یوسف مرادیان: با دانشمندان هسته‌ای نامهربانی شد

فیلم سینمایی ترمینال غرب که یک درام اجتماعی درباره اخراج دانشمندان هسته‌ای و شکل گرفتن توافقات ایران و غرب است.

به گزارش «روابط عمومی جشنواره عمار» به نقل از روزنامه وطن امروز، فیلم سینمایی ترمینال غرب که یک درام اجتماعی درباره اخراج دانشمندان هسته‌ای و شکل گرفتن توافقات ایران و غرب است، این روزها در محیط‌های دانشگاهی و مردمی در حال اکران است. این فیلم در ژانر سیاسی تولید شده و فضای حساسی را با توجه به اوضاع سیاست داخلی ایران دنبال می‌کند. به بهانه نمایش این فیلم سینمایی در شهرهای مختلف و استقبالی که در اکران‌های مردمی از این کار صورت گرفته است، با نویسنده و یکی از بازیگران این فیلم به گفت‌وگو نشسته‌ایم. یوسف مرادیان که نقش یکی از دانشمندان هسته‌ای را در فیلم ایفا می‌کند و شرایط سخت این دانشمندان را در دوران مذاکرات روایت می‌کند و محمد نیکدل نویسنده «ترمینال غرب» در گفت‌وگو با «وطن‌امروز» درباره ظرافت‌های فعالیت در ژانر سینمایی سیاسی می‌گویند.

آقای مرادیان! شما پیش از «ترمینال غرب»، ژانر سیاسی را تجربه کرده‌اید. بازی در فیلم «آقای رئیس‌جمهور» نیز جسارت فراوانی می‌طلبید، فیلمی که به دلایلی هیچگاه از تلویزیون پخش نشد و در زمان اکران هم با فشارهایی مواجه بود. آیا این جسارت، ویژگی یوسف مرادیان است؟

پیش از این کار بعضی از دوستان شوخی می‌کردند که مراقب خودت باش ولی من معتقدم فارغ از تعارفات روزمره، رسالت هنرمند این است کاری که فکر می‌کند درست است را انجام دهد و وظفیه او آنجایی پررنگ می‌شود که کارهایی را انجام دهد که بقیه جرات انجام دادن آن را ندارند. ورود جدی من به سینما با اصحاب کهف به عنوان یکی از نقش‌های اصلی آن فیلم رقم خورد. چند سالی درگیر این فیلم بودیم و این تجربه مسائل جدیدی را به من آموخت. در یک فضای قرآنی و معنوی نقشی پیشنهاد می‌شود و ناخودآگاه تو را به چالش می‌کشد. بعد از اصحاب کهف به سرعت وارد سینما با نقش‌های جدی شدم، بعد از یکی، دو فیلم تجاری دیگر دنبال دلمشغولی‌های خودم می‌گشتم و می‌خواستم کارهایی را انجام دهم که خودم دوست دارم؛ فیلم‌هایی از قبیل آقای رئیس‌جمهور، چریکه هورام و… . هرچه جلوتر می‌رفتم حساسیت‌هایم نسبت به کار بیشتر می‌شد، این حساسیت صرفا سیاسی نبود و کارهایی را شامل می‌شد که من را بیشتر به چالش می‌کشید. اینها باعث شد وقتی با مردم مواجه می‌شوم این سوال را مطرح کنند که چرا کم‌کار هستی؟ به نظرم این کم‌کاری لزوما اتفاق بدی نیست. اگر آدم کم‌کار باشد ولی بتواند کارهای برگزیده‌ای انجام دهد اتفاق خوبی خواهد بود.

چه شد که به «ترمینال غرب» رسیدید؟

در این فیلمنامه شخصیتی به من پیشنهاد شد که به نظرم قهرمانان واقعی ما هستند اما بی‌ادعا‌تر و خالص‌تر، انسان‌هایی که فقط به وظیفه‌ خودشان عمل می‌کنند. در فیلمنامه انگار دوستان ما در مقام نویسندگی چیزهایی را پیشگویی کرده بودند. زمانی که این فیلم ساخته می‌شد ما حدس می‌زدیم که در آینده نزدیک با سیستم‌های معاند به مشکل برخواهیم خورد ولی تحقق آن کمی صبوری می‌طلبید. بچه‌هایی آمدند و با اخلاص کار کردند، آن طوری که باید مزد (معنوی) نگرفتند و آن طوری که می‌باید با آنها رفتار نشد اما کار را پیش بردند و دست آن سیستم رو شد.

منظور شما دانشمندان هسته‌ای است؟

دانشمندان هسته‌ای کار درست را انجام دادند و عرصه باز شد و جوان‌ها و نخبگان دور هم جمع شدند اما با بسیاری از آنها نامهربانی شد. من به نویسنده اثر تبریک گفتم زیرا بخوبی توانسته بود آینده را پیش‌بینی کند و این خیلی خوب است که ما مدام با آزمون و خطا پیش نرویم و افق روشنی را ببینیم که در راستای آن حرکت کنیم. من وقتی فیلمنامه را خواندم دیدم آن شخصیت را دوست دارم و به دنبال آن شخصیت گشتم، زمانی که به نویسنده می‌رسیدم سعی می‌کردم اطلاعات بیشتری از این شخصیت بگیرم تا بتوانم به آنها نزدیک شوم.

بقیه عوامل و بازیگران چگونه بودند؟

من با همه عزیزانی که در این کار بودند تجربه قبلی داشتم، از خانم قاسمی تا هوشنگ توکلی و… با محسن افشانی هم سر فیلم ماهور هستیم که یک ملودرام جنگی است و من نقش یک خلبان را ایفا می‌کنم. بنابراین با این تیم تجربه قبلی داشتم و همدلی زیادی بین همه عوامل وجود داشت.

نسخه نهایی فیلم برای شما رضایتبخش بود؟

من متاسفانه به دلیل اینکه سر کاری بودم نتوانستم در جشنواره فیلم را ببینم اما بعد که فیلم را دیدم آن را دوست داشتم. چه از لحاظ تکنیک و ساختار و ریتم و در نهایت اصلی‌ترین مساله محتوا که حرف خودش را می‌رساند، من گمان می‌کنم امروز همه آن حرف‌ها و صحبت‌ها لباس واقعیت به تن دارد.

به نظرتان این موضوع قابل پرداخت‌های چندباره در فیلم‌های سینمایی دیگر است؟

یقیناً؛ اگر خاطرتان باشد در چند سال گذشته سینمای ما تبدیل به سینمای هجوِ توهین و رکیک شده بود. من بسیار از این اتفاق رنجیده می‌شدم که چرا سینمای ما تا این حد تک بعدی شده است و چرا ما باید مدام شاهد اینچنین فیلم‌هایی باشیم. در همه دنیا ما با تعدد ژانر مواجهیم و در ایران نیز ما به انواع موضوعات و ژانر‌ها نیاز داریم. زبان و ادبیات سینما قدرتمند است و می‌تواند بسیار تاثیرگذار باشد.

جامعه ما به آن سطحی از بلوغ رسیده که مسؤولان نسبت به نقد‌های صریح واکنش منطقی داشته باشند؟

من امیدوارم برسد اما فکر می‌کنم هنوز به سطحی نرسیده که به معنای واقعی کلمه پذیرای نقد باشد. به نظرم ما براحتی نمی‌توانیم روبه‌روی هم بنشینیم و صحبت‌های همدیگر را بشنویم بدون اینکه با حس و برخورد بد همدیگر را بدرقه کنیم. اما معتقدم چه جامعه به این حد رسیده چه نرسیده باشد این نقد باید وجود داشته باشد.

حالا واقعا چرا کم‌کار هستید؟

به نظرم ایرادی که به سینمای امروز ما وارد است این است که یک بازیگر همزمان در چند پروژه کار می‌کند و نقش‌ها برای مردم باورپذیر نیست. انگار همه چیز از پیش تعریف شده است. سینمای ما نمی‌تواند فقط در دست تعداد مشخصی باشد. سینمای ما یک عرصه ملی- مردمی و تاثیرگذار است. قاعدتا انسان‌هایی که در این زمینه تلاش کرده‌اند حق حضور در عرصه‌های جدی را دارند. این روزها خیلی از نقش‌ها خرید و فروش می‌شود. نمی‌گویم مافیا و باندبازی‌ها پیش از این وجود نداشت اما اینقدر جدی نبود. امیدوارم حضور این آدم‌ها در سینما کمرنگ شود چون معتقدم جز صدمه زدن و اینکه حقی را ناحق کنند کار دیگری انجام نمی‌دهند. همه اینها تاثیرگذار است اما من به شخصه در کارهایی که به آنها علاقه دارم بازی می‌کنم. در همین اثر من با عشق کار کردم. چون اگر من هر دستمزدی بگیرم پول آن خرج خواهد شد اما آن اثر هنری باقی خواهد ماند.

اگر در ژانر سیاسی نقش مشابهی برای شما پیشنهاد شود، حاضر به ایفای آن هستید؟

هرکاری که من با آن ارتباط برقرار کنم و احساس کنم می‌توانم تاثیرگذار باشم آن را خواهم پذیرفت.

در ترمینال غرب، نقش دانشمند هسته‌ای را دارید که از سیاست فارغ است، در فضای واقعی هم نگاه فراغت از سیاست دارید؟

من قبلا هم اشاره کرده بودم، معتقدم هنرمند با خود رسالتی به همراه دارد و می‌تواند در فضای سیاست هم تاثیرگذار باشد اما هنرمند قطع به یقین یک
سیاستمدار خوب نیست. همانطور که من معتقدم هنرمندان تاجر نیز نیستند جز همان عده معدودی که اول تاجر بودند و بعد وارد دنیای هنر شدند. من سعی می‌کنم جای خودم باشم و نقش‌های خودم را درست ادا کنم. ما در سرزمین آزاد زندگی می‌کنیم و هر فیلمی مخاطب و منتقد خودش را خواهد داشت و امیدوارم بتوانیم به آن ظرفیت برسیم که با پذیرش نقد و گفت‌وگو ایرادات همدیگر را بپذیریم و رفع کنیم. من کودکی‌ام در انقلاب بود و بسیاری از این حوادث را در خاطر دارم. آنچه در یک جمله می‌توانم بگویم این است که در یک سرزمین آزاد به دور از جبر هر قدرتی به سوی استقلال حرکت کنیم. ما همه ظرفیت‌ها، جوان‌ها، تفکر، انرژی و… را داریم و در این مسیر هر کس که اشتباه کار کرده باید اشتباه خودش را بپذیرد. در کار فیلمسازی خودمان نیز وقتی یکی اشتباه می‌کند همه دنبال این هستند کاسه کوزه‌ها را سر یکی دیگر بشکنند. ما باید بپذیریم تاوان اشتباهات‌مان را خودمان بدهیم، نباید مسائل را به سمتی ببریم که دیگران هزینه اشتباه ما را بدهند. من کار را دوست داشتم و با حساسیتی که روی نقش خودم داشتم، بارها با نویسنده و کارگردان به بحث می‌نشستیم و سعی کردم نقشم را بخوبی ایفا کنم. این فیلم زمانی ساخته شد که هیچکدام از اتفاقات امروز رخ نداده بود و حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد.