مستندساز برگزیده جشنواره عمار:

«در حصار» غم غربت ۳۰ ‌هزار شیعه فوعه و کفریا را نشان می‌دهد

داعش و تكفيري‌ها هرجا خودشان نباشند دوربين و فعاليت رسانه‌اي آنها هست اما ما در مقابل چكار كرديم و چه‌كار اثرگذاري

به گزارش «روابط عمومی جشنواره عمار» و به نقل از روزنامه جوان، محسن اردستادنی متولد ورامین مستندساز جوانی است که در حوزه‌های مختلف هنری اعم از نویسندگی، تصویربرداری، ‌بازیگری، کارگردانی و تدوین دستی بر آتش دارد. اردستانی که در آثار خود دغدغه آرمان‌های انقلاب اسلامی و مردم ستمدیده را دارد چون کارهایش از دل برخاسته بر دل هم می‌نشیند به همین خاطر تاکنون موفق شده است جوایز و تقدیرنامه‌های متعددی از جشنواره‌های مختلف دریافت کند از جمله در بیست‌و‌نهمین جشنواره فیلم کوتاه تهران لوح تقدیری برای فیلم کوتاه داستانی «روزی روزگاری در رفح»، فانوس جشنواره عمار برای ساخت مستند «کرار» و دو لوح تقدیر برای مستند «معلم» و «گنج پنهان» در جشنواره مدافعان حرم به خود اختصاص دهد و کار ساخت چندین قسمت مستند «ملازمان حرم» را نیز خودش به عهده داشته است. گپ وگفت کوتاه ما را با این مستندساز جوان موفق حوزه جنگ سوریه می‌خوانید.

چه چیزی باعث شد سراغ مستند سوریه و لبنان و موضوعات مربوط به جنگ بروید؟
از سال ۹۲ که درباره زلزله مستندی ساختم رسماً وارد کار مستند‌سازی شدم. به لبنان رفتم و«مستند کرار» را ساختم. آن زمان در فضای تلویزیون درباره سوریه حرفی زده نمی‌شد تا اینکه آقای ناظری پیشنهاد داد به سوریه برویم و درباره فاطمیون مستند بسازیم. در سوریه کار دشواری در پیش داشتم. دوربینم را از من گرفتند بعد که برگشتیم مستند «معلم» را ساختم که بازخورد زیادی داشت. یکی از بچه‌هایی که پدرش جانباز اعصاب و روان بود می‌گفت پدرم با دیدن مستند «معلم» حالش خوب شد و به خانه آمد. تا آن زمان مستندی درباره سوریه پخش نشده بود. درسفر دوم سوریه به فوعه، کفریا و ۳۰ ‌هزار شیعه در محاصره پرداختم با عنوان «در حصار» و مستند «تک تیراندازان حضرت زینب» که قبل از عملیات سراغ رزمندگان رفتیم و وصیتنامه‌های آنها را گرفتیم. چند نفرشان شهید و اسیر شدند. سال ۹۵ با ناصر نادری بودیم و مستند «ردپای فرشته» را ساختیم که تصویربرداری آن با من بود. اردیبهشت سال گذشته باز هم به سوریه و لبنان رفتیم.

بیشتر در حوزه مستندسازی فعالیت دارید؟ کدام یک از آثار برایتان دلچسب‌تر بوده است؟
همه مستندهایم را دوست دارم. هرکدام داستان خودشان را داشتند. مستند «کرار» شروع مستند‌سازی حرفه‌ای من بود که جایزه گرفتم. مستند «معلم» درباره لشکر فاطمیون بود و مستند «درحصار» از جمله آخرین کارهایم بود که کاملاً دلی ساختم چون می‌خواستم غم غربت ۳۰ ‌هزارشیعه در محاصره را به تصویر بکشم، هیچ کار دیگری تا به امروز درباره فوعه و کفریا ساخته نشده است این مستند را با آقای ناظری ساختم. حقیقتاً همه آثارم را دوست دارم. هرکدام برای من غوغایی دارد که من را به آن سمت کشانده تا آنها را بسازم.

شما در سه ژانر جنگ اجتماعی و محیط‌زیست کار کردید، کدام ژانر را بیشتر می‌پسندید و چرا؟
به ژانر خاصی وارد نشدم. جنگ اجتماعی، اسم زیبایی گفتید. من قصدم این نبوده هر وقت حس کنم حرفی روی زمین مانده و می‌توانم کاری بسازم وارد آن ماجرا می‌شوم. مثلاً پیشنهادی درباره حجاب به من شد ولی رد کردم چون بلد نبودم اما حوزه‌های دیگر را می‌توانم بسازم. موضوعات داستانی و آرمان انقلاب را دوست دارم و شاید دراین حوزه است که من کار کردم و می‌دانستم که می‌توانم درباره آن کار کنم برای همین وارد آن شدم. ساخت کار در حوزه بین‌الملل، مقاومت و جنگ هم مفاهیم بسیار زیبایی در خود دارند و داستانی هم که در حوزه جنگ اجتماعی ساخته شده باشد به نظرم خوب بوده است.

به نظرتان پخش تلویزیونی مستندهای جنگ سوریه در حد انتظار است؟
خیر، زمان جنگ هشت ساله ما با دوربین‌ها و سیستم تدوین آن زمان هفته‌ای یک بار مستند «روایت فتح» را داشتیم، اما الان چیزی نیست. درباره جنگ سوریه مردم اطلاعات کمی دارند درصورتی‌که این همه شهید مدافع حرم داریم ولی اطلاعاتی که به مردم می‌دهیم بسیار ناچیز است. یک نفر می‌گفت من مستند انسانی می‌سازم آیا الان که ۳۰ هزار شیعه در فوعه و کفریا داریم باید بعد بیاییم مستند انسانی بسازیم. امروز حرف این است که بتوان با مستند در جنگ سوریه اثر گذاشت. ببینید داعش و تکفیری‌ها هرجا خودشان نباشند دوربین و فعالیت رسانه‌ای آنها هست اما ما در مقابل چکار کردیم و چه‌کار اثرگذاری در رسانه داشتیم؟! در مقایسه کارها خیلی کم است.

از سفر به سوریه برای مستند‌سازی خاطره‌ای هم دارید؟
خیلی زیاد. دفعه اول برایم جذاب‌تر بود چون اولین باری بود که از نزدیک رزمنده، جنگ و جانباز می‌دیدم. هر دفعه به این سرزمین صبر رفتم پر از داستان بود و برایم خاطرات زیادی به همراه داشت. دفعه آخر قبل از آزاد‌سازی حلب هرچند درباره حلب مطالعاتی داشتم اما اولین باری بود که حلب را می‌دیدم. برایم سراسر خاطره بود. کارگردانی که کارها را نشانش دادم گفت کارهای پشت صحنه شما جذاب‌تر است و خاطره خاصم بازخورد مستندهایم در سوریه است.
شما به مباحث آرمانی انقلاب از چشم یک مستندساز نگاه و قسمتی از این نگاه را در آثارتان به مخاطب عرضه کردید. طی این مدت این مسئله چه درس‌هایی به شما داد و از حقایق این آرمان خواهی چه دریافت کردید؟
هنگام رفتن به این چنین محیط جنگی‌ای حساب و کتاب‌های زیادی با خود‌مان شروع می‌شود که شاید این آخرین سفر است و برگشتی در آن نیست وصیتنامه می‌نویسیم و خانواده را ترک می‌کنیم، چون شاید برنگردیم. من حس می‌کنم وقتی وارد فضای جنگ می‌شویم آن هم یک جنگ بین‌المللی که مدلی از آن را به این سبک در کشور نداشتیم داستان‌های فراوانی در خود دارد. دردها و غصه‌های بسیار تلخ زیادی در آن است که در وجود امثال من نشسته است و دوست دارم این حرف‌های تلخ را در قالب هنر بیاورم و چند فیلمنامه هم نوشته‌ام. برایم جالب است نگاه افرادی که برای یک آرمان از جان خود می‌گذرند. آن رزمنده‌ای که به جنگ آمده، مدل جنگی که با حضور مجاهدان بین‌المللی شکل گرفته جالب و جذاب است. یکی از مهم‌ترین درس‌ها آشنایی با فضای جنگ است که هم تلخی دارد و هم شیرینی. دیگر اینکه سوریه سرزمین صبر ومقاومت است. گاهی هفت روز در خانه حبس شده بودیم یک زیارت حضرت زینب(س) می‌رفتیم. الحمدلله می‌دیدیم راه‌ها باز شده است. آنجا صبر و توکل خیلی مهم است چون مستند در فضای بحران ساخته می‌شود ۹۹ درصد پیش‌بینی می‌کنیم که ممکن است به نتیجه لازم هم نرسیم.

به نظرتان برد جشنواره عمار چقدر بوده و آیا توانسته به ‌آنچه می‌خواسته برسد؟
جشنواره عمار شروع خوبی بود. دو دوره من خودم یکی از داوران آن بودم و به چیزی که می‌خواست تا حدی رسید، اما باید خودش را به روزتر، منظم‌تر و بین‌المللی‌تر کند، زیرا به نظرم جشنواره عمار شجره طیبه است که باید هر سال شاخ و برگ‌های بهتری را به این کار بدهد.

بازخورد ملازمان حرم را چطور دیدید؟
اصلاً باور نمی‌کردم بازخوردهای عجیب و غریبی داشته باشد. اخیراً دیدم در شبکه‌های ترکیه پخش می‌شود که تأثیرات زیادی داشت. ترکیه‌ای که یک طرف جنگ سوریه است و شاید مدافع حرمی از ترکیه نداریم یک مستند در فضای دلی روی بلوغ انسان‌ها اثر گذاشته است. یکی از کمترین اثرات آن روی همسران مدافعان حرم بود که تأکید داشتند همسران دیگر مدافع حرم این مستند را ببینند. به هرحال جالب بود. یکی دیگر از دلایلی که این مستند، به نظرم مستند خوبی به شمار می‌رود سخنان مقام معظم رهبری درباره مغفول ماندن نقش همسران شهداست؛ چراکه ایشان در نقد کتاب «دا» فرمودند نقش همسران شهدا مغفول مانده است، ولی می‌بینیم که در مستند «ملازمان حرم» به این مهم بسیار خوب پرداخته شده است.

اینکه همسر یکی از شهدای هسته‌ای مجری کار شود ایده چه کسی بود و چطور ایشان را راضی به مجری‌گری کردید؟
این ایده از دل نظرات مسئولان شبکه نصر. تی. وی بود. بعد از قسمت اول که قبول شد، قسمت‌های بعدی کار روی روال افتاد و ملازمان حرم به این حد رسید و همسر شهید رضایی نژاد هم اجرای بسیار خوبی در این مستند داشت و توانست به خوبی با همسران شهدا که برخی از آنها بسیار جوان هستند، ارتباط برقرار کند.

به نظرم بیشتر مستندهای شما برای مخاطب این طرف جبهه حق علیه باطل است. برای مخاطب آن سوی جبهه هم چیزی تولید کردید یا برنامه‌ای دارید؟
ژانرها متفاوت است. در «نبرد پنهان» اگر دیده باشید ما سعی کردیم شبهاتی که در جنگ سوریه است را در حد ۵۰ دقیقه با وسع و توانی که داریم جواب دهیم. مثلاً در مستند دمشق و لازقیه که تصویربرداری شد به دنبال این بودیم که آیا جنگ بین شیعه و سنی است؟! ما سعی کردیم به این سؤال جواب دهیم و همین باعث شده است همه رسانه‌ها از ما انتظار داشته باشند تا پاسخگو باشیم.

درباره محرومیت‌زدایی هم مستندهای تأثیرگذار و موفقی دارید، درست است؟
سال ۹۳ پیرو موضوع فضای محرومیت‌زدایی به جنوب کرمان رفتم و مستند «صدای غربت» را ساختم که به دلیل وجود محرومیت و فقر زیاد مردم این منطقه از کرمان، تلویزیون آن را پخش نکرد. بعداً به صورت اتفاقی به دست سردار جعفری رسید و با دیدن مستند و پیگیری‌، ۸۰۰ میلیون کمک ارسال کرد؛ سپس گروهی درست کردیم که به صورت تلفنی ۲۰۰ میلیون کمک به آن منطقه ارسال شد. بعد از آن مستند«گنج پنهان» را ساختم که در جشنواره ششم عمار لوح تقدیر گرفت و مستند «نخلهای بی‌سر» که درباره خشکسالی جنوب کرمان است و ۲۵ درصد ریزگردهای کل ایران به گفته خانم ابتکار به دلیل خشک شدن تالاب جازموریان است. خدا کمک کرد و این سه مستند را درباره مناطق محروم ساختم.

شیرین‌ترین روز مستندسازی‌تان چه روزی بود؟
شیرین‌ترین روز برای مستندساز وقتی است که کارش اثر گذاشته است، این به انسان انرژی می‌دهد. اصلاً همین که کار شما در جایی تأثیرگذار است جالب است و اگر خلوص در کار باشد تأثیرگذار است. البته اگر ما خالص هم نباشیم خون شهدا خودش تأثیرگذار است.

سخت‌ترین لحظه‌ای که بر شما گذشت چه بود؟
در سفر اول و دوم به همسرم نگفتم کجا می‌روم. بعد از دو هفته فهمید. سفر دوم را وقتی فهمید سه ساعت گریه کرد تا سفر پنجم که صوتی از همسرم رسید با این تعبیر که فکر می‌کردم هر سفری که می‌روی برایم راحت‌تر باشد اما برایم سخت‌تر است. به هم ریختم و ناراحت شدم تا مشکلی برای چشمم ایجاد شد. چشمانم را بسته بودم. بچه‌ها خط مقدم رفتند من دویدم با آنها بروم. گفتند جا نیست و نشد آنها را همراهی کنم و دوستم رفت. دلم شور افتاد که نکند اتفاقی برایش بیفتد. وقتی برگشت گفتم تازه فهمیدم همسرم چه می‌کشد و این برایم سخت‌ترین لحظه‌ای بود که فهمیدم همسران شهدا چه حالی دارند و چه می‌کشند.