به گزارش «عمار فیلم» به نقل از دفاع پرس، «ایمان گودرزی» دانشآموخته سینما و از مستندسازان ارزشی جوانی است که حدود ۱۴ سال است در حوزه دفاع مقدس و انقلاب اسلامی مشغول فعالیت است. این تهیهکننده و کارگردان کار هنری را با تئاتر آغاز کرده و در ادامه بنا به ضرورت و شرایط جامعه به سمت سینما و به خصوص سینمای مستند روی آورد.
گودرزی کارش را با ساختن یک کلیپ کوتاه درباره مادر یک شهید گمنام آغاز کرد. ساخت این کلیپ باعث شد شرایط برای ورود حرفهای به این عرصه هموارتر شود. «موسسه جنّات فکه» یکی از موسساتی بود که گودرزی کار تولید مستند را با آنها شروع کرد. در این موسسه فیلم «۳۱۳ سردار» تولید و ساخته شد که چند سال قبل از رسانه ملی پخش میشد.
«موجهای دریا» و «آن روز نامهربان» از جمله تلهفیلمهای داستانی بود که به ترتیب در ژانر دفاع مقدس و اجتماعی ساخته شد که گودرزی کارگردانی آنها را برعهده داشت.
با این کارگردان موفق، گفتگویی درباره سینمای مستند انجام شده که در ادامه میخوانید.
چرا سینمای مستند را به عنوان وسیلهای برای بیان دغدغههای خود انتخاب کردهاید؟
هدف ما از همان ابتدا نشر و گسترش ارزشهای انقلاب اسلامی به وسیله سینمای مستند بود. به همین دلیل در همین زمینه هم پیش رفتیم. تاریخ انقلاب اسلامی و بخصوص گروهکها، منافقین از جمله موضوعاتی بود که به آن پرداختیم. مسائل دهه ۶۰ بیشترین حجم کارنامه هنری ما را شکل میدهد. خوشبختانه این آثار دیده شدند و مخاطبان زیادی را هم به خود جلب کردند. البته در طول همه این سالها دشمنانی بودند که با ما در شکلهای متفاوتی مخالفت میکردند و برچسبهایی هم به ما میزدند.
دلیل این دشمنیها چه بود؟
ما در فیلمها واقعیات را میگفتیم و طبیعی است که عدهای دوست ندارند این حقایق بازگو شود.
میتوانید بیشتر توضیح دهید؟
سال ۸۸ منهای اتفاقاتی که حادث شد، برکاتی را هم داشت. اول اینکه مسئولان ما را به این فکر انداخت که مطمئن باشند انقلاب مسیر درست خود را طی میکند. از طرفی هم دوستانی که در طیف مذهبی کار میکردند را هم شناختند. مدیران فرهنگی حس کردند که به وجود آنها نیاز دارند. سابقا چندان به آثار انقلابی توجهی نمیکردند در حالی که بعد از سال ۸۸ این رویه تغییر کرد و هنرمندان ارزشی فضای خوبی برای کار به دست آوردند.
یکی از طرحهای من که به منافقین اختصاص داشت در ۱۳ قسمت مصوب شده بود که کار کنیم. به دلیل استقبال مردم از طرف رسانه ملی درخواست شد تا ۱۳ قسمت دیگر ساخته شود که تعداد آنها بیشتر هم شد تا به ۵۰ قسمت رسید. متاسفانه سالها بود که رسانه با سیاستهایی که داشت سراغ خیلی از موضوعات نرفته بود. دشمن هم به نفع خودش آنها را مصادره و روایت جدیدی به مخاطب ارائه کرده بود.
همین دلیل هم سبب شده بود که شبهاتی مطرح شود. در حالی که جمهوری اسلامی باید خودش، خودش را نقد کند. این اتفاقا عظمت نظام را میرساند که میتواند خودش را نقد کند. در واقع ما باید به سمت نقد درون گفتمانی برویم. عدم ورود ما به این سمت باعث میشود دشمن به آن ورود کند و اهداف خودش را پیاده کند. در این شرایط با ساخت ۱۰۰ فیلم هم نمیشود جبران مافات کرد.
ما اگر خودمان را روایت نکنیم دیگران با نگاه مغرضانه خود ما را روایت میکنند. وظیفه هنرمند این است که راههای سوءاستفاده دشمن را بندد. اگر هنرمند انقلابی نقاط ضعفی را که در کشور وجود دارد، مطرح کند و راه حل پیشنهاد بدهد بهتر از این است که معاندان نظام به این سمت بروند. اگر هم سعی میشود این اتفاق نیفتد نشانه کج اندیشی و بعضا غرضورزی برخی مدیران است. اگر نه رسانه های در کلیت خود درست عمل میکند. رسانه ملی ما با همه مشکلاتی که دارد و همه نقدهایی که به آن وارد است یکی از نجیبترین رسانههای دنیا است.
رسانه ملی یکی از نجیبترین رسانههای دنیا است / توان جشنواره عمار در رقابت با جشنوارههای حرفهای
با این توضیحی که شما دادید آیا رسانه ملی توانسته به اهدافی که برای آن تعریف شده نزدیک شود؟
اینکه به اهدافش رسیده یا نه قطعا نرسیده است. دلیل آن هم ممیزیهای زیادی است که سر راه آن وجود دارد. یک اینکه ترکیب قومیتهای متنوعی در کشور داریم که راضی کردن همه سلایق دشواریهای خاص خود را دارد. دوم اینکه مسائل بودجه و سرمایه که ریشه در سالهای گذشته دارد. سومین دلیل هم عدم کادرسازی است. بسیاری از کسانی که در رسانه ملی که اتفاقا انقلابی هم هستند تخصص لازم و تحصیلات مرتبط ندارند. از طرفی نمیشود منتظر ماند تا کسانی وارد کار شوند که هم انقلابی باشند و هم اینکه تحصیلات مرتبط داشته باشند.
البته این کادر سازی باید سالها پیش از این انجام میگرفت تا با این مشکل مواجه نباشیم.
بله، البته انجام گرفته است اما کافی نیست. از طرفی رسانه باید فرهنگ سازی هم بکند. رسانه علاوه بر محدودیتهایی که ذکر شد درگیر جنگ رسانهای است که دشمنان علیه آن به راه انداختهاند. در طول تاریخ سابقه نداشته که این همه رسانه به زبان مادری یک کشور علیه آن برنامه تولید کنند. در طول ۲۴ ساعت حدود ۳۰۰ ساعت برنامه علیه حمهوری اسلامی ایران ساخته میشود. البته این حقانیت جمهوری اسلامی است اما توجه داشته باشید که کار رسانه ملی چقدر مشکل میشود.
من فقط رسانه تلویزیون را مثال میزنم در حالی که رسانههای مجازی، روزنامهها و رسانههای دیگری هم هستند که هم عرض تلویزیونهای معاند علیه نظام اسلامی ما فعالیت میکنند. بیبیسی برای ارائه برنامه به هموطنان خودش پول دریافت میکند در حالی که برای کشورهای فارسی زبان به طور رایگان برنامه پخش میکنند. این مسئله پیچیدهای نیست که برخی نمیتوانند دلیل آن را پیدا کنند.
از طرفی رسانه ما به دلیل همان نجابتی که اشاره شد، محدودیتهای اخلاقی دارد و نمیتواند هر چیزی را که ممکن است جاذبه بصری داشته باشد مثل موسیقی و مانند آن را پخش کند. همین قضیه باعث میشود حذب مخاطب کمی سخت شود. باز هم باید در نظر گرفت که رسانه ملی در هر آزمون و فتنهای سربلند بیرون آمده است. در حالی که به طور طبیعی رسانهها سریع فریب میخورند.
قشر هنرمند و روشنفکران سریع بازی میخورند و نمیتوانند راه را پیدا کنند. من با نگاه تاریخ پژوهانه عرض میکنم که در طول تاریخ ایران، جریان روشنفکری همیشه توسط غرب یا شرق مصادره شده است. هیچ وقت هم نتوانسته خودش باشد. در حالی که تلویزیون ما بعد از انقلاب دچار این آفت نشده است. مشکلات رسانه ما فارغ از همه نقدهایی که به آن وارد است بسیار جدی است. اگر هم روی پا ایستاده به مدد همین تعداد، نیروهای انقلابی است که کار میکنند و از کسی کمک نگرفته اند.
راه چاره چیست؟ چگونه میتوان از آن خارج شد؟ مثلا وظیفه شما و دوستانی که در این فضا کار میکنند چیست؟
ما که به وظیفه خود عمل میکنیم. مقام معظم رهبری هم که تکلیف را روشن کردند. ایشان در بیاناتشان تاکید کردند که دستگاههای فرهنگی تعطیل هستند و باید آتش به اختیار حرکت کنید. ما هم در همین مسیر عمل میکنیم و البته راهی هم به جز این نداریم. ما با بودجه شخصی فیلم میسازیم و بعد هم آن را به نحوی به دست مخاطب میرسانیم. برای اربعین هم چند کار مستند داریم که از شبکه ۵ سیما پخش خواهد شد. مستند «ابو نور»، «اربعین تا اربعین» و «آمدم تا که بمانم» فیلمهای مستندی هستند که انشاءالله پخش خواهند شد.
وضعیت سینمای مستند نسبت به سینمای داستانی را چگونه ارزیابی میکنید؟
فضای سمعی و بصری را باید به دو بخش تقسیم کرد، قبل از سال ۸۸ و بعد از آن. بعد سال ۸۸ هنرمندان مذهبی وارد عرصه شدند. من میتوانم این ادعا را داشته باشم که سینمای مستند الان در دست این طیف است. در هر زمینهای، چه تصویربردار چه تدوینگر و چه کارگردان و عوامل فنی دیگر پیشرو هستند. در هر واقعهای هم حضور پر رنگی دارند که حاصل آن آثاری است که در عراق و سوریه ساخته شده است.
شبکه افق هم محصول کار نیروهای انقلابی است و به شدت حرفهای برنامه تولید و پخش میکند. فقدان این نیروها هنوز در سینمای داستانی احساس میشود. به نظرم طی سالهای آتی با توجه به دستآوردهایی که جشنواره عمار به وجود آورد و راه را برای فیلمسازان جوان هموار کرد، در سینمای داستانی هم میتواند حرفی برای گفتن داشته باشد.
ما از صفر به اینجا رسیدیم و مطمئن باشید که به جاهای خوبی خواهیم رسید. این فریادی است که بعد از شهادت سید مرتضی آوینی سر داده شد و تا قبل از سال ۸۸ مجالی برای ظهور و بروز نداشت. البته اینها نیمه پر لیوان است و نیمه خالی لیوان هم وجود دارد که باید امیدوارانه به نیمه پر آن نگاه کرد. شرایط الان را باید شناخت و حرکت کرد.
مقام معظم رهبری هم به دلیل شناخت درست مناسباتی که وجود دارد، فرمودند آتش به اختیار عمل کنید. کار فرهنگی یک کار تیمی است و اگر تیم وجود نداشته باشد، نمیشود حرکتی کرد. رهبر انقلاب از یک نفر انتظار ندارند که به تنهایی وارد میدان شود، از طرفی چون ظرفیتها وجود دارد ایشان چنین مطالبهای را مطرح کردند.
آیا شرایطی کنونی سینمای مستند و فضای فرهنگی ما مناسب هست یا نه؟
میتواند بهتر از این باشد. مشکل ما کمیت آن نیست بلکه درد این است که چرا الان؟ باید خیلی زودتر از اینها حرکت جشنواره عمار شکل میگرفت. ما سالها است که عقب افتادهایم. حالا که جبهه مقابل روایت خودش را به مخاطب ارائه کرده است و ذهن او پر از شبهه است باید روایت کنیم. کار سختی در پیش داریم اما باید به حرکت خود ادامه دهیم.
هشت دوره است که جشنواره عمار کار خود را شروع کرده است و مسیر روبه رشدی را طی کرده، آیا نباید تعداد جشنوارهای مثل عمار با عناوین دیگری بیشتر شود؟
تجربه ثابت کرده است که وقتی تعدد جشنواره زیاد میشود کیفیت آن پایین میآید و حالت ولنگاری به خود میگیرد. به نظر من جشنواره عمار باید همین سبک و سیاق خود را طی کند اما نگاه به آن باید حرفهایتر شود. یعنی همین چارچوب را باید قویتر کرد تا در بخش ملی و بینالمللی حرفی برای گفتن داشته باشد. جشنواره عمار این پتانسیل را دارد و میتواند با جشنوارههای بزرگ دیگری رقابت کند. چون عمار یک جشنواره مردمی است.
اتفاقا رمز موفقیت جشنواره عمار در مردمی بودن است که این عنوان در نام جشنواره هم ذکر شده نظر شما در این خصوص چیست؟
مردم در فیلمهایی که در جشنواره میبینند دردهای خود را مشاهده میکنند، در واقع آثاری که به جشنواره عمار راه پیدا میکند مطالبات مردم است. وقتی حرف جشنواره از جنس مردم است مسلما دیده میشود. برای همین است که مردم پای آن میایستند. آنها به این باور رسیدهاند که این جشنواره شعاری نیست. در حالی که در سینمای داستانی مسائل مردم و دردهای آنها نه تنها دیده نمیشود که در مقابل عشقهای مثلثی و خیانت و مسائل دیگری را میبینند. سینماگران ما از مشکلات مردم جدا هستند. بخش روشنفکر به دلیل زندگی مرفهی که دارند با همان نگاه، برای مردم نسخه میپیچند. در حالی که این نسخه با مردم سنخیتی ندارد.
شما در جایگاه تهیهکننده و کارگردان چقدر خودتان را به مردم نزدیک میکنید و مطالبات آنها را به تصویر میکشید؟ و آیا موافقید که فیلمسازان انقلابی فقط نباید به سمت سینمای دفاع مقدس و انقلاب اسلامی بروند، مستند اجتماعی هم فضایی است که باید به آن ورود پیدا کرد.
موافقم. نیروهای انقلابی هم باید به سمت مسائل اجتماعی حرکت کنند. ما هم در حوزه مسائل اجتماعی آثاری را تولید کردهایم. در مورد شرکت گلدکوئست یک مجموعه ده قسمتی تولید کردم. همینطور درباره حجاب، فرق و ادیان نوظهور، بهائیت و گروهکهای تروریستی چندین فیلم ساختهام. اما اگر من سراغ تاریخ انقلاب رفتم دلیلاش این بوده که در این فضا کمتر کار شده و اگر هم کار شده پرداخت دقیقی نیست و از آن طرف دشمنی هم که آن طرف نشسته روی این اتفاقات دست گذاشته است.
در خصوص اعدامهای دهه ۶۰ چند فیلم ساخته شده است؟ میبینیم که از طرف نیروهای انقلابی هنوز کاری نشده است. در موضوع فتنه ۸۸ هنوز از طرف جبهه مقابل فیلم تولید میشود. بخش مستند اجتماعی به هر حال توسط هنرمندان دیگری ساخته میشود ولی حوزه سینمای انقلاب تخصصی است و هر کسی به آن ورود پیدا نمیکند. سینمای انقلاب دور از مردم هم نیست و چه بسا که نیاز آنها در این موضوع وجود دارد.