قهرمان سینمای ایران ده قدم عقب تر از قهرمان واقعی داستان هستند

قهرمان سینمای ایران ده قدم عقب تر از قهرمان واقعی داستان هستند

محمد تقی فهیم: قهرمان برخی از فیلم‌سازان ایران، ذلیل هستند یعنی قهرمانان از خود واقعیت قهرمان عقب‌ترهستند.

به گزارش «عمار فیلم»؛ در راستای برگزاری سیزدهمین جشنواره مردمی عمار، سلسله نشست‌های تخصصی برگزار‌شد که نشست قهرمان پردازی در سینما، یکی از این نشست‌ها است که عصر روز گذشته شنبه 17 مهر، با سخنرانی محمدتقی فهیم منتقد سینما در سالن شماره سه سینما فلسطین برگزارشد.

فهیم با اشاره به سینمای قهرمان پرواز گفت: سینمایی سرگرم کننده است که قصه گو و قهرمان پرداز باشد؛ سینمایی که با قهرمان ساخته و پرداخته می شود، حتما سرگرم کننده است. اگر قرار باشد ما سینمای سرگرم کننده داشته باشیم، الزاما باید به اصطلاح قهرمان فیلم را بسازیم، یعنی اینها الزام و ملزوم یکدیگر هستند.

وی ادامه داد: پس از انقلاب در مقام یکی از کشورهای تولیدکننده رتبه خوبی را به دست آوردیم، اما در ارتباط با مخاطب ناکام ماندیم، به این دلیل که نتوانستیم با دل مخاطب پیش برویم. سینمای «دلی» دقیقا آن سینمایی است که در ارتباط با تماشاگر توفیق کسب می‌کند.

وی در ادامه افزود: در تمام این سال‌ها گفته شده است که فیلم باید با ذهن، عقل یا مغز مخاطب کار کند و سینما باید اندیشمند و دارای پیام مستقیم باشد؛ همه این حرف‌ها تا زمانی درست است که به دنبال دل مخاطب باشیم، در غیراینصورت هر تلاشی در این راستا بیهوده خواهدبود.

وی افزود: سینما در دهه شصت، چندسالی سینمای قصه گو شد و فیلم‌ها قهرمان داشت و به نوعی قهرمانانش کنش‌مند بودند و نسبت به مخاطبانش احساس وظیفه می کردند تا بتوانند او را سرگرم کنند؛ بنابراین سرگرم کردن اولین قدم ارتباط مخاطب با فیلم است.

فهیم ادامه داد: پس از چند سال از انقلاب، نگاه سرگرم کننده به فیلم تبدیل به یک رویکرد ضد ارزش شد و هر اندازه که جلوتر رفتیم، کم کم سینما از سبد مصرفی خانواده‌ها حذف شد. حتی مدیران و مجموعه‌های دولتی در ارتباط دادن بودجه به پروژه‌ها به دنبال این بودند که افراد بتوانند هرچه سریعتر در فیلم‌ها مانیفست اعلام کنند. نتیجه این اتفاق سبب شد تا قهرمان و قصه گویی از سینما حذف شود.

وی افزود: زمانی که انقلاب در کشورمان صورت گرفت، مدیران همان تجربه و خطای شوروی را پیش رو قرار دادند و آن چیزی نبود جز حذف قهرمان و قصه گویی از سینما. این درحالی است که سینمای شوروری در دوره ای قدرتمندترین سینما بود، تا جایی که مکاتب مهم فیلمسازی در شوری پدید می‌آید که معروف ترین آن آیزنشتاین 22 ساله است که با مکتب مونتاژ دنیا را تکان داد. پس از مدتی در این کشور شاهد هستیم که به دلیل بی توجهی به عنصر سرگرمی و توجه به هدفگذاری دل مخاطب، شوروی عملا چندسال بعد در برابر سینمای غالب جهان عقب نشینی می کند.

فهیم ادامه داد: آیزنشتاین در پس این اتفاقات می نویسد که دیگر دوران قهرمان فردی در سینمای شورری گذشته است، یعنی فیلمسازان به قهرمان جمعی توجه می‌کنند. دقیقا مشابه این جمله را در دهه هفتاد از مدیران بنیاد فارابی شنیدم که عنوان کردند ما نیاز به مخاطب «تخمه شکن» نداریم و مشابه همان مسیرشوروی را با حذف مخاطب از سینما ادامه دادند.

وی افزود:در دهه هفتاد قرارشد تا سینمای فرهیخته و فعال داشته باشیم، اما با حذف مخاطب بدترین آسیب را به سینمای ایران زدند، تا جایی که از اواسط دهه هفتاد سینمای ایران به قول قماربازان سینمای مفت بازشد و همه چیز را مجانی باخت، یعنی تولید کرد اما مصرف کننده روز به روز کاهش یافت.

این منتقد سینما گفت: در دهه اخیر روس ها تلاش کردند سینمای شان را از آن مسیر تغییردهند، روس‌هایی که در مقطع فیلمسازانش، بنیانگذار سینما در اروپا همچون سوئیس، مکزیک و حتی آلمان بودند. در آن مقطع آمریکا به موازات تصمیمات غلط این کشورها به سینمای قهرمان محور روی آورد و سینمایش بر دیگر کشورها غلبه شد.

وی افزود: سینمای آمریکا سینمایی است که در جهان حاکم است و در درجه اول با دل مخاطب کار می‌کند و در نهایت می‌تواند تأثیرات سیاسی و فرهنگی بگذارد تا جایی که به واسطه فیلم‌هایش بازتولید ارزش‌های آمریکایی و رویای امریکای کند.

فهیم گفت: سینمای ایران با حذف قهرمان روند خوبی را طی نکرد و نمی کند و حتی امروز ما با سینمای حتی ضد ایرانی مواجه هستیم. سینمای ما اساسا سینمای ملی ندارد و شاید چند فیلم علی حاتمی را مثال بزنم که تا حدودی به مرز سینمای ملی نزدیک است.

این منتقد سینما گفت: زمانی که فیلمساز در فیلم هایش به دنبال قصه و قهرمان پردازی نیست، در نهایت تبدیل به فیلمسازی می شود که با پیروی از برخی جریانات بیرونی، به دنبال دریافت جوایزه از جشنواره‌های مختلف خارجی است، اما فیلمی که مورد نیاز مردم است، تولیدی بوده که متأثر از مجموعه پشتوانه تاریخی و هویتی کشورایران باشد. قهرمان فاقد هویت دیگر قهرمان نیست؛ بنابراین اصلی ترین وجه قهرمان این است که هویت تاریخی و ملی داشته باشد.

وی افزود: قهرمانی که فاقد ایدیولوژی، هویت و ریشه باشد،بدون تردید معنا ندارد. فیلم باید دارای شاخصه های ایرانی و بیشتر از آن شاخصه های ملی باشد. بی تردید ایرانی بودن در حوزه اقتدار معنا می یابد یعنی فراتر از مرزها بحث ایران ارزش دارد، اما ارزش عنوان این است که به یک اثر ببخشد.

فهیم گفت: زمانی که از عنوان قهرمان صحبت می کنیم، حتما باید قهرمان ملی باشد. قهرمانی که قرار است در سینمای ایران بسازیم، باید تجسم، تندیس و تبلور جامعه ایران باشد. همچنین زمانی که صحبت از قهرمان می کنیم، باید در کنارش ضدقهرمان ساخته شود.

وی افزود: اصلی ترین مشکل سینمای ایران این است که فیلمسازانش، مسیر فیلمسازی را بلد نیستند و همین امر پاشنه آشیل سینمای کشور است. قهرمان زمانی قهرمان می شود که فیلمساز پشت دوربین بلد باشد که چگونه باید فیلم بسازد و نسبت به ابزارهای آن مسلط باشد. همچنین یکی از تمایزهای فیلمسازان با یکدیگر در خلاقیت هنری و فرم است که همین امر موضوع خدادادی بوده و قابل آموزش نیست و در ناخوداگاه فرد شکل می گیرد.

این منتقد سینما گفت: برای قهرمان پردازی در فیلم، نیازمند است که فیلمساز درباره کشورش اطلاعات داشته باشد و این همان پژوهش است. قهرمان پردازی در سینما برخلاف تصور روشنفکران، کار بسیار سختی است که اگر آسان بود، امروز در کشورمان فیلمسازان زیادی موفق به قهرمان پردازی می شدند.

وی  ادامه داد: آنچیزی که امروز فیلمساز باید به دنبال آن باشد، آموختن سینما در اندازه ای است که میزانسن را بشناسد تا بتواند میزانسنی از قهرمان را ارائه کند، یعنی قهرمان از میزانسن ایرانی ساخته شود تا برای مخاطب قابل باور باشد. این اتفاق نمی افتد، مگر آنکه فیلمساز اهل مطالعه و پژوهشگر باشد و سینما را به لحاظ تکنیک فرا بگیرد.

فهیم گفت: فیلم‌های آمریکایی به گونه ای است که درهمه بحران های سیاسی و اقتصادی خلاف جهت جریان هایی بوده که به دنبال تخریب جامعه است و برای این موضوع می توان فیلم جویندگان را اشاره کرد. فیلمسازان آمریکایی، تولیدات شان به گونه ای بود که برای آمریکا تمدن ساختند. تمدنی که مردم دنیا آن را باورکردند. دلیل این امر تعهد فیلمساز به مردم بود.

وی افزود: سال‌ها از انقلاب مان می‌گذرد و اتفاق بزرگی که در انقلاب مان رخ داد این بود که زن ها با پوشش وارد  جامعه شدند و در عرصه های مختلف خوش درخشیدند درحالی که لیبرال دموکراسی حاکم در دنیا می گوید با پوشش نمی توان فعال اجتماعی شد. آیا فیلمسازان ایرانی طی این سال ها توانستند این بخش از جامعه ما را به واسطه فیلم های شان به دنیا معرفی کنند. چرا این اتفاقات در سینمای ما بازتولید نشد و در فیلم آمریکایی جویندگان شاهد هستیم که مردان را بی سواد و زنان را معلمان با سواد نشان می دهند.

فهیم گفت: در بحث قهرمان هرچه فیملسازان متعلق به حال جامعه و ریشه در گذشته باشند بیشتر می توانند در حوزه قهرمانی کار کنند. قهرمان و ضدقهرمان باید دارای ویژگی های نزدیک به هم باشد تا به امتحان نهایی که می رسند، قهرمان پیروز و ضد قهرمان شکست بخورد. بنظرم بهترین قهرمان در فیلم حاتمی کیا به نام «آژانس شیشه ای» بود که می توانیم از آن به عنوان الگویی در سینمای ملی یاد کنیم. فیلمی که دارای قهرمان و ضدقهرمان بود.

وی افزود: فیلم های رضا میرکریمی تا پیش از فیلم «یه حبه قند» را می توان در چارچوب سینمای ملی نام برد. در این راستا می توان به فیلم زیرنورماه و خیلی دور خیلی نزدیک اشاره کرد.البته فیلم به آهستگی هم مناسب سینمای ملی است چراکه نقش زن در این فیلم کنشمند و معرف یک زن ایرانی بود.

این منتقد سینما گفت: قهرمان برخی از فیملسازان ایران، ذلیل هستند یعنی قهرمانان از خود واقعیت قهرمان عقب ترهستند. فیلم تک تیراندازدرباره شهید ززرین که دوسال پیش ساخته شد، مصداق بارز این جمله است. شهید زرین در کتاب ها خواندیم که شخصیت بسیار جذاب و قابلیت قهرمانانه داشت، اما وقتی این شخصیت تبدیل به فیلم شد، دیگر آن قدرت قهرمان را نداشت و قهرمان عقب تر از واقعیت فیلم باقی ماند، درحالی که قهرمان باید یک قدم از قهرمان واقعی جلوتر باشد. اما قهرمانان سینما هرچه ساخته شده است، ده قدم عقب تر هستند و کاریزمای لازم را ندارند.

وی ادامه داد: در سینمای «دلی» قهرمان باید جذابیت و کاریزما داشته باشد و در سینمای ایران نمونه های کمی داریم که از واقعیت قهرمان ها جذاب تر و تأثیرگذارتر باشد.

فهیم گفت: ما در بحث اقتباس، منابع غنی بسیاری داریم از شاعرانی همچون فردوسی و حافظ گرفته تا قهرمانان و و اتفاقات ملی کشورمان که هر کدام قابلیت تبدیل به فیلم های سینمایی دارند. سالانه 80 فیلم بلند سینمایی ساخته می شود، چند درصد از این تعداد به سینمای اقتباس اختصاص می یابد؟ متأسفانه مدیران سینمایی کشور در حال و هوای دیگری سیر می کنند. این درحالی است که آمریکا در سالی که گذشت، بخش قابل توجهی از فیلم های اکرانی اش، از جمله فیلم های اقتباسی اش بود.

وی افزود: اگر می خواهیم در سینمای ایران قهرمان بسازیم، باید در درجه اول ملی باشد. این امر نیاز به پژوهش و شناخت مردم ایران است. متأسفانه اولین معضل در سینمای ایران خود فیلمساز ملی است. او باید دغدغه کشور را داشته باشد و با تسلط بر ارکان فیلمسازی از فیلمش یک قهرمان بسازد.

این منتقد سینما گفت: ما در بخش نظریه اموزشی و دانشگاهی آموزش مناسب نداریم و بسیاری از فیلمسازان ما به کلاس هایی رفته اند که در حد و اندازه یادگیری فیلمنامه نویسی است.

وی افزود: نسل جدید تا حدودی اهل سینماست. امیدوارم شرایط طوری شود که این نسل وارد فیلمسازی قصه گویی و قهرمان پروری شود.عموما نسل قبلی فیلمسازان ما درجا زدند و دیگر نمی توان از آنها انتظاری داشت. روی نسل جدید می توان حساب باز کرد تا آنها سینما را به درستی یاد بگیرند تا هنرمند واقعی شوند.

فهیم گفت: دولت در بخش فیلمنامه و زیرساخت ها باید کار می کرد که متأسفانه شاهد چنین اقداماتی از او نبودیم. متأسفانه دولت مستقیم وارد تولید، سفارش و انتخاب فیلم شد و این درحالی است که امروز در یک هزار و صد شهر کشور، سینما وجود ندارد. دولت باید در این سال ها بودجه اش را به این سمت اختصاص می داد.

وی با اشاره به فیلم «تختی» گفت: متأسفانه آقای توکلی شخصیت تختی در این فیلم را به صورت یک فرد عقب مانده افسرده نشان داد.تختی در فیلم آقای توکلی زمین تا آسمان با تختی واقعیت فرق داشت.

فهیم گفت: قهرمان ملی نیازمند پشتوانه سینمای ملی است و سینمای ملی، پژوهش ملی می طلبد و در نهایت پژوهش نیازمند فرد متخصص نسبت به جامعه اش است.

وی افزود: سالانه دولت اعتبارات کلانی را به سینمای کشور تزریق می کند که در پس آن، یک سری شارلاتان و سیاسی از آن خارج می شود و به قول قماربازان، مفت بازانی هستند که در داخل و خارج مفت می بازند. دلیل باخت در داخل این است که با پول مردم فیلم می سازند و بازتولید آن ارزش های مردمی نیست و دلیل باخت در خارج از کشور این است که باج می دهند.

فهیم گفت: امروز چرا مردم سیستان و بلوچستان باید از سینما محروم باشند؟ روش غلطی در سینمای کشور پیش گرفته شده است. امروز مدیران فارابی نمی دانند چه فیلمی مناسب کشور است و آن کسی فیلم می سازد که زورش برسد. از یک فیلمنامه می توان تشخیص داد که این فیلم خوب یا بد است و این امر وجود یک فرد متخصص را می طلبد که ما شاهدش نیستیم. گاهی باید چندین مرتبه فیلمنامه خوانده شود تا فیلم خوب را از فیلم بد تشخیص دهیم.

وی افزود: فارابی، اعتباراتی را به فیلمساز می دهد تا فیلمی ساخته شود و در نهایت که مشابهش را در سال پیش شاهدش بودیم این بود که فیلمی ساخته شد که علیه ارزش هایی است که مدیران و مسئولان سینمایی برآن تأکید دارند. مدیران دولتی تکلیف را باید مشخص کنند که چرا سالانه از میان هشتاد فیلم ساخته شده، شاهد فیلم قهرمان محور نیستیم و چرا چند فیلم مبتنی بر پژوهش ها تولید نمی شود؟

این منتقد سینما با اشاره به فیلم قهرمان گفت: قهرمان فیلم خوبی نبود و این فیلم مسأله داری بود که گفته شد فیلمنامه اش دزدی بود و شاکی داشت. به لحاظ فنی هم این فیلم پر از اشکالات روایی بود و همه چیز ساختگی شد. قهرمان بیشتر شبیه یک تله فیلمی بود که برای جایزه ساخته شد و در نهایت جایزه اش را هم گرفت.