به گزارش «روابط عمومی جشنواره عمار» به نقل از ندای اصفهان، در انتهای فیلم به نوعی دچار احساس عدم امنیت و عدم اعتماد می شویم؛ نظیر اتفاقی که در پایان مستند «شب نامه» روی می دهد. در انتهای هر دو اثر به این نتیجه می رسیم که افراد خطرناکی هم اکنون در کشور هستند و ممکن است در مناصب مهم مدیریتی کشور بسر ببرند.
برخلاف فیلم داستانی، مستند می آید تا بیدار کند. تصاویری سر هم می کند و با صداها ترکیب می کند تا موجبات آگاهی فراهم شود. در دنیای مدرن یکی از ابزارهای مهم برای اطلاع رسانی و آگاهی بخشی، فیلم مستند است. محملی که در آن با تکیه بر مصالح هنری همچون تصاویر جالب، صداهای گیرا و البته سیر داستانی چیده شده در دل مستند، بنایی ایجاد می کند که کار هزاران صفحه مدرک و تحلیل را یک تنه در چند دقیقه انجام دهد؛ موجز و جذاب.
چنانچه در جامعه به این ابزار مهم توجه نشود و از انظار مردم دور بماند و صرفا به سینمای سرگرمی ساز توجه شود، زمینه محرومیت فکری و فرهنگی آن مردم در عصر فعلی فراهم می شود. البته به این معنا نیست که مواجهه با مستند -هرگونه که باشد- موجب آگاهی می شود، صرف مواجهه کافی نیست، باید خود مستند نیز حرف های قابل داشته و از طرفی مخاطب هم اهل اندیشه باشد. اما می توان گفت صرف رواج سینمای مستند می تواند زمینه را برای جریان اطلاعات درست در سطح اجتماع فراهم کند.
آگاهی بخش، دلسوزانه و مشفق
مستندها در طول تاریخ سده اخیر نقش های اساسی در برخی تغییرات ایجاد کرده اند؛ یعنی روند آگاهی بخشی مستندها موجب تغییراتی شده است که شاید از دست هیچ کتاب و یا روزنامه ای چنین توانایی بعید به نظر برسد. این تا جایی پیش می رود که در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی، فیلم مستند به عنوان اسلحه ای در برابر استعمار جدید و سرمایه داری تلقی می شد. از مستندهای بعد از یازده سپتامبر هم که از وجوه ساختگی بودن این حادثه پرده بر می داشت نمی توان گذشت و نیز مجموعه مستندهای سال های اخیر که به نقد نظام لیبرالیسم پرداخته است ازجمله نظام بانکداری و اقتصادی غرب، تجارت غذا و مرگ آفرینی آن، دیکتاتوری علمی و خفقان نظریات و نیز آثاری که در پی افشاگری های اسنودن و سایت ویکی لیکس انجام شده است.
با توجه به مطالب بالا می توان بهتر فهمید که ساخته شدن آثار مستند روشنگر در سال های اخیر چقدر موضوع مهمی است. به طور ویژه در این دوره از جشنواره مردمی فیلم عمار شاهد آثار مستندی بودیم که عمیقا به نقد برخی مسائل داخلی پرداخته است، با زبانی به دور از تهمت و کنایه و کاملا دلسوزانه و مشفقانه.
این گونه مستندهای آگاهی بخش جایش بسیار خالی بود و گویی در سال های اخیر که بیش از سه دهه از انقلاب می گذرد زمان آن رسیده است که جوان هایی برخیزند و کاری کنند که حیات انقلاب با چنین مستندهایی تجدید شود.
مستند «پرونده ناتمام» به کارگردانی جواد موگویی و تهیه کنندگی دفتر روایت تاریخ انقلاب اسلامی، اثری است که در آن به بررسی پرونده انفجار تروریستی دفتر نخست وزیری و ابعاد سیاسی امنیتی این ماجرا می پردازد. پرونده ای بسیار کنجکاوی برانگیز و البته مرموز. ناتمام ماندن این پرونده وجهه هولناک این ماجراست به این معنا که در انتهای فیلم ما به نوعی دچار احساس عدم امنیت و عدم اعتماد می شویم. نظیر اتفاقی که در پایان مستند «شب نامه» روی می دهد. در انتهای هر دو اثر به این نتیجه می رسیم که افراد خطرناکی هم اکنون در کشور هستند و ممکن است در مناصب مهم مدیریتی کشور بسر ببرند و روزی مأموریت محوله را انجام دهند و فاجعه ای دیگر.
تجدید نظر در تاریخ معاصر
فیلم با تکیه بر اسناد برجا مانده از آن روزها و نیز صحبت های شاهدان عینی، داستان را از لحظه وقوع انفجار روایت می کند. از لحظه انفجار و پیدا کردن اجساد و تشییع جنازه و فهمیدن این مطلب که شهید سوم یعنی «مسعود کشمیری» در اصل شهید نشده و چیزی که در تابوت گذاشته شده است کیسه ای خاک سوخته است. و اینکه چه کسی یا کسانی او را شهید جا زده اند و موجبات فرارش را مهیا کرده اند و اینکه اساسا چه کسی زمینه نفوذ و ورود او به چنین مکان و منصب مهمی را فراهم کرده است از مواردی است که در پرونده مورد پی گیری قرار می گیرد.
در جریان این پیگیری ها برخی شاهدان و متهمان یا ترور می شوند یا خودکشی می کنند. برخی هم به طور مشکوک می میرند. اینکه چه کسی و یا کسانی عامل این اتفاق بوده اند جای سوال دارد، خصوصا که عمده متهمان آن زمان هم پس از مختومه شدن پرونده، آزاد می شوند تا جایی که دکتر حسن کامران چندین دوره نماینده مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی می شود و یکی از اصلی ترین متهمان یعنی «بهزاد نبوی» نیز در دولت آقای خاتمی مسئولیتی مهم می گیرد.
خیلی از متهم های آن زمان در جریان فتنه هشتاد و هشت هم تأثیر و نقش بسزایی داشته اند و از این منظر می توان به این اندیشید که چه کسانی از بیرون گود موجبات بسته شدن پرونده آن ها را فراهم کرده اند؟
گفتن چنین حقایقی به زبان مستند نوعی تجدید نظر و اعتراض به اتفاقات تاریخ معاصر است، تقاضای تجدیدنظری از سوی جوان هایی که آن هنگام را درک نکرده اند و اکنون خود را مطالبه گر می دانند و می خواهند در برخی از تصمیمات و وقایع تاریخ معاصر تجدیدنظر شود.
اگر قرار باشد برخی از انحرافات تاریخ انقلاب اصلاح شود و حیات تازه در پیکر انقلاب دمیده شود، شاید امید را باید از چنین حرکاتی داشت؛ تلاش هایی از جوان های انقلابی که منصبی ندارند و با تکیه به هنرشان حقایق را می گویند و طلب حق می کنند.
و اگر این رویه و روش، حرکتی عمارگون نباشد پس چیست؟!
« حامد گلناری »