«بیست و یک روز بعد» فیلم مبارزه و امید است/هر غول را از پای درآوری غول بزرگتری به نبردت می‌آید

«بیست و یک روز بعد» مشکلات را می بیند و خوب هم نشان می دهد اما اهل سیاه نمایی نیست! فضا فضای روشن امید و مبارزه است نه فضای تلخ یاس و نا امیدی.

به گزارش «عمارفیلم»، ابوعلی ولایت پناه- ماه‌هاست منتظر اکران فیلم سینمایی «بیست و یک روز بعد» هستم، وقتی تبلیغ اکران فیلم را در اینستاگرام سینما خورشید اندیمشک دیدم با دو سه تا از دوستان تلفنی تماس گرفتم که با هم برویم تماشا. وحید جواب نداد، رسول با بچه ها قرار گذاشته بود زینبیه را برای مُحَرّم جمع و جور کنند و عذر خواست، عظیم سمت خیابان شهید آوینی بود، گفت می‌آیم و رکاب زنان با دوچرخه آمد دم منزل، دوچرخه را گذاشتم خانه‌مان و سوار تاکسی شدیم به مقصد سینما خورشید.
سانس سوم ساعت ۲۲ شروع می شود و ۳ دقیقه مانده تا ساعت ۲۲، بیستم شهریورماه ۹۶. بلیط می‌خریم، بلیط فیلم نیم بهاست، ۳۰۰۰ تومان. بلیط من ردیف ۳ صندلی ۲ است و برادر عظیم در کنارم.
فیلم شروع می شود…
فیلم سینمایی «بیست و یک روز بعد» داستان نوجوانی است که… نه داستان فیلم را لو نمی‌دهم باید بروید و ببینید. «بیست و یک روز بعد» فیلم ماست، فیلم قشر عادی جامعه. آنقدر از دیدن این فیلم ذوق زده شده‌ام می خواهم همه داستان را بنویسم!
مرتضی نوجوان نقش اول فیلم، جَنَم دارد، استعداد دارد، جسارت دارد، اعتماد به نفس دارد و جرأت خطر کردن… وقتی مقابل مدیر یک شرکت سینمایی می ایستد با صلابت سخن می گوید و دستِ آخر داستانش را به قیمتی که خودش می‌خواهد، می‌فروشد… . در عالم لوطی گری مشتی گری، مرتضی نوجوان نیست، یک مرد تمام عیار است، مردی که مقابل مشکلات می ایستد و کم نمی آورد. می جنگد با مشکلات مادی، با بیماری، با زورگویی اطرافیانش و خالی نمی‌کند. فیلم نقبی هم دارد به وضعیت بعضی از کلوپ های بازی، که قمار در آن جریان دارد، پستوی کلوپ، لایه پنهانِ شهر است.
«بیست و یک روز بعد» مشکلات را می بیند و خوب هم نشان می دهد اما اهل سیاه نمایی نیست! فضا فضای روشن امید و مبارزه است نه فضای تلخ یاس و نا امیدی. مرتضی بر اساس جبر شرایط به پستوی کلوپ کشیده می‌شود، کتکش را هم می‌خورد، خون مالی هم می شود ولی مادر، بچه ها را اینگونه تربیت نکرده. مادری که زمان هر کار را با صلوات به بچه‌هایش آموخته.
مرتضی در دیالوگی عالی می گوید بچه پولدارهای بی استعداد دوربین دارند، فیلم می‌سازند بعد در جشنواره‌ها دوربین جایزه می‌برند و با آن دوربین دوباره فیلم می‌سازند و دوباره جایزه می‌برند و این تکرار می‌شود ولی ما…
به نظرم این دیالوگ سیلی محکمی بود به جریان روشنفکری رانت خوار جشنواره‌ها.
یک ایثار عیان بدون شعار در فیلم جاریست. شاخصه یک فیلم خوب دینی این است که بدون تظاهر مظاهر دین را نمایش می دهد، «بیست و یک روز بعد» سینماست یعنی به واقع جاذبه دارد. سینما همین است داستان‌ها، تعلیق‌ها، گره‌افکنی‌ها و گره‌گشایی‌ها، المان‌ها، دیالوگ‌های یکدست و پیوسته، پرجاذبه و بدون زده‌گی.
دو جای فیلم مرا میخکوب کرد . یک سکانس تصویری و یک دیالوگ. سکانس بیمارستان که کلاه گیس بلوند جنازه زنی روی زمین می افتد و مرتضی آن را می بیند ولی همراهان آن بیمار دیگر آن را نمی خواهند… و دیالوگ فوق العاده زیبای مادر مرتضی که می‌گوید دنیا را به گونه ای ساخته‌اند که هر غول را از پای درآوری غول بزرگتری به نبردت می‌آید و در این نبردها انسان قوی و شکست ناپذیر می‌شود. و این همه حرف است…
و سکانس پایانی که اوج است و فرود نیست اصلا همه این فیلم فراز و فرودش هم در اوج است و فرود ندارد… دوست دارم چند بار دیگر با دقت فیلم را ببینم و لذت ببرم. این نوشتار همه آنچه دیدم نیست بنا به اختصار بود.
مرحبا و درود بر محمدرضا خردمندان و مرحبا و درود بر دو بازیگر نوجوان فیلمِ تمام عیارِ «بیست و یک روز بعد». کف پایان فیلم به افتخار بچه های باشگاه فیلم داستانی سوره… به افتخار فیلم ایرانی، سینمای ملّی… به افتخار سینمای اخلاق محور… به افتخار بازیگر توانمند سینما حمیدرضا آذرنگ، هنرمند اندیمشکی…
عظیم و من مشغول کف زدن هستیم و دلمان نمی‌آید سالن را ترک کنیم. از سینما خورشید تا کوی شهدا را پیاده می‌آییم و درباره فیلم حرف می‌زنیم. کجایند برو بچه های جبهه فرهنگی انقلاب تا صندلی‌های سینما را پُر کنند و نگذارند این فیلم‌های اخلاق‌محور مهجور بماند. چرا نمی آیند و فیلم خوب ایرانی و اصیل و خانواده محور تماشا کنند؟! بلیط نیم بهاست و عذری نداریم…

ابوعلی ولایت پناه