یادداشتی بر مستند «دموکتاتور» به کارگردانی محمدحسین محمدی

فیلم مستند «دموکتاتور» محصولی از سفیر فیلم، تولید شده در سال های 1- 1400 به تهیه کنندگی محمد فریدونی، کارگردانی محمد حسین محمدی واله و با پژوهش محمد حسن سلطانی و تدوین علی کوثری می باشد که امسال در قالب جشنواره عمار، به نمایش درآمده است.

این فیلم مستند پنجاه دقیقه ای که به شیوه راوی محور تهیه شده، تلاش دارد تا به روایت بخشی از تاریخ معاصر ایران که به نظر کارگردان، عرصه کشاکش ما بین دیکتاتوری و دموکراسی است، بپردازد. روایت فیلم مربوط به سال های حکومت محمدرضا شاه پهلوی، به خصوص دو دهه آخر سلطنت او می باشد.

گر چه فیلم دارای محاسن متعددی در شیوه های مستند سازی از جمله استفاده از تصاویر تاریخی بدیع، استفاده از فیلم های آرشیوی کمتر دیده شده از دوران پهلوی و استفاده از مصاحبه های برخی پژوهشگران برجسته تاریخ معاصر ایران بوده و دارای لحن روایت دلنشینی می باشد، اما به لحاظ محتوای تاریخی و شیوه روایی، دارای مشکلات و نقدهای جدی می باشد که به برخی از آن ها اشاره می شود:

آن چه که راوی در متن روایت، به خصوص، در ابتدای فیلم نقل می کند، تا حد زیادی در تناقض با مصاحبه ها و موضوعی است که به دنبال آن است. به عنوان مثال در ابتدای فیلم، ایران را در دهه چهل خورشیدی، کشوری در حال توسعه می داند که دارای «توسعه سیاسی و اقتصادی به موازات هم» می باشد و حتی تهران با پاریس و خیابان لاله زار با شانزلیزه مقایسه شده است و مجلس و احزاب را سرزنده و پرتکاپو و پیگیر خواست های مردم می داند. بدیهی است چنین ادعاهایی با موضوعات مطرح شده در فیلم در تناقض کامل می باشد. در بخشی دیگری از فیلم، در حالی که راوی، انتخابات مجلس را تعیین کننده ترکیب دولت آینده می داند، به سراغ نقل قول دو نفر از مصاحبه شوندگان می رود که هر دو معتقدند نتیجه انتخابات مجلس نه در میان جامعه، بلکه در دربار و تحت تاثیر دخالت های شاه تعین می شود.

مشکل دیگر فیلم که نقد جدی مخاطب را به همراه دارد، عدم روایت یکدست و عدم وجود سلسله مراتب منطقی از روند حوادث است. یک روایت دلنشین تاریخی از نقطه ای در زمانی گذشته شروع شده و گام به گام مخاطب خود را با بازیگران عرصه داستان آشنا نموده و سیر حوادث را به گونه ای دنبال می کند که مخاطب نا آشنا و مبتدی را جذب خود نموده و با خود همراه می کند. یکی از نقائص این فیلم عدم داشتن یک سیر منطقی تاریخی و تسلسل حوادث است که ممکن است به آشفتگی ذهنی مخاطب عام بیانجامد.

مسئله مهم دیگری که هم برای مخاطب خاص و هم عام، ایجاد اشکال می کند، نداشتن و یا نبود یک مسئله اصلی و دغدغه محوری، در تدوین فیلم است. گرچه فیلم به لحاظ عنوان «دموکتاتور» که به نظر می رسد ترکیبی از دو کلمه «دموکراسی» و «دیکتاتور» است، میخواهد حول محور کشاکش بین دموکراسی و دیکتاتوری شاه، به خصوص در دهه پنجاه شمسی حرکت کند، اما عملا طی تدوین فیلم، بخش هایی غیر ضروری دیگری اضافه شده که مخاطب را در مورد مسئله اصلی فیلم، گمراه می کند و تماشاگر ممکن است از خود سوال کند که مسئله اصلی فیلم کدامیک از موارد زیر است:

  • روایت مسیر و دلایل دور شدن ایران از سیستم چند حزبی به نظام تک حزبی و تشکیل حزب رستاخیز
  • روایت زندگی و مرگ «ناصر عامری» و نقش او در کشاکش های بین احزاب
  • بیان اجرای گونه ای نمایش از دموکراسی، در جهت مشروعیت بخشیدن به دیکتاتوری شاه
  • اقتصاد بی برنامه حکومت پهلوی و ایجاد تورم و نقش احزاب در ایجاد و کنترل آن که نهایتا به سقوط پهلوی منتهی شد

با این وجود، این موارد گرچه نقدی اساسی به تکنیک های مستند سازی روایت محور می باشد، اما همچنان از جذابیت آن نمی کاهد و تماشای این مستند تاریخی، به همه مخاطبین، به خصوص پژوهشگران و دانشجویان حوزه تاریخ معاصر ایران، به دلیل داشتن محتوای مهم سوال برانگیزو الهام بخش برای پژوهش های آتی توصیه می شود.

دکتر مسعود کثیری

دکتر مسعود کثیری؛ عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان