و قلب تپنده ی رآکتور و آزاد سازی حلب و اتفاقات مهم اخیر پخش شد و یک چند دقیقه ای ما را سرگرم کرد.
در همین لحظات بود که دیدم نفر بغل دستی ام از بسیار ذوق زده و خوشحال است و دلیل آن هم این بود که متوجه شد که آن طرف سالن دارند پذیرایی می کنند؛ همان کلوچه های معروف ننه خیر النسا… تا این جای برنامه که خوب بود و ارزش آن از امتحان ریاضی شنبه بیشتر بود.
پدر شهید رجبی هم از روستای کلاته سادات سبزوار دعوت شد تا با کلام و همان لهجه ی زیبا و شیوایش چند دقیقه ای جمعیت را محو حرف هایش کند.

جشنواره عمار سبزوار
پدر شهید چنان صحبت کرد که تمام آن کاخ نشینان و نجومی بگیران اگر می بودند و می شنیدند، آب می شدند و باید شرمنده و مدیون امثال این پدر و مادر ها باشند که حتی از بنیاد شهید در ازای پسرشان چیزی طلب نمی کنند.
در این مراسم یک کربلا نرفته هم کربلایی شد؛ مجتبی مومن،هنرمند و فرهیخته ی انقلابی که آثار و کار های بسیار خوبی داشته است و از طرف جشنواره ی مردمی هدیه ای به این بزرگمرد تقدیم شد.

جشنواره عمار سبزوار

مراسم به پایان رسید ولی دسته کلید آن بنده خدا پیدا نشد که نشد.

به گزارش: امیرحسین ارشادی

امیرحسین ارشادی