به گزارش «عمار فیلم»، هادی و مادرش از اهالی شهرستان اردل استان چهارمحال و بختیاری به واسطه یکی از تبلیغات جشنواره عمار با این جشنواره آشنا میشوند و پس از اکران یکی از فیلمهای جشنواره عمار و استقبال خوب مخاطبان تصمیم میگیرند مسیر خود جهت این اکران ها را ادامه دهند. واژه «آتش به اختیار» که این روزها نُقل محافل فرهنگی و هنری بچه های انقلابی شده، از سال پیش در این مادر و پسر اردلی حرکتی ایجاد کرده که تا این دو اکران کننده عماری افزون بر اکران در مساجد، حسینیه ها و مدارس شهرستان اردل به روستاها روند و فیلم های جشنواره مردمی فیلم عمار را با هدف آگاهی بخشی مردم اکران کنند و در کنار آن به چاپ و توزیع جزوات تحلیلی، سیاسی رهبری و دیگر صاحب نظران انقلابی بپردازند. این حجم از فعالیتهای این مادر و فرزند و صد و هفت اکران در نقاط مختلف شهرستان اردل سبب شد تا پای صحبت خانم کبری حیدری، مادر هادی ۱۳ ساله بنشینیم و از سختیها و خوشیهای این اقدام فرهنگی آتش به اختیار، با او گفتگویی داشته باشیم:
«هنگامه» ما را مشتاق به اکران کرد
از چه طریق با این جشنواره آشنا شدید؟
اواسط خرداد سال گذشته بود که پسرم به بهانه اکران فیلم داستانی «هنگامه» به دبیرخانه جشنواره عمار پیامک فرستاد و پس از چند روز با ما تماس گرفتند. من ابتدا آشنایی چندانی با جشنواره عمار نداشتم.
بعد از توضیحات دبیرخانه، مقداری در رابطه با جشنواره عمار تحقیق کردم و این که دیدم دست اندرکاران این جشنواره با رهبری دیدار داشتهاند خیالم راحت شد و پس از اینها بود که دبیرخانه جشنواره، رابطِ شهرکرد، آقای حشمتی را برای دریافت فیلم ها به ما معرفی کرد، با وجود اینکه حدود ۲ ساعت تا شهرکرد فاصله داشتیم راه بود، رفتیم و فیلمها را دریافت کردیم.
نخستین اکران چگونه گذشت؟
برای اکران فیلم ها با رئیس اداره فرهنگ و ارشاد شهر صحبت کردم، به من گفت کار فرهنگی، خوب و اثرگذار است ولی اکران اینجا اصلاً جواب نمیدهد، گفتم چرا جواب نمیدهد؟ گفت چون ما در اکرانهایی که برگزار کردیم نتوانستیم بیشتر از ۱۰ نفر را جذب کنیم.
خوشبختانه اداره ارشاد شهر با ما همکاری کرد و سالنش را به صورت رایگان در اختیارمان قرار داد. من نخستین اکرانم را هفتم تیرماه سال گذشته انجام دادم و به یاد دارم که ساعت ۱۵ را زمان شروع اکران اعلام کرده بودیم اما وقتی نیم ساعت زودتر برای آماده کردن فضا برای اکران، به سالن رفتیم، تقریبا نیمی از آن پر شده بود.
قرار بود اکران فیلم «هنگامه» اولین و آخرین اکران ما باشد اما استقبال مردم سبب شد کارمان را ادامه دهیم، البته برخی مواقع از ادامه مسیر ناامید میشدم، اما بحمد الله به خاطر استقبالهای مردم، این اکرانها همچنان ادامه دارد.
وسایل پخش فیلم را شکستند
پس از اکرانهای نخست، بازخوردهای خوبی دریافت کردیم، به گونهای که پس از آن، ما در سپاه، نیروی انتظامی، مساجد، حسینیهها، مدارس و روستاهای اردل هم اکران داشتیم، البته مشکلاتی هم در این مسیر متحمل شدم حتی یک بار که برای پخش فیلم در روستا، تلویزیونم را شکستند. ماجرا به آذرماه سال گذشته برمیگردد و قصه از این قرار بود که من به حسینیه امام حسین(ع) همراه با یک دستگاه تلویزیون برای اکران رفتم که یک آقایی جلو آمد و گفت که چه برنامهای دارید و من گفتم میخواهیم فیلمهایی در مورد انقلاب و مدافعان حرم اکران کنیم و آن آقا تلویزیون من را شکست، من هم تلویزیون را انداختم کنار سطل آشغال و به سمت منزل حرکت کردم و هیچچیزی هم به او نگفتم، چند قدم که از او دور شدم خانمی مرا صدا زد و برد داخل حسینیه، به مردم هم گفت بنشینید، رفت و پس از چند دقیقهای همراه با یک تلویزیون، بزرگتر از تلویزیون خودم آمد.
آن شب آن خانم مرا همراه خود به منزل برد و گفت کسی که تلویزیون را شکسته برادرش بوده و از من خواست که او را ببخشم و من گفتم که او به من بیادبی نکرده به انقلاب اسلامی و مدافعان حرم اهانت کرده؛ من هیچکارهام، من یک وسیله بودم و میخواستم شما را آگاه کنم، مدتی نگذشت که آن آقا هم آمد معذرتخواهی کرد.
چیزهایی گفت که تا حدودی هم حق داشت، میگفت دبیرخانه عمار دیگر چیست؟ ما صبح دستخالی از خانه بیرون میرویم شب هم دستخالی برمیگردیم این چه دولتی است که با این همه منابع و امکانات نمی تواند شرایط زندگی را مهیا کند تا ما پیش زن و بچهمان شرمنده نشویم، هیچکس به فکر ما نیست. چیزهایی که گفت حقیقت داشت.
پس از فیلم هنگامه، بقیه فیلمها را چطور تهیه کردید؟
دبیرخانه عمار ۵ DVD از فیلمها را برایم فرستاد، بقیه فیلم ها را هم لینک دانلود میدادند و من با گوشی به کافی نت میرفتم و فیلمها را دانلود میکردم. هفتهای دو بار معمولا در روزهای سه شنبه و پنج شنبه اکران دارم، که سه شنبه ها ساعت ۳ عصر در مسجد نزدیک خودمان مسجد حضرت ابوالفضل(ع) و پنج شنبه ها پس از زیارت عاشورا در مسجد امام زمان(عج) اکران را انجام می دهم.
ابتداییترین وسایل اکران را داریم
با چه وسائلی فیلمها را اکران میکنید؟
لپتاپ و بلندگو میبرم و در جمعهای کوچک از این طریق، فیلمها را اکران میکنم و در جاهای بزرگتر با تلویزیون آن خانمی که برادرش تلویزیون خودم را شکست، اکران میکنم، انشاء الله برای سال آینده یک پروژکتور و پرده نمایش میگیرم.
معمولا قبل از اکران ها به صورت تفصیلی در رابطه با جشنواره عمار صحبت میکنم. چاپ و توزیع بروشور صحبتهای رهبری، آقای وحید جلیلی و رحیمپور ازغدی هم از کارهایی است که کنار اکرانها انجام میدهم.
چه سؤالاتی از شما پرسیده میشود؟
مثلا یکی آمده بود، میگفت مدافعان حرم چه کسانی هستند، بنده خدا اطلاعی در این زمینه نداشت و من هم توضیح دادم، البته تا آن جایی که من در خاطر دارم از شهرستان اردل هم رزمندگانی به سوریه اعزام شدهاند، اما فعلا از این شهر شهید نداده ایم.
تا امروز بیش از صد اکران فیلم داشتید، اکران فیلم برایتان سخت نبود؟
حدود یک سالی است که من مشغول اکران فیلم های عمار هستم و از لحاظ فشار کاری واقعاً به اندازه هفت سال زحمت کشیدم و اسامی تمام مکانهایی را که اکران کردم در دفتری نوشته ام و آن چه اکنون در یاد دارم اکران در ۳۵ روستا، ۱۸ مدرسه و حدود ۳۰ اکران بوده است و در روستاها که میرفتیم معمولا در مساجد اکران ها را انجام می دادیم.
تبلیغ چهره به چهره فیلمها
اکرانها را چگونه هماهنگ میکردید؟
به قول معروف چهره به چهره فیلمها را تبلیغ میکردم. اکرانهای مدرسه را هم همراه پسرم انجام میدهم و من چند روز قبل از آن می روم و با مسئولان مدرسه صحبت می کنم و هر کدامقبول میکند، برایش تاریخ می زنم و میگویم که فلان روز در ساعت فلان من برای اکران میآیم.
مثلاً برای اولین بار که به روستای شیخ محمود رفتیم، با دهیار تماس گرفتم، خودشان با ماشین آمدند و ما را برای اکران بردند و به خاطر نزدیکی و قوم و خویش بودن اهالی روستاهای همجوار با یکدیگر، آن ها این قضیه را برای هم تعریف کردند و گفتند که مثلاً خانمی از اردل برای پخش فیلم به اینجا میآید و شماره من را به دهیارهای دیگر روستاها داده بودند و خودشان هماهنگ میکردند تا بروم و برایشان فیلم پخش کنم.
برای روستاها، من شیرینی میخرم و همراه با هادی، تاکسی تلفنی میگیریم و میرویم، چون من دیسک گردن دارم نمیتوانم با اتوبوس و مینیبوس بروم باید دربست بگیرم، البته قبلاً خودمان ماشین داشتیم، فروختیم و برای اکران مجبور به کرایه تاکسی هستیم.
کشک هدیه اکران فیلم در روستا
در اکثر جاهایی که می رویم مردم به ما محبت دارند و از دست رنج خود برایمان هدیه میآورند. یکبار پس از اکران مستند برادران، فیلم داستانی هنگامه و انیمیشن نبرد خلیج فارس در روستای سرچاه برایمان حدود ۸ کیلوکشک آوردند. من هم دیدم که اگر آن را بفروشم، پول خوبی به دستم میرسد و میتوانم با آن حرکتی در مسیر تبلیغ و معرفی جشنواره عمار در شهر انجام دهم، کشک را به مغازه بردم، حدود ۳۰۰ هزار تومان فروختم و با آن برای صد و هفتمین اکرانمان جشن گرفتیم.
این هدیه آوردنها در دیگر روستاها هم اتفاق میافتاد، اهالی روستای سرچاه از مخاطبان پر و پا قرص فیلمهای عمار هستند، یک بار در این روستا از شب تا صبح اکران کردیم. الان هم یا مدام تماس میگیرند یا اگر جایی مرا ببینند میگویند بیا، برایمان اکران کن و اینجا بمان. ما از تو پذیرایی میکنیم، پای بچههای ما را به مسجد باز کن. این مسئله نه تنها در روستای سرچاه بلکه بقیه روستاها هم صدق میکند.
در اکران مسجد امام حسین(ع) روستای «قراب» بیشتر از ۳۰۰ نفر آمده بودند. چون من زن هستم معمولا مردها برای تماشا نمیآیند، اما در روستای «قراب» زن و مرد و کوچک و بزرگ همه آمده بودند.
بیشتر مواقع لپتاپم را همراه دارم و هر نقطهای که ببینم امکان اکران فیلم وجود دارد، فیلمها را متناسب با مخاطبم انتخاب و پخش میکنم، چند بار در چادرهای پرورش کندو، خیابان و مغازههای مختلف شهر اردل اکران کردم.
در شرکت نفت گچساران و شرکت نفت پتروشیمی عسلویه هم فیلمهای عمار را اکران کردم، برای اهل سنت این منطقه مستندهای «برادران»، «پسرم» و فیلم کوتاه سلام را پخش کردهام.
اکران فیلمهای عمار برای دختر چوپان
همیشه در اکرانها شیرینی میدهید؟
بله، سعی میکنم همیشه این کار را انجام دهم. یک نوع احترام به مخاطب و عاملی جهت جذب برای اکرانهای بعدی است. استقبال و بازخوردهای مثبت مردم، خاطره این اکران ها را برای من شیرین کرده است. در یکی از اکرانها که میخواستیم در روستایی اکران کنیم، دختری چوپان میخواست فیلمها را ببیند، اما به دلیل این که گله را به او سپرده بودند، نمیتوانست برای تماشای فیلمها بیاید. هادی، پسرم بهجای او به چوپانی رفت و او آمد فیلمها را نگاه کرد. و هادی داستان این را برای یکی از کارگردانها تلگرام فرستاد و فکر کنم که می خواهد فیلم این اتفاق را به مستند تبدیل کند.
یک روز برای کاری به روستای «لیرابی» رفته بودم، دیدم اهالی روستا که موقع کوچشان بود، به طرف خوزستان در حال حرکت هستند، فلش و لپتاپ یکی از دوستانم همراهم بود و من فکر کردم که چقدر زیبا می شود که من برای این ها فیلم اکران کنم. فیلم را برای یک خانم که بچه کوچکی هم داشت، پخش کردم، دخترش هم پشت سرش از روی اسب فیلم را تماشاکرد.
با فیلمسازها ارتباط دارید؟
بله. تقریبا با پنج نفر از کارگردانها در تماس هستم و گزارش اکران فیلمهایشان را برایشان میفرستم. آقایان یونس شهباز، حسین دارابی، همدانی، محمدباقر مفیدیکیا و یکی دیگر که اسمش خاطرم نیست، اکرانها را برایشان فرستادهام که استقبال کرده اند، حتی هادی برای هر کدام از آنها هدیهای آماده کرده و کنار گذاشته تا به آدرس خانهشان بفرستد.
شما برای اکرانهایتان جشن گرفتید؟
همزمان با هفتمین دوره برگزاری جشنوار عمار در دی ماه بود که جرقه این حرکت به ذهنم رسید، به پسرم گفتم که بیا مراسمی هم برپا کنیم تا افراد بیشتری جذب فیلمهای عمار شوند. پسرم مخالفت کرد، اما بعدا خودش مقدمات کار را فراهم کرد و ما به مناسبت صد و هفتمین اکرانمان، جشنی برای عمار در منزلمان برپا کردیم و قالیچهای را هم که با لوگوی عمار بافته بودیم، رونمایی و برای دبیرخانه عمار ارسال کردیم.
جشن چطور بود؟
یک کیک ۷ کیلویی خریدیم که دیدیم کم است و دوباره رفتیم یک کیک پنج کیلویی دیگر گرفتیم تا بتوانیم جشنی در خور نام «جشنواره مردمی فیلم عمار» برگزار کنیم.
برای این جشن خانواده شهدا را هم دعوت کردیم و حتی آنهایی را که به خاطر اکران فیلمهای عمار در مسجد به من توهین کرده بود، خودم با ماشین دربست آوردم. پس از پخش چند فیلم، کیک صد و هفتمین اکرانمان را بریدیم.
میخواستیم این جشن به نوعی اختتامیه اکران های ما در اردل باشد اما یکی از آشنایان که مدافع حرم است، به ما گفت نباید اکرانها را کنار بگذارید، اردل منطقه محرومی است و شما با فعالیتهای خودمان سطح فرهنگی اردل را بالا می برید، به همین خاطر، نباید کار را زمین بگذارید.
ماجرای قالی عمار چطور پیش آمد؟
در طول این مدتی که مشغول به اکران فیلم های عمار بودم، به این فکر میکردم که هدیهای برای اعضای جشنواره عمار آماده کنم و برایشان بفرستم، اما این که چه هدیه ای باشد و در چه قالبی باشد را نمی دانستم، تا این که یک روز ایده بافت قالی با طرح و لوگوی عمار به ذهنم آمد.
حقوق میلیونی از دبیرخانه عمار نمیگیریم
هزینههای اکرانها را چطور تامین میکنید؟
اوایل، مردم و اهالی محل که این اکرانها را میدیدند، میگفتند که ما حقوق میلیونی از دبیرخانه عمار میگیریم یا اینکه پولمان زیادی کرده که خرج عمار میکنیم اما برای آگاهیسازی مردم این فیلم ها را اکران میکنیم. بیشتر هزینهها را از جیب خودم میدهم و بخشی را هم از طریق هدایایی که مردم برایم میآورند، تأمین میکنم، مثلا وقتی بعد از اکران، چیزهایی مانند قند، نبات، شکر که برایم میآورند، آنها را میفروشم و خرج اکران ها میکنم. البته یکبار هم از طرف سپاه برای فیلم داستانی هنگامه چهار بنر چاپ و نصب کردند و من هیچ هزینهای ندادم، تنها پیگیریهایش را انجام دادم.
خودتان کدام فیلمها را بیشتر میپسندید؟
من علاقه زیادی به مستند دارم و مستند «برادران»، «پسرم» و «روزگار اکبر» را دیدهام و دوست داشتم، البته از فیلم «هنگامه» هم خوشم آمد و مستند «داد» را هم به خاطر مضمونش دوست دارم، یادم است که وقتی این مستند را برای کارکنان شرکت نفت عسلویه اکران کردم، آتش گرفتند و گفتند نمیدانستیم چنین اتفاقاتی در جامعه میافتد. بعد از قضیه، مسئولان آن، دیگر اجازه اکران ندادند.
تا به حال سینما رفتهاید؟
بله در بوشهر و جزیره خارک چندین بار سینما رفتم. آخرین فیلمی هم که در سینما دیدم فیلم «یتیمخانه ایران»آقای طالبی بود. این را هم بگویم اردل سینما ندارد و انشاء الله روزی خودمان سینمای این شهر را برای پخش فیلمهای انقلابی افتتاح کنیم.
در بخش فرهنگی کم کاری شده است و سر جایی که باید باشیم، نیستیم و خیلی عقب ماندگی داریم، نتوانستهایم از دستاوردهای انقلاب، خوب استفاده کنیم.
سپاه با تکیه بر داشتههایمان توانست در بحثهای نظامی و امنیتی کشور را خودکفا و مقتدر کند، ما توانستیم با موشکهایمان اقتدارمان را به جهانیان نشان دهیم، اما در مقوله فرهنگ این طور نیست، اگر توانستیم موشکی بسازیم که تا حیفا برسد، با سلاح هنر هم میتوانیم جهان را به تسخیر در آوریم.
مسجد که تنها برای فاتحهخوانی نیست
به نظرتان مهمترین جایی که باید فیلم پخش کرد، کجاست؟
مساجد و حسینیهها. امام خمینی(ره) فرمودند: «مساجد سنگرند، سنگرها را حفظ کنید»، یعنی کارهای مربوط به انقلاب را با محوریت مسجد انجام دهیم نه این که مسجد را به مکانی مثلا تنها برای فاتحه خوانی تبدیل کنیم. اوایل انقلاب، یادم است که داخل مساجد تئاتر بازی میکردند، فیلم پخش میکردند.
خیلی با ارزش است که ما آثار فرهنگی با محوریت اسلام و انقلاب را در مسجد پخش کنیم و بتوانیم کارهای فرهنگی را به سوی مساجد سوق دهیم. از کوچکترین که پخش فیلم است تا بالاترین که نماز و قرآن خواندنمان است، همه را باید با محوریت مسجد انجام دهیم، این محوریت سبب اتحاد میان مردم میشود.
برای افرادی همانند خودتان که مشغول اکران فیلمهای عمار هستند، حرفی دارید؟
آنها الگوی ما بودند و قبل از ما در خط آمدند و بعد ما آمدیم، ما از آنها یاد گرفتیم. انشاء الله هر خانواده یک اکران کننده داشته باشد. خیلی عالی میشود. شهری مثل اردل ۱۵ هزار نفر جمعیت دارد، حداقل باید ۵۰۰ نفر اکران کننده داشته باشد تا سطح سینما و تئاترمان بالا برود. ما تازه اکرانهای عمار را تازه شروع کردهایم، یک سال هم نشده است. جشنواره عمار هم در ابتدا با تعداد کمی شروع کرد ولی الان چند هزار اکران کننده دارد.
به عقیده شما فیلمسازان چه نوع آثاری بسازند؟
فیلمسازها باید حرف دل مردم را بزنند و واقعیت را بدون ترس و واهمه بگویند. به نظرم امروز آقای طالبی راوی راستگوی سینمای ایران است.
خیلی مردانه جلو آمده و بدون توجه به چپ و راست و بدون ترس و واهمه وظیفه خود در سنگر هنر را انجام می دهد.