به گزارش عمار فیلم به نقل از روزنامه وطن امروز، در وضعیتی که در حال حاضر در آن قرار داریم، مستند «زمستان یورت» و آثاری بسیار اندک مشابه آن، اهمیتی ویژه دارند. ما در شرایط اجتماعیای قرار داریم که رسانهها و تحلیلگران علوم اجتماعی به طور کل، با فاصله زیادی از جامعه و از وقوع رویدادهای اجتماعی عقب افتادهاند. ما به وضوح این تأخر را در ناتوانی آنها از درک مسالههای اصلی جامعه مییابیم. این ناتوانی در برخی حوزهها حادتر است؛ به عنوان نمونه در زمینه درکی که باید از تغییرات و اعتراضهای اجتماعی وجود داشته باشد و وجود ندارد.
میتوان این ادعا را با یک مثال توضیح بیشتری داد؛ حسب آمار معتبری که تقریباً به صورت نیمهرسمی منتشر شده، تنها در ۶ماه نخست سال گذشته ما شاهد بیش از ۱۵۰۰ تجمع و تحصن اعتراضی بودهایم. بیش از ۲برابر همین میزان اعتراضهایی در قالب نامه و تومار ابراز شده است. جای تأکید مجدد این نکته باقی است که این آمار تنها برای ۶ماه نخست سال ۱۳۹۶ است، یعنی بیش از ۳ ماه قبل از روی دادن حوادث دیماه. در اینجا یک سؤال مطرح است؛ سؤالی که میتوان آن را با مراجعه به آرشیو رسانههای مکتوب، آرشیو رسانه ملی و همچنین خروجی محافل علمی و آکادمیک به نحوی کمی سنجید و پاسخ داد. آن سؤال این است: کلیت رسانهها و نهادهای اجتماعی، چه واکنشی به این بیش از ۵ هزار اعتراض نشان داده است؟ چند خط تحلیل، چند دقیقه برنامه، چند مقاله و چند نشست برای بازنمایی و درک این ۵ هزار رویداد تولید شده است؟ حساب تحلیلهایی را که پس از رویداد دیماه تولید شده باید جدا کرد؛ تحلیلهایی که درباره رویدادهای دیماه منتشر شد، نشانه عدم تأخر یا عدم ناتوانی نیست بلکه دقیقاً محصول این فروماندگی و تأخر است.
مستند زمستان یورت به این دلیل اهمیت دارد که کوشیده مسالهای را ببیند که رسانهها آن را ندیده و نمیبینند و تحلیلگران علوم اجتماعی آن را تحلیل نمیکنند. سعی کرده از موضعی اجتماعی مسالهای را ببیند که گفتوگو درباره آن به نهاد سیاست و کنشگران آن واگذار شده است. هم سازندگان و هم مخاطبان این اثر تأیید خواهند کرد که زمستان یورت به عنوان یک مستند، تنها یک نقطه است؛ البته یک نقطه شروع. این نافی ابتکار عمل و زحمتهای گروه سازنده نیست. این به این معناست که من مخاطب بعد از دیدن این مستند پرسشهای زیادی دارم. دوست دارم از زندگی آن چهل و چند نفری که در این واقعه کشته شدند، بیشتر بدانم. دوست دارم بدانم آیا حق و حقوقشان پرداخت شد؟ دوست دارم بدانم امروز خانوادههایشان چطور زندگی میکنند؟ چند ماه بعد از حادثه، بر اساس اظهارات مقامات دادگستری استان گلستان، کارفرمای معدن «صددرصد» مقصر شناخته شد؛ من مخاطب میخواهم بدانم امروز که حدود یک سال از این واقعه گذشته، این مقصر مجازات شده است؟ چگونه مجازات شده؟ چه تمهیداتی اندیشیده شده تا چنین اتفاقی تکرار نشود؟ چه تدبیری اندیشیده شده تا در معادن دیگر و در دیگر کارخانهها و بنگاههای اقتصادی کارگر حق اعتراض داشته باشد؟ چه تدبیری اندیشیده شده تا نه سهلانگاری که زیادهخواهیهای برخی، اینچنین کارگران را به خاک و خون نکشد؟ و سؤالهایی از این دست.
ساخت مستند عدالتخواهانه الزاماتی دارد؛ الزاماتی که ساخت یک مستند میراث فرهنگی یا حیات وحش ندارد. فرض کنید اگر مستندی درباره بازیهای محلی یک منطقه ساخته شود یا اگر مستندی حیاتوحش منطقهای را نشان بدهد، مخاطب هیچ وقت از مستندساز این انتظار را ندارد که خودش را درگیر آن بازی کند. مستندساز یک فاعل شناساست که بخشی از زیستبوم یا آیینهای سنتی یک منطقه را ابژه خود کرده است. در یک مستند عدالتخواهانه اما آیا مخاطب از مستندساز میپذیرد بیتفاوت باشد؟ میپذیرد صرفاً فاعل شناسا باشد، فاعل کنشگر نباشد و هیچ تلاش و کنشی در ادامه نداشته باشد؟ میپذیرد که پرسشهای پاسخندادهاش رها شود؟ حتماً پاسخ منفی است چون مساله انسانیت در میان است، بنابراین فارغ از نکات درونمتنی مستند، مهمترین نقطه ضعف فرامتنی آن این است که زمستان یورت ۲ و ۳ و۴ و بیشتر ساخته نشود. زمستان یورت یک نقطه شروع است؛ مهمترین نقطه ضعف آن است که این نقطه شروع، نقطه پایان باشد. به طرح بحث آغازین این نوشته بازگردیم: ما با جامعهای مواجهیم که در ۶ ماه حدود ۵ هزار کنش اعتراضی از خود بروز میدهد. میتوان به وضوح حدس زد که بخش عمدهای از این اعتراضها کارگری است. اغلب قریب به اتفاق این اعتراضهای کارگری ناشی از به بنبست رسیدن فرآیند تعریفشدهای است که در قانون برای اعتراض کارگری وجود دارد، بنابراین فهم این مساله پیچیده نیست که سازوکار قانونی اعتراض در قانون کار دردی را درمان نمیکند و به ضد خودش تبدیل شده است.
این یک مساله نظری پیچیده نیست، البته پیچیدگیهای عملی دارد. یعنی لایههای متراکمی از غفلت، بلاهت و منفعت توانسته این سازوکار را مختل کند؛ توانسته سازوکارهای مختل دیگری را مصوب کند؛ توانسته نخبگان فکری را به نام اهدافی اسلامی و حتی گاه انقلابی، به انتزاعیات انتولوژیک و کلیاتی ابوالبقا در همه زمینهها مشغول کند. توانسته کارکرد جنبشهای اجتماعی و جریان دانشجویی را به جنگ سیاسی، جُنگ شادی و اکران فیلم محدود کند. ما در این شرایط، در این غفلت متراکم به هشدار نیاز داریم. امثال این مستند به ما هشدار میدهد که در حال از دست دادن افقی هستیم که برای رسیدن به آن این همه خون دادیم. به ما هشدار میدهد به خاطر این پیچیدگیهای ساده، ما در حال از دست دادن «امکان جامعه قدسی» هستیم. به ما هشدار میدهد ما داریم جامعهای به وجود میآوریم که در آن ضعفا نمیتوانند حقشان را از اقویا بگیرند و اینچنین جامعهای، هرگز دینی و قدسی نیست. این تحلیلی است که پیامبر اسلام(ص) در موارد متعددی و در زمینه مسائل مختلفی بیان کردهاند. این علم و آگاهیای که ما به واسطه این هشدارهای اجتماعی و به واسطه مسلمات دین و انسانیت به دست میآوریم، برای ما مسؤولیت خواهد داشت. همان گونه که امام علی(ع) در نهجالبلاغه فرمود علم مسؤولیت اجتماعی میآورد و علما و نخبگان در برابر نابرابریهای اجتماعی مسؤول هستند: «اخذالله علی العلماء الایقاروا علی کظه ظالم، و لاسغب مظلوم». ماجرای فیل در خانه تاریک مثنوی مولوی را کم و بیش شنیدهایم: «پیل اندر خانه تاریک بود».
ظاهر ماجرا این است که کوهی از مسالههای کارگران در خانهای تاریک محبوس شده است. واقع ماجرا اما این است که این دیگران هستند که در اتاقی تاریک محبوس شدهاند. مساله، مسائل کارگران نیست. این دیگران و بیتوجهیهایشان است که مساله اصلی است. مساله، بیمساله بودن دیگران است. مسائل کارگران محبوس شده باشد یا دیگران البته تفاوت چندانی نمیکند. فیل عظیمالجثه است و قدرت تخریب بالایی دارد. علاوه بر آن؛ سر چشمه شاید گرفتن به بیل؛ چو پر شد نشاید گذشتن به پیل.
گفتنی است مستند «زمستان یورت» که به کارگردانی میلاد میرزاباقری در واحد مستند عمار تولید شده است، به حادثه ریزش معدن یورت و وضعیت کارگران آن می پردازد. برای تهیه این مستند به سایت Ammaryar.ir می توانید مراجعه کنید، جهت اکران این مستند نیز عبارت «زمستان یورت» به سامانه ۳۰۰۰۴۵۵۰ ارسال کنید.
مجتبی نامخواه