به گزارش «روابط عمومی جشنواره عمار» به نقل از رویش نیوز، عنوان سیاسیترین فیلم سال به دارنده فانوس بهترین فیلمنامه از هفتمین جشنواره مردمی فیلم عمار تعلق گرفته است، «ترمینال غرب» داستان اتفاقات بعد از برجام بر سر پیشرفت دانش هستهای در کشور است که در حاشیه یک دغدغه محیط زیستی و به دنبال یک شعار تبلیغاتی، مظلومیت و مهجوریت دانشمندان و فعالان صنعت هستهای را به تصویر میکشد و اگرچه در انتها راه بازگشتی را باز نمیگذارد ولی کور سوی امیدی را در منزل مادر شهید نوید میدهد.
دبیرخانه جشنواره عمار در اصفهان صبح جمعه با اکران این اثر که با استقبال پرشوری از جانب مردم مواجه شد، از معاون سابق برنامهریزی و توسعه سایت نطنز و نویسنده فیلم نیز برای حضور در جمع مردم دعوت به عمل آورد.
محمد نیکدل، نویسنده «ترمینال غرب»، به ایده این کار در جریان مناظرات روحانی و شعار او مبنی بر اینکه راهکار برونرفت از همه مشکلات مذاکرات خارجی است، دستیافته است و اگرچه میدانسته قرار نیست با کلید و شعار تدبیر اتفاق خاصی بیفتد ولی روند دموکراسی را پذیرفته است.
برای روحانی خواهان بهشت هستیم
او برچسب دلواپس را در این چند سال بسیار تلخ میداند و میگوید: «با وجود اینکه رئیسجمهور برای منتقدان جهنم را آرزو کرد ولی دلواپسان همواره با تأکید بر انرژی هستهای برای او و مردم خواهان بهشت بودند.»
نیکدل با صراحت تأکید دارد کسانی که شعار «آزادی» سر میدهند نحلهای از فاشیست را در خود دارند و نقلقولی از مهندس آبنیکی که تا قبل از برجام در صنعت هستهای مشغول فعالیت بوده است، عنوان میکند: «با اتفاقات بعد از برجام، گوهرهای یگانه ایران مثل سیبل در خیابانها میچرخند و این همان خواسته نتانیاهو است که گفته بود تمام دانشمندان ایران یا باید به خارج بروند و یا آنچنان در نقاط مختلف پراکنده شوند که امکان جمع مجدد آنها فراهم نباشد.»
محسن افشانی با آگاهی در ترمینال غرب بازی کرد
«ترمینال غرب» به خاطر موضوع جنجالی و حساسیتبرانگیز خود، انتخابهای متعددی برای بازیگران این فیلم نداشته است و حتی برخی گزینههای انتخابی، دقایق آخر از ادامه همکاری صرفنظر کردهاند، اما نقش اول کنونی فیلم یعنی محسن افشانی کسی است که با آگاهی کامل از موضوع فیلمنامه و پیامدهای احتمالی بعد از ایفای نقش در این فیلم، همکاری با ترمینال غرب را پذیرفته است.
نویسنده «ترمینال غرب» نگران قشر خاکستری جامعه است و دوست دارد تا فیلمش به دست کسانی که عقاید مشابهی با او ندارند هم برسد و از مخاطبانش میخواهد تا مروج جبهه حق باشند و روشنگری کنند.
نیکدل و البته بسیاری از فیلمسازان عماری، فانوس این جشنواره را به سیمرغها و خرسهای بلورین جشنوارههای دیگر ترجیح میدهند و حتی اکرانهای مردمی و لذت تماشای فیلم در دورترین نقاط کشور را از فانوس هم باارزشتر میدانند، دستکشهای ننه عصمت برای آنها گرمابخش روزهای کبودی دستانشان در نوشتن و در برخورد سرد با برخی از مسؤولان فرهنگی خواهد بود.
حاضر بودیم استعفا دهیم اما کار کنیم، نگذاشتند
علیرضا فراهانی معاون سابق برنامهریزی و توسعه سایت نطنز، از کسانی که با شهید مصطفی احمدی روشن همنفس بوده است و از روزهای سال ۹۳ دقیقاً بعد از برجام میگوید: «به ما اعلام کردند که به ادامه مأموریت شما نیازی نیست درحالیکه ما حاضر بودیم استعفا دهیم و همچنان به کار خود ادامه دهیم که این را هم قبول نکردند.»
ما را وابسته کردند
او از بیمهری به همکارانش که از تهران تا نطنز میآمدند و روزی تصمیم گرفته شد که پشت در سایت نطنز بمانند و دیگر آنها را راه ندادند روایت میکند: «هیچ دعوتی از ما برای ادامه همکاری صورت نگرفته بود که بخواهیم آن را رد کنیم، آن روز که عذر ما را خواستند به آنها گفتیم رسیدن به غنیسازی ۲۰ درصد تصمیم نظام بود و ما مقصر نبودیم اما بیفایده بود؛ نطنز با ۴۶ هزار سانتریفیوژ میتوانست خوراک بوشهر را تأمین کند که ما توانستیم ۱۸ هزار آن را فراهم کنیم ولی این تعداد بعد از برجام به ۵ هزار رسیده که ما را برای تهیه سوخت بوشهر به روسیه وابسته ساخته است.»
فراهانی زمان یکساله از گذشت برجام را فرصت مناسبی برای ثمر دهی و قضاوت مردم میداند و از ترمینال غرب به واسطه تصویر واقعی روزهای اخیر کشور سپاسگزار است و بر این باور است که مردم در مورد کاربرد انرژی هستهای و به طور کلی علم ابهامی نداشتند اما آنچه باعث شد از حقوق خود کوتاه بیایند وعده ایجاد بهشت اقتصادی بود، درحالیکه هیچ شاخه صنعتی نیست که از دانش هستهای تأثیر نگیرد.
«با همین لیسانس هم پدر اسرائیل را درمیآورم»
فراهانی از همرزمی با شهید احمدی روشن در سایت نطنز هم خاطرهها دارد: «هدفهای مصطفی آنچنان بزرگ بود که همت بزرگی هم برای آن داشت، گاهی که به او میگفتیم به سراغ ادامه تحصیل برو و فوقلیسانس بگیر میگفت من با همین لیسانس هم پدر اسرائیل را درمیآورم؛ در سختترین شرایط بدون نگاه به کمکاری بقیه تلاش کرد و نتیجه گرفت.»
شهریور ۹۰ زمانی است که فردو به صورت یک سالن خاکی برای غنیسازی ۲۰ درصد تحویل مهندسان هستهای میشود، به عدهای برای همکاری در این پروژه پیشنهاد میشود ولی به بهانه حقوق کم و زن و بچه از کار کنار میکشند اما بعد از شهادت شهید احمدی روشن ورق برمیگردد و خون او منشأ خیرات زیادی شده به طوری که همین افراد که از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرده بودند، دوباره بازمیگردند و حتی موج جدیدی از ورود به رشته فیزیک هستهای در کشور شکل میگیرد.
فراهانی نگاهی به روند شکلگیری انرژی هستهای در ایران قبل از انقلاب توسط آمریکاییها میاندازد و میگوید: «اواخر دهه هفتاد مجدداً صنعت هستهای مورد توجه قرار گرفت و سال ۸۳ وارد غنیسازی آزمایشگاهی شد، سرعت رشد علمی کشور در دانش هستهای معجزهای بود که آمریکا هم نتوانسته بود با چنین شتابی پیش رود.»
اکستاکسنت ۲۰ سال از ما جلوتر بود/ ارتباط صاحب پلاسکو با کدهای ریجستری اکستاکسنت
او پرده ناشناختهای از ویروس اکستاکسنت را هم آشکار کرده و با اشاره به نقش محوری شهید احمدی روشن در شناسایی آن ادامه میدهد: «این ویروس ۲۰ سال از تجهیزات ما جلوتر بود و به نقل از واشنگتنپست فعال شدن آن با دستور مستقیم اوباما اتفاق افتاده بود که میتوانست گردش هزار و ۱۰۰ دور سانتریفیوژ در ثانیه را به ۲ دور کاهش دهد، جالب آنکه وقتی کد رجیستری این ویروس کشف شد دقیقاً مطابق با تاریخ اعدام یهودی ثروتمند ایران و صاحب اصلی ساختمان پلاسکو بود.»
فراهانی حرفهایش را با تصور حضور شهید احمدی روشن در زمان کنونی به پایان میبرد و میگوید: «اگر مصطفی امروز بود ازآنجاکه دغدغه مقام معظم رهبری برایش بسیار مهم بود، شاید در حوزه اقتصاد فعالیت میکرد، نقطهای که به واسطه آن به امتیازات زیادی تن دادیم.»
ترمینال غرب سعی کرده تا با نگاهی استعاری از مهاجرت یک دختر فعال محیطزیست که برگرفته از داستانی واقعی است، نتیجه مذاکره با غرب و اعتماد به دشمن را نشان دهد. دیالوگ کلیدی و راهگشای فیلم که «هر کجا فهمیدی اشتباه کردی برگرد» نه تنها در فیلم عملی نشد بلکه در دنیای واقعی مذاکرات هم مورد بیتوجهی قرار گرفت.