به گزارش «روابط عمومی جشنواره عمار» به نقل از تسنیم، دو هفته قبل مستند «پرزیدنت آکتور سینما» بعد از لغو مراسم رونماییاش در دانشگاه صنعتی شریف، در دانشگاه امیرکبیر رونمایی شد.
این مستند روایتگر تلاشهای میخائیل گورباچف، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، در جهت ایجاد رفاه برای مردم شوروی است. گورباچف معتقد بود تا زمانی که تنشهای شوروی با کشورهای غربی و بهخصوص آمریکا ادامه داشته باشد، رسیدن به یک اقتصاد موفق ناممکن است، به همین دلیل اولویت عالی خود را تنشزدایی و برقراری رابطه و مذاکره با آمریکاییها قرار داد.
محمدرضا برونی کارگردان، محمد باریکلو تهیهکننده و محسن آقایی تدوینگر این مستند با حضور در میزگرد خبرگزاری تسنیم، درباره این مستند صحبت کردند.
متن کامل این میزگرد در ادامه منتشر میشود.
«پرزیدنت آکتور سینما» چندمین کار شما بود؟
برونی: اولین کارم بود. قبل از آن پژوهش میکردم و درس میخواندم.
فارغ التحصیل چه رشتهای هستید؟
برونی: در دانشگاه صنعتی اصفهان، مهندسی مواد خواندم.
مراسم رونمایی در دانشگاه شریف لغو شد و بالاخره در دانشگاه امیرکبیر مراسمتان را برگزار کردید. اینبار مشکلی پیش نیامد؟
برونی: لغو اکران در شریف خبرساز شد و همین مخاطب ها را جذب کرد. مستند «فروشنده» هم چند روز قبلتر در حوزه هنری رونمایی شده بود و در آن مراسم برای مستند ما هم تبلیغات کرده بودند. آقای نوبری سفیر اسبق ایران در شوروی خیلی برای مستند ما تبلیغات کرد.
آقایی: سالن پر شده بود و البته بخش زیادی از مخاطبها را هم به داخل دانشگاه راه ندادند.
سختی اکران دانشگاهی همین است. ورود افراد غیر دانشجو سخت است.
برونی: دانشگاه امیرکبیر چندان سختگیر نیستند اما بخاطر حواشی لغو اکران شریف، حسابی حساس شده بودند و همه درها را کنترل میکردند.
مستند «قرارداد ۱۹ ژوئن» را همینجا در خبرگزاری تسنیم رونمایی کردیم. این مستند داستان یک تجربه داخلی از مذاکره با آمریکاست که با نام بیانیه الجزایر شناخته میشود. داستان از تسخیر سفارت آمریکا شروع می شود و مذاکرات برای آزادی دیپلماتها ادامه پیدا میکند. عجیب است که برجام هم دقیقا عین همان است. مستند شما یک عبرت بین المللی از مذاکره با آمریکا است. تجربه شوروی را بعنوان ابر قدرت و رهبر بلوک شرق نمایش دادهاید.
برونی: مخاطب ما فقط جناح مومن و انقلابی نبود هرچند برای آنها هم اطمینان بخش است. مخاطب ما گسترده است و باید تلاش کنیم به دست مخاطب اصلی برسد. این یک تجربه خارجی از مذاکره است. امیدواریم مردم بتوانند این مستند را از تلویزیون ببینند.
درباره نفوذ تحقیق کردیم و دائم با یک کلیدواژه مواجه شدیم: «مثل شوروی»
وقتی رهبر انقلاب بحث نفوذ را مطرح کردند مطالعاتم شروع شد. در تحقیقاتم یک کلید واژه دائما تکرار میشد:«مثل شوروی». این چیزی بود که اندیشکدههای غربی میگفتند. اندیشکده «رند» گزارشی کار کرده بود که چگونه باید بین مسلمانان میانهرو یا همان سکولارها شبکه سازی شود، یک بخش مهم این گزارش، تجربه شوروی بود.
بخش زیادی از این حرفها برای پیش از برجام است که مشغول چینش نحوه تعامل با ایران بودند. یکی از جملههای اوباما این است:«ما توافقی کردیم که در ۱۵ تا ۲۰ سال، جریانی که از ایران میخواهیم را تقویت میکند». بعد از برجام، محسن رضایی اعلام کرد که جاسوس CIA به دانشگاههای کشور راه یافته است. این جاسوس در زمان گورباچف در کارگروه شوروی مشغول بود. بعد از برجام وظیفهاش افزایش تبادلات دانشگاهی با ایران بود تا استحاله از درون محقق شود.
در چنین شرایطی کد شوروی را گرفتیم و دقیق تر شدیم تا کتابی درباره آن بنویسیم. کتاب آماده شده و الان در حال چاپ است. یک فصل از آن را که درباره شوروی بود من نوشتم. کتاب درباره همان کلید واژه نفوذ است. مشاهده کردیم اتفاقات شوروی مو به مو دارد پیاده میشود. حتی روابط و معاملات ریگان-گورباچف بسیار به اوباما-روحانی شباهت داشت.
آقایی: اتفاقات آنقدر مطابقت داشت که بعد از انجام پژوهش، یکی از ایدههایمان برای سناریوی مستند این بود که تصاویر اتفاقات ایران را با گفتارمتن اتفاقات شوروی روایت کنیم.
در دولت اصلاحات بستر استراتژیک برای شوروی شدنِ ایران بسیار آماده بود
برونی: کتابی به اسم «اصلاحات و فروپاشی» در دوران اصلاحات منتشر شد و نویسنده با مسئولان شوروی مصاحبه کرده است. در دوران اصلاحات این بستر استراتژیک برای شوروی شدنِ ایران بسیار آماده بود. حتی به خاتمی می گفتند «آیتالله گورباچف»، البته این لقب با انتقاد رهبر انقلاب مواجه شد.
چرا تجربه گورباچف برای اصلاحطلبها یک وجه مثبت ارزیابی می شد؟
برونی: آنها میگفتند خاتمی جامعه را از فضای خفقان و استبدادی به سمت دموکراسی و لیبرالیسم میبرد. بالاخره اعتقاد داشتند که این وضعیت در بلند مدت به نفع ایران است. همه اینها نقطه هدفش ولایت فقیه و جایگاه آن در قانون اساسی بود.
آقایی: وقتی حرف از جامعه مدنی میزدند دقیقا همان آزادیهای بیشتر اجتماعی در حکومت گورباچف را مثال می زدند، کاری به وضعیت سخت معیشتی مردم و چالش های رفاهی آن دوران نداشتند. همین برایشان ارزشمند بود که استالینیسم را به جایی رسانده که دیگر کنسرت راک هم به راحتی در شوروی برگزار میشود.
یکی از رسانههای خارجی تیتر زده بود: «آیا روحانی، گورباچفِ ایران است؟»
الان اوضاع این شباهتها چطور است؟ کسی درباره رئیس جمهور مستقر چنین نظری ندارد؟
برونی: با کلیدواژه «روحانی» و «گورباچف» به زبانهای مختلف در اینترنت و در میان اسناد موجود جستجو کردیم. نتیجه خیلی عجیب بود! بسیاری از رسانه های دنیا شباهت های این دو را بررسی کرده بودند؛ حتی یکی تیتر زده بود:«آیا روحانی، گورباچفِ ایران است؟»
جریان مذاکرات سالهاست شروع شده است اما تغییر نوع نگاه ایران در پیشبرد مذاکرات از دولت یازدهم و از سال ۱۳۹۲ شروع شد. میشود ادعا کرد «پرزیدنت آکتور سینما» کمی دیر ساخته شد چون همین حالا برجام هم تبدیل به یک تجربه تاریخی و عبرت شده است.
برونی: اینطور نیست. هنوز مردم بطور کامل از برجام نبریدهاند. حرفهای روحانی را در زمان ثبت نام انتخابات ببینید. او دوباره از برجام سخن میگوید. این یعنی برآوردش از فضای عمومی اینست که برجام میتواند برگ برنده باشد.
آنقدر باید عبرتهای تاریخی را گفت تا روسای دولت از طرح «مذاکره با آمریکا» خجالت بکشند
مستند بموقع ساخته شده است. یک تجربه تاریخی دائما باید گفته شود و هیچوقت برای بیانش دیر نیست. این فضای رسانهای آنقدر باید تقویت شود تا روسای دولت از مطرح کردن «مذاکره با آمریکا» خجالت بکشند.
اهداف برجام انگار در ذهن برخی تغییر کرده است. دولت یازدهم برجام را با وعده حل مشکلات و فشارهای اقتصادی مردم آغاز کرد اما حالا برخی فقط به بودن برجام راضی شده اند،انگار همین که باشد کافیست!
باید از آینده شوروی ترسید
رسانه ملی باید این تجربه ها را دائم به مردم نشان دهد و تاریخ را برایشان بازخوانی کند. در شبکههای ماهوارهای دیدهایم که تبلیغات اکران یک مستند و پخش تیزرهایش حتی از زمان اصلی خود مستند هم بیشتر میشود. ما در رسانه ملی یک تجربه خوب در اکران مستند «فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه» داشتیم. بسیاری از مردم این مستند را دیدند.
مستند روایتی از ماجرای مذاکره با آمریکا و اعتماد به این کشور است. جایی گفتید که مستند شما روایتی از پایان داستان خوشبینی به غرب است. پایان مستند شما نمایش فروپاشی است. مقایسه چنین موضوعی با ایران بدبینانه نیست؟
برونی: واقعا باید ترسید. نباید اینگونه باشد که بگوییم آن شوروی بود و ما خیلی تفاوت داریم. مخاطب مستند هم این ترس را میبیند و میفهمد. تنها نقطه امیدی که در فیلم گذاشتیم همان تصاویر «ولادیمیر پوتین» است؛ جامعه در آخر به نابودی کشیده نشد و کسی آمد و مسیر را عوض کرد.
غرب به تعداد سانتریفیوژها نگاه نمیکند، هدفش مسیر استحاله است
«پوتین» بعد از تغییر نظام به قدرت میرسد و شرایط را بهبود میبخشد. او کسی است که مخالف روال گذشته است و دیدگاه مستقلی دارد. در مستندهای شبیه به شما، نسبت به خوشبینی و نوع معامله با غرب انتقاد میشود؛ مثلا گفته میشود که چرا در برابر اعطای ۵ امتیاز بزرگ، فقط ۲ امتیاز کوچک گرفته شده است. «پرزیدنت اکتور سینما» از ترس فروپاشی سخن میگوید.
برونی: آیتالله خامنهای رهبر انقلاب بعد از برجام نکته مهمی مطرح کردند. ایشان از نفوذ گفتند و تاکید کردند که غرب برنامه دارد تا حتی فرد عمامه به سری بیاید و حرفهای دیگری بزند تا مسیر انقلاب و جامعه را استحاله کند. واقعیت این است که غرب به تعداد سانتریفیوژها نگاه نمیکند بلکه هدفش مسیر استحاله است. مستند هشدار میدهد که این مسیر خوش بینی باید تمام شود و گرنه راه ما همان راه شوروی میشود.
باریکلو: این بحث حاشیهای مستند است. حرف اصلی این است که آمریکا برنامه ای برای شوروی چید و البته بی تدبیریهای داخلی شوروی هم مسیر را به فروپاشی کشاند. حتی نشان دادیم که بعد از گورباچف، یلتسین به قدرت رسید و برجامهای ۲ و۳ و۴ را هم اجرا کرد اما در آخر به هیچ جا نرسید و مقابل دوربین از مردم کشورش عذرخواهی کرد.
میخواستیم نشان دهیم که آمریکا از عرش به فرش میرساند. مردم شوروی صف کیلومتری تشکیل دادند برای خوردن یک همبرگر آمریکایی! این ها انحراف و ذلت یک ملت است.
نمیخواهیم بگوییم ایران همان شوروی است
آمریکا در حال حاضر نقشه ای مشابه را برای ایران اجرا می کند، درست است شباهت هایی وجود دارد اما هیچ وقت نمیخواهیم بگوییم که ایران همان شوروی است. در شوروی «رهبر کشور» یعنی گورباچف منحرف شد اما در ایران این انتقادات به «دولت» وارد است. ایران ولیفقیه دارد اما شوروی نه.
الان شاید نگاه حسن روحانی شبیه به گورباچف باشد اما شبیهتر از او، محمد خاتمی رئیس دولت اصلاحات بود. اطرافیانش به او «آیت الله گورباچف» میگفتند. همان ایام رهبر انقلاب در سخنانی تاکید می کنند که ایران ولیفقیه دارد و این سید، گورباچف نیست.
آقایی: باید مسیر اصلی فیلم را بگویم. قبل از انتخاب نام نهایی،دو نام «نقش مکمل» و «بازیگردان» را مورد بررسی قرار دادیم. تاکید هر دو اسم بر بازیچه بودن و یک انفعال داخلی است. نقطه تمرکز فیلم ما رفتار آمریکاست. او بازی را میگرداند و اینگونه که در فیلم میبینیم، بازی را تمام میکند. آمریکا به امتیازها راضی نیست و تا فروپاشی کامل پیش میآید؛ حتی بعد از فروپاشی شوروی، سراغ فروپاشی روسیه میرود.
«پرزیدنت آکتور سینما» را برای کدام طیف از مخاطبها ساختید؟
آقایی: بخش اول مستند حرفش را میزند. برای کسی است که دنبال پول، شهرت، کنسرت، آزادیهای نامحدود و هر چیزی است که امروز احساس میکند در ایران به آن دسترسی ندارد. به او نشان میدهیم رهبری در این دنیا بود که به پای همه این خواستههای سیری ناپذیر ملتش تن داد و در آخر وضعیت معیشت و زندگی مردمش را به کجا کشاند. از مخاطب سوال میپرسیم که آیا فکر میکنی دوستی با ابر قدرتها همه چیز را درست میکند؟ قبول! پس حالا سرنوشت شوروی را هم ببین.
بخشی مهمی از روایت فروپاشی که در فیلم نیامده، نامه امام خمینی(ره) به گورباچف است. احتمال میدهم این را بخاطر قشر مخاطبی که برای فیلم در نظر گرفتهاید، روایت نکردید.
آقایی: همینطور است.
برونی: یک دلیلش این بود.
پیام امام جدای از مباحث معرفتی و خداشناسی، دید دقیقش را از وضع موجود شوروی نشان میدهد. امام در بخشی از پیامش به گورباچف نوشته است: «ممکن است از شیوه های ناصحیح و عملکردهای غلط قدرتمندان پیشین کمونیسم در زمینه اقتصاد، باغ سبز دنیای غرب رخ بنماید؛ ولی حقیقت جای دیگری است. شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گره های کور اقتصادی سوسیالیسم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایه داری غرب حل کنید نه تنها دردی از جامعه خویش را دوا نکرده اید که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند.چرا که امروز اگر مارکسیسم در روش های اقتصادی و اجتماعی به بن بست رسیده است دنیای غرب هم در همین مسائل -البته به شکل دیگر- و نیز در مسائل دیگر گرفتار حادثه است». این حرف امام کاملا بر اساس حساب و کتابهای دنیایی است، چیزی از خدا و پیغمبر نمیگوید!
برونی: ما هفتاد دقیقه زمان داریم و خیلی چیزهای دیگر را هم نگفتیم.
در خیابان راه بروید و از مردم بپرسید، یا گورباچف را نمیشناسند و یا اگر هم بشناسند با نامه امام خمینی به خاطرشان میآید.
برونی: این دلیل نمیشود که نامه امام را در مستند بیاوریم. حرف اصلی مستند ما از مسیر نامه امام نمیگذشت. فیلم ما درباره رابطه شوروی با آمریکاست و بلایی که بر سر این کشور میآید. چرا باید نامه امام را بیاورم؟
در مستند شما بخش مهمی از علت فروپاشی شوروی، اقدامات آمریکا است. این اقدامات امروز برای ایران هم سالهاست وجود دارد. شما میگویید که واقعا باید ترسید از سرانجام شوروی، این را قبول دارم اما میگویم مستند شما امیدی برای جامعه ایرانی باقی نگذاشته است، انگار ناچاریم به سرانجام شوروی. ولی این نامه امام و سخنانش نشان میدهد که ایران از گذشته رهبری داشته که علاوه بر دیانت و سلامتش، قاعده بازی دنیا را به خوبی بلد بوده است. نامه امام یعنی چشم بینای رهبری ایران در برابر بازی سیاستمداران دنیا. باید نامه امام را میگفتید تا مخاطب بداند الان هم این چشم بینا وجود دارد و نمیگذارد نظام و جامعه به سمت عاقبت شوروی برود. حرف امام مثل اینست که به گورباچف هشدار داده باشد که اگر مهره «وزیر» در بازی شطرنج را جابهجا کند، «فیلِ» حریف هم در حاشیه ایستاده و آن را میزند. امام نمیگوید اگر «وزیر» را تکان بدهی و به خدا توکل کنی، شاید مهرهات سالم بماند. او قاعده بازی را میداند و بر اساس همان میگوید که حتما مهرهات میخورد.
آقایی: درست است؛ این حرف دقیقی است.
برونی: برای روایت نامه امام با پژوهشگرهای مستند جلسات بسیاری داشتیم اما باز هم به نظرم این ماجرا در مسیر روایت مستند نبود.