توجه به امیدبخشی در پرداخت سوژه «سید احمد»/ پیرمرد قطع نخاعی که درس اقتصاد مقاومتی می‌دهد

پرهیز کارگردان از مصاحبه و حرکت به سمت گفت‌وگو محوری از مزیت‌های اثر است که باعث شده است مخاطب نزدیکی خود را با اثر حفظ کند و این اندیشه که «این یک فیلم است» کمتر سراغ او بیاید.

به گزارش «روابط عمومی جشنواره عمار»، مستند «سید احمد» یکی از آثاری است که این روزها در قالب بسته فیلم اقتصاد مقاومتی جشنواره عمار با عنوان «هدیه‌ای برای آقای رئیس جمهور» در حال نمایش در نقاط مختلف است. این مستند، داستان پیرمردی گرگانی است که علی‌رغم قطع نخاع شدن در جوانی، دست به کارآفرینی زده و یکی از معروف‌ترین کاموافروشان کشور است که حتی از تهران و مشهد و شهرهای دیگر مشتری دارد.

مستند «سید احمد» اثری به کارگردانی میلاد میرزاباقری است که در آن تلاش شده زندگی و تلاش روزانه سید احمد، پیرمردی که سال هاست قطع نخاع شده، به تصویر کشیده شود. سید احمد چهل و پنج سال پیش در حادثه ای آسیب می بیند و قطع نخاع می شود. او پس از آنکه بر ناامیدی ناشی از این اتفاق غلبه می کند، به کار و تلاش خستگی ناپذیر پرداخته و با پشت کارش بر این ناتوانی غلبه می کند. او اکنون به کار فروش کاموا و آموزش بافندگی و نیز تعمیر وسایل مربوط به بافت مشغول است.

خودش می‌گوید که هفتاد و هشت سالش است و از ناتوان‌ترین افراد آن شهر است. اما بیکار نمی‌نشیند. همت سید احمد و فعالیت های هر روزه او بیش از اینکه نتیجه روحیه خوبش باشد، علت روحیه اش است. هرکس که جای این شخصیت می بود با از کار افتادگی و ناتوانی، به دره افسردگی و یأس سقوط می کرد اما او ناامید نشد و تلاش کرد.

پرداختن به این مضمون در بین فیلم های مستند سال‌های اخیر بسیار گسترش پیدا کرده است. پیدا کردن افرادی که نسبت به عموم مردم جامعه ناتوان شده اند و در کنار این ناتوانی، از عموم مردم جامعه مفیدتر و فعال تر هستند. رواج این مضمون دلایل متفاوتی می تواند داشته باشد. اول تولید موفقیت آمیز مستندهایی از این دست و دوم نیاز و اشتیاق مردم است به دیدن چنین اشخاصی. بیکاری، ضعف و فرورفتن در ناتوانی‌ها و کمبود‌ها، نوعی بیماری است که در بسیاری از اقشار جامعه ما رواج پیدا کرده و ریشه اصلی آن تنبلی و راحت طلبی است که ما به آن دچار شده ایم. برای همین با دیدن فیلمی که باعث ایجاد امید و هیجان برای کار و تلاش بیشتر در ما شود، بسیار خرسند می شویم و به دلیل همین پذیرش مردم، افزایش تولید این گونه مستند ها در سال های اخیر به چشم می خورد.

اما همانطور که در بالا اشاره شد در بین این گونه آثار، هم نمونه های خوب پیدا می شود و هم نمونه های ضعیف و تا حدی الکن در بیان. اما چه چیز باعث می شود که مستندی در این گونه موفق شود و دیگری ناموفق. اولین قدم برای یک مستند پیدا کردن سوژه و موضوع است. این گونه افراد ناتوان، خودبخود سوژه خوبی هستند و مستندساز تیزبین را به سمت خود جذب می کنند اما کارگردانان در برخورد با چنین سوژه هایی دو دسته می شوند. یک قسم افراد کم تجربه ای که به صرف داشتن سوژه خوب، موفقیت خود را حتمی می دانند و دیگر کارگردانانی که بعد از پیدا کردن سوژهای دندان گیر به سمت پیدا کردن فرم درخور آن سوژه می گردند.

به اتفاق در تمامی این سوژه ها، خود شخص و دنیای درونی او در مستند نقش محوری را ایفا می کند. تمامی فعالیت های سوژه در زندگی شخصی و اجتماعی اش تحت شعاع درونیات و جهان شخصی اش قرار می گیرند. چرا که جلوگیری از غلبه ضعف ها و خسته نشدن و غلبه بر افسردگی، تماما از بنیان شخصیتی افراد ناشی می شود. به بیان دیگر مهم ترین اتفاق این مستند ها ماجرایی است که درون سوژه به وقوع پیوسته است و یا در حال وقوع است.

این جا هنر فیلمساز است که فیلم خود را هرچه بیشتر به جهان سوژه نزدیک کند تا بتواند حکایت کننده ضمیر او باشد و این نزدیک شدن هنرمندانه است که تفاوت هرچه بیشتر مستندها را در این گونه، رقم می زند.

در مستند «سیداحمد» کارگردان تا حدی توانسته است به این دنیا نزدیک شود. مستند با صدای اذان و با بیدار شدن او شروع می شود و با خوابیدن او نیز پایان می یابد. نقطه دیدهایی که از سید احمد در سرتاسر فیلم می بینیم نیز در صدد آن است تا مخاطب را وادار کند که جهان را از دید سوژه ببیند. با او چشم باز کند. با او وضو بگیرد و با او کار و تلاش کند تا مزه فعالیت در عین معلولیت را بفهمد.

از سوی دیگر انتخاب موسیقی سه تار که در طول کار به گوش می رسد در راستای همین نزدیک شدن است. سه تار در بین دیگر سازهای موسیقی سنتی بیشتر به فضای خلوت نوازنده نزدیک است. یکی به این دلیل که صدای ضعیفی دارد و شخص در خلوتش می تواند آن را بنوازد و از طرف دیگر به دلیل برخورد بی فاصله و بی واسطه انگشت او با سیم، می تواند احساسش را به خوبی به ساز منتقل کند. این مطلب باعث می شود که سه تار مناسب ترین ساز برای نزدیکی به فضای شخصی و درونی یک انسان باشد. البته این صدا در لحظات خلوت تر و درونی تر مستند به گوش می رسد همچون پایان مستند که مخاطب توانسته تا حدی به سیداحمد نزدیک شود. در کنار این صدای محوری و تأثیرگذار، موسیقی های دیگری را نیز می شنویم همچون صدای نی در اول کار و یا موسیقی های محلی که فضای بعضا شادتری را خصوصا در قسمت هایی که حکایت گر وجوه سرزندگی سید احمد است، به وجود می آورد.

این مستند تنها روایت گر زندگی سید احمد نیست و علاوه بر او سعی در نشان دادن همراهی همسر وی نیز دارد. همسری که در طول این مدت او را تنها نگذاشته است و عصای او شده است تا سیداحمد از زمین ناتوانی بلند شود. شاید اگر او نبود سید احمد امروز این گونه نبود. همسر سیداحمد کسی است که در مستند راه می رود و تکاپوی فیزیکی دارد و نشاط و حرکت به اثر می دهد و در نمایی بسیار به جا در مستند می بینیم که اوست که حیاط خانه سیداحمد را آب می دهد و سرزندگی می بخشد. حیاطی که گویای حیات سید احمد است.

پرهیز کارگردان از مصاحبه باعث شده است مخاطب نزدیکی خود را با اثر حفظ کند و این اندیشه که «این یک فیلم است» کمتر سراغ او بیاید.منظور، مصاحبه ای است که در آن تصویر صحبت کردن مصاحبه شونده با دوربین دیده شود که این مسئله تنها در یک جا و درمورد همسر سید احمد که شخصیت فرعی مستند است اتفاق می افتد ودر غیر از آن، صدای مصاحبه شونده- سید احمد یا همسرش- را می شنویم که بر تصاویر آن ها به درستی سوار شده است.

هرچند که مستندساز در بعضی مواقع خصوصا در بازسازی روابط روزمره او با همسرش نتوانسته است موفق از کار بیرون بیاید و به طبیعی بودن کار لطمه زده است اما در کل مستند «سید احمد» با توجه به مدت زمان کوتاهش قدرت همراه ساختن مخاطب با جهان یک قطع نخاعی پر تلاش را دارد. شخص ناتوانی که با توجه به شروع فیلم، با قدرتی که از یاد خدا گرفته است زنده می شود و زندگی می کند.

حامد گلناری

حامد گلناری