به گزارش عمارفیلم، سیدمحمد جوزی در گفتوگو با خبرنگار عمار فیلم گفت: بنده متولد 1341 هستم. ما در محله رستم آباد از حدود سال 1350 با حضور شهید شاهآبادی، با مسائل انقلاب و مبارزات، پیروزی انقلاب و بعد کمیته حضور داشتیم. روشنگریهای شهید شاهآبادی ما را در این مسیر قرار داد. حدود هشت یا نه سال داشتم که با این شهید و تفکر متفاوت ایشان آشنا شدم. او شور و حالی در مسجد و بین جوانها و نوجوانها ایجاد کرد. اگر ما یک شب مسجد نمی رفتیم، از ما فردا سراغ میگرفت.
وی پیرامون شهید شاهآبادی افزود: این شهید اسلام ناب را مطرح میکرد و دنبال تحقق آن بود. اگر شنونده بار اولی بود که حرفهای ایشان را میشنید، پس از آن دیگر به مسجدهای دیگر نمیرفت. صحبتهای او کاربردی و به روز بود.
جوزی در ادامه از دوران جبهه خود گفت: من از رشته فنی انصراف دادم و مشغول خواندن رشته الهیات شدم و بیشتر وقت ما به حضور در جبهه گذشت. در آن زمان هم ما کارهای فرهنگی زیادی میکردیم. وقتی کسی شهید میشد، به منزل او میرفتیم و برنامههای خوبی داشتیم. برادرم خطاط حرفهای است. هرکسی که شهید میشد، سی یا چهل عدد از عکس او را آماده میکردم و به برادرم برای خطاطی و طراحی میدادم. پس از جنگ، تازه کار فرهنگی ما شروع شد.
وی در پاسخ به این سوال کارهای فرهنگی شما در جبهه چه مواردی بود، اظهار داشت: ما در جنگ هم کارهای فرهنگی بسیاری انجام میدادیم؛ این تابلوهایی که در مناطق جنگی نصب میکردند، مراسمهایی که برگزار میشد. به یاد دارم در سال 1366، یک ضبط صوت میگرفتم و در منطقه از تمام کسانی که شهید عبقری را میشناختند، مصاحبه میگرفتم و یا میگفتم برایم بنویسید. به عنوان مثال دیگر، چند سال به عنوان آموزش دینی در یک دبیرستان، با بچهها ارتباط برقرار کرده و آنها را به جنگ وصل میکردم. به دنبال همین، وقتی به جبه میرفتم، اتفاق افتاده بود که صد نامه برای من ارسال شد. اینها کارهای فرهنگی ما بود.
خط مقدم جدید
جوزی خاطرنشان کرد: اما بعد از جنگ، در یک مقطعی ما مقداری غفلت کردیم، اما بلافاصله فهمیدیم که زمان با سرعت سپری میشود و باید اندیشید. زمانی که درسم تقریبا تمام شدهبود، دنبال کار نرفتم. در مسجد مهدیه فرمانده بسیج بودم و در آن زمان، در جهت شعارنویسی در اتوبان صدر و اتوبان مدرس، تلاش بسیاری کردیم. راجع به حجاب مینوشتیم، راجع به ویدئو مینوشتیم؛ در مورد اینها بسیار کار کردیم. عدهاس هم آمده بودند و تمام تابلوهای ارزشی را جمع کرده بودند و همین باعث شدهبود که ما بیشتر احساس کنیم که باید در صحنه باشیم. درواقع پس از جنگ، اتوبان صدر و مدرس، به خط مقدم ما تبدیل شده بود. بازخوردهایی که از کارهای فرهنگی میگرفتیم، به ما روحیه می داد. درست است که وزارت خانه و نهادهای بسیاری داشتیم، اما میدیدیم که کار دست ما است و اگر بخواهیم، میشود. فیلمی در آرشیو خودم دارم از سیانان در آن زمان که حدود 40 دقیقه از تصاویر شهدا در سطح شهر فیلمبرداری کرده و روی آن صحبت کردهاند.
شبیخون و تهاجم فرهنگی
جوزی در مورد نامگذاری خیابانها به نام شهدا گفت: یکی از کارهایی که در دورهای که در بنیاد شهید بودم انجام دادیم این بود که تا آن زمان چیزی حدود شش یا هفت هزار خیابان، به نام شهدا شدهبود و ما شورای نام گذاری را که به صورت کلی تعطیل شدهبود، مجددا در شهردار تهران تاسیس کردیم و این تعداد را رساندیم به بالای شانزده هزار عدد. برای مثال نام گذاری «شهید تندگویان»، «شهید بابایی»، «شهید زینالدین» و… توسط ما انجام شدهبود.
این کارها ادامه پیدا کرد تا زمانی که در حدود سال 72 نامه ای آمد برای مسئول بالاتر ما مبنی بر اینکه جنگ تمام شده و این ساختمانهای بهشت زهرا(س) (منظور سالن دعای ندبه و سالن نمایش بود) به هیچ درد شما نمیخورد و اینها را برای کارهای اداری به ما بدهید. قرار شد که من ابتدا برای بازدید بروم. وقتی ساختمانهای بهشت زهرا(س) را دیدیم، به این برخوردم که رهبری اینقدر در مورد شبیخون و تهاجم فرهنگی هشدار میدهند، آنوقت این نادانها، مهمترین سنگر انقلاب که گلزار شهدا باشد را می خواهند روی هوا بفرستند. به این قضیه اعتقاد زیادی داشتم چون پیش از آن، به بهشت زهرا(س) میرفتیم و در زمان شاه که دوست ما شهید شد، او را روی دست خود گرفتیم و گفتیم این سند جنایت پهلوی است و او را در قطعه 17 دفن کردیم و تا وقایع کردستان، ما در آنجا رفت و آمد داشتیم و در سرما، در آن مکان دعای ندبه میخواندیم.
وی ادامه داد: همه این ها در حالی بود که در آن زمان، امام(ره) هم فوت کرده بود و در این چندساله، به شهدای بهشت زهرا(س) توجهی نمیشد. آنها قصد داشتند آن دو قطعهای که در اختیار بنیاد شهید بود و سالن و ساختمان داشت را به نفع خود مصادره کنند. ما گزارشی نوشتیم مبنی بر اینکه اینجا، یکی از سنگرهای مهم انقلاب است و باید در این محل، کار فرهنگی انجام شود. توانستیم برنامه دعای ندبه را خیلی گرمتر کنیم و کم کم دور سالن را تبدیل به موزه کنیم و از خانوادههای شهدا خواستیم که نامه، عکس و هر چیزی که دارند بیاورند. از مدارس و دانشگاه ها دعوت کردیم که بیایند.
گلزار شهدا، سنگر جبهه فرهنگی
همه گلزار شهدا را قبرستان میدانستند و کسی حاضر به کارکردن برای آنجا نبود. اینکه قرآن میگوید شهدا زنده هستند، برای آنها فقط حرف بود. از سال 67 تا 72، این مسائل رها شدهبودند و بیشتر برنامهها را هم به مرقد امام(ره) منتقل میکردند. حتی تابلوهایی که از سخنان امام(ره) درباره شهدا وجود داشت، اوضاع نابهسامانی داشت. من به مدت 16 یا 17 روز، حتی در روزهای تعطیل هم به این مکان می رفتم و می آمدم تا آن را سر و سامان دهم.
شهدا در خطر فراموشی!
بعد از مدتی من حس کردم که اطراف گلزار نیاز به بنا کردن یکسری ایستگاه دارد. این ایستگاه ها الان فقط «ایستگاه صلواتی» شدهاند و عدسی و چای میدهند؛ دست آنها درد نکند اما این هدف ما نبود؛ هدف ما این بود که این جایگاهها، صوت و حرفهای شهدا، سخنرانیهای مربوط به شهدا و تصاویر آنها را پخش کنند. اما متاسفانه الان فقط «ایستگاه صلواتی» هستند. ما در یک مقطع طی ماموریتی، گلزار شهدای اصفهان را هم فعال کردیم.
آخرین چیزی که من به آن رسیدم این است که این خاطرات خانواده شهدا با فوت آنها، به شدت در حال نابودی و فراموشی است. پیش میآمد که ناگهان می آمدند و اعلامیه فوت یک پدر شهیدی را که چند روز گذشته برای ما در اینجا صحبت میکرد، را نصب میکردند و من از این فراموشیها، ناراحت بودم. این سوال برای من ایجاد شدهبود که اینها که از این دنیا میروند، چه راهکاری وجود دارد تا کاری کنم چیزی از آنها به یادگار بماند.
در آن موقع، اصلا هم در فضای دوربین و فیلمبرداری و این موارد نبودم. در یکی از روزها، به طریقی یک دوربین با کیفیت فیلمبرداری بالا به دست من رسید. اولین فیلمی که من گرفتم مربوط حدود سال 80 میشود. در آن موقع، جوانی به نام آقای بوتیمار بود که برادر شهید بود. او به گلزار میآمد و آدم خوش تیپ و خوش لباسی بود. ما باهم در آنجا فوتبال بازی میکردیم. من به او گفتم که بیا سر خاک برادرت برویم و تو از شهید بگو و من فیلمبرداری کنم. وقتی این کار را انجام دادیم و فیلم را روی پرده انداختیم، نتیجه فوقالعاده بود و از آن زمان من دیگر دست به دوربین شدم و هر خانواده شهیدی که میآمد، این کار را انجام میدادم. در همین مسیر، اطلاعات من درباره شهدا زیاد شد.
تولد موسسه «روایت ایثار»
جوزی در مورد تاسیس موسسه روایت ایثار گفت: به دنبال همین، موسسهای دایر کردیم به نام موسسه فرهنگی-هنری «روایت ایثار». در ابتدا فقط مشغول ضبط کردن و انباشته کردن شدیم. بعد 3 محور تعریف کردیم؛ اول اینکه جمع آوری و ثبت و ضبط حتما انجام شود. محور دوم، حفظ و نگه داری آنها بود. محور آخر نیز انتشار بود. باتوجه به اینکه پیداکردن فیلمهایی که در چند سال گذشته ضبط کردهبودیم دشوار بود و خانوادههای شهدا نیز برخی از این فیلمها را میخواستند، سایت روایت ایثار را ایجاد کردیم.
من هیچوقت از ضبط کردن دست نکشیدم چون به کارم ایمان داشتم و با این تاکیداتی که اخیرا رهبری داشتند که با همرزمان، پدر، مادر، همسر و فرزند شهید مصاحبه کنید، به کار ادامه دادم. الان هم شما مرا خوشحال کردید. کیفیت کارها روز به روز بالاتر میرود.
در دورهای که ما تلاش میکردیم تا یکسانسازی در بهشت زهرا(س) صورت نگیرد، پسری شانزده سال پیش من آمد و گفت که پدربزرگ من در قطعه 24 دفن است و از قدیم میآمدم، شهدا را میدیدم و تحت تاثیر آنها بودم؛ الان ما برای شهدا باید چه کار کنیم؟ به او گفتم که دوربین دیجیتالی داری؟ گفت بله. گفتم بیا و از همه مزارها عکس بگیر. او در گرمای تابستان، 50 هزار فریم عکس گرفت. از نظر من تصویر سنگ مزارهای شهدا خودش 10 جلد کتاب است و پیامهای بسیاری دارد.
جوزی پیرامون ساخت سایر مراکز مربوط به شهدا اشاره کرد: ما پس از ساخت گنجینه آثار شهدای بهشت زهرا(س)، سپس گنجینه آثار شهدای تقاطع طالقانی را ساختیم و بعد، گنجینه آثار شهدای چیذر را ساختیم و موارد دیگری هم بود. زمانی که در معاونت پژوهش بودم، دستم باز بود اما تیم مدیریتی بعدی که آمد، من را در همان بهشت زهرا(س) محدود کرد.
اجتناب جدی از تحریف داستان شهدا
وی در ادامه جلسه از خطر تحریف داستان شهدا گفت: ما در مسئله روایت شهدا نیز مانند بسیاری از مسائل دیگر، گرفتار تحریف و افراط و تفریط هستیم. آنچه که مهم است، این است که ما باید واقعیت را منعکس کنیم. متاسفانه این تحریفها توسط برخی در سخنرانی و ساخت فیلمها صورت میگیرد. بعد از مقطع کوچکی که دیدیم این تحریفها و رویابافیها باعث ایجاد انحراف خواهدشد، دیگر سراغ آن نرفتیم. این تحریفات حتی وارد برخی از کتابها هم شدهاست. رهبری اخیرا میگفتند که باید صد برابر کارهایی که تا الان برای شهدا انجام شدهاست، باید صورت گیرد. چندسال است که رهبری میگویند حتی بروید از کسانی که هم محلهای شهید بودند و نسبتی با آن نداشتند اما خاطرهای با او داشتند، فیلم بگیرید.
جوزی به چند موضوع مهم که برخی از شهدا را ویژه میساخت، اشاره کرد: چند موضوع مهم وجود دارد که من از نظر آماری به آنها رسیدهام. اول اینکه، خانوادههای بسیاری بودند که فقط یک پسر داشتند و آن هم شهید شد. مورد دیگر، خانوادههایی است که بالای سه شهید در جنگ دارند. همینطور وقایع مهم و افراد شاخص هم باید انعکاس دادهشوند. برخیها فقط بر سر مزار شهدایی میروند که دارای کراماتی هستند و مثلا از قبرشان بوی عطر میآید. اما اگر این باعث شود که شهدایی چون فهمیده را از یاد ببرند، فاجعه است.
شیرازه و پایه یکسری از مسائل را ما با تحریفات خود میزنیم. اگر حالا جلوی آنها ایستادگی نکنیم، اتفاقات ناگواری در آینده رخ خواهد داد. باید بیشتر اهدافی را که بچههای شهید دنبال میکردند را برای مردم تشریح کنیم. شهدای انقلاب، برای از بین رفتن فساد و مشروب فروشیها و… رفتند؛ شهدای دفاع مقدس هم این دستاوردها را با خون خود در هشت سال جنگ حفظ کردند. اکنون هم باید ما راه آنها را ادامه دهیم در غیر این صورت بدتر از قبل خواهد شد. همچنان که شاهد آن هستیم؛ بی حجابیها بی حد و مرز شدهاست.
ارزش قدم گذاشتن در مسیر شهدا
جوزی در ادامه از رضایت خود از قدم گذاشتن در مسیر شهدا گفت: اولین چیزی که رضایت من را جلب میکند این است که خودم چقدر تحت تاثیر قرار گرفتهام. این همه رفت و آمد در بهشت زهرا(س) و نشست و برخاست با خانواده شهدا، چه تاثیری روی من گذاشته است؟ من خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم. حتی این پرداختن به شهدا، بیشتر از دورهای که در انقلاب حضور داشتم، آگاهی من را افزایش داد. همین موضوع، بینش خوبی در فتنه 88 و سایر فتنهها به من داد. بعضی از افراد از این فتنهها ترسیده بودند اما من میخندیدم و به آنها میگفتم این نظام حتی تا پانصد سال دیگر هم پابرجا خواهد بود.
کارهایی که ما برای شهدا انجام دادیم، کارهای زیربنایی و ریشهای بود و اگر هزاران جلد کتاب هم مینوشتیم، به پای این کارها نمیرسید. البته کار کردن برای شهدا، افتخاری بود که از طرف خود آنها به ما اعطا شد. آنها باعث ابتکار عمل ما در هر مقطعی میشدند و همیشه دست حمایت شهدا را حس می کردم و اکنون هم کاملا راضی هستم. گاهی حس میکنم اگر ما این تلاشها را نمیکردیم، امروز دیگر اسمی از شهدا نبود. قله کار فرهنگی، شهدا هستند.
وی درمورد منافقان و پولپرستان گفت: هر جا که ریاست و پول وارد میشد، ابتکار از بین میرفت. چون چند منافق برای کسب پست و بدست آوردن ثروت میآمدند. زمان انقلاب که این کارها شکنجه و بی پولی و بدبختی داشت، انسانهای خوب پای کار میآمدند و فعالیت داشتند. همیشه ما از انسانهای فرصتطلب ضربه خوردهایم.
اکسیر اعظمی به نام «شهدا»
گلزارهای شهدا، اکسیر اعظم هستند. من خیلیها را دیدهام که مشتری پروپا قرص شهدا شدهاند و تغییراتی عجیبی هم در زندگیشان پدید آمد. فقط به صرف حضور در گلزار و دیدن شهدا، آنها تحول پیدا کردند.
جوزانی همچنین از کسانی گفت که بر سر کارهای او، مانعتراشی میکردند: کسانی بودند که اهل شهدا و این مسائل نبودند. آنها، زمانی که انقلاب بود، پای کار انقلاب نبودند، موقع جنگ هم پای کار آن نبودند و فقط سر سفره انقلاب نشستند. این افراد همیشه بزرگترین مانع هستند.
جوزی به انتقال مفاهیم مربوط به جنگ و شهدا به نسل امروز اشاره کرد: بحث اول این است که تا در خود این مسائل نباشی، نمیتوانی کل حقیقت را درک کنی. این رسالت مهمی است که در خلا موجود بتوان مسائل مربوط به جنگ را انتقال داد و وظیفهای است بر دوش هنرمندان.
جای خالی آموزش سیره شهدا
جوزی: من از این بیحجابیها ناراحت نمیشوم. ما در زمان شاه زندگی کرده بودیم و وضعیت بسیار فاجعه بار تر بود. این بیحجابیها باعث شد که پردههای نفاق کنار رود و یکسریها که برخلاف میل خود چادر بر سر میکردند، هویدا شدند. اتفاقا الان مشخص شد که چه کسی اهل حجاب است و چه کسی نیست. من به شخصه خیلی نگران این مسئله نیستم. اما به هرحال از کم کاری مسئولین است.
وی خاطرنشان کرد: اگر من در این مملکت مسئولیتی داشتم، میگفتم که دعای ندبه را به بچههای ابتدایی درس بدهید. اینها باید به بچههای ابتدایی تفهیم شود. برای بزرگترها هم اینها را بیاورند برای کارهایی که در راهیان نور و گلزار شهدا میشود. حداقل باید به نظامیهای ما در این زمینه آموزش دهند؛ چه آموزشی مهم تر از راه و سیره شهدا؟ ما باید از سال 57 برای آموزش شروع می کردیم. خیلی چیز ها به خاطر این تاخیرها از دست رفت.
جوزی در مورد کسانی که از او درخواست آرشیو میکردند گفت: به جز خانوادههای شهدا، هرکس که میخواست یادواره شهدا بگذارد که شامل مساجد و غیره میشد، از ما تقاضای اطلاعات و خاطرات میکردند.
من احساس میکنم تمام مصاحبههایی که گرفتهام، خاص هستند؛ این جمله را با تمام وجودم میگویم. در ابتدا ما را بخاطر فیلم هایی که تولید میکردیم مسخره هم میکردند.
جوزی در پایان توصیهای برای روایتگران شهدا داشت: من هم به همه روایتگران توصیه میکنم که با شناسنامه صحبت کنند و زیاد هم به خواب و رویا نپردازند و چیزهایی که هست را عنوان کنند.
لازم به ذکر است، آیین اختتامیه چهاردهمین دوره این رویداد، جمعه 29دیماه ساعت ۱۸، همزمان با روز غزه در تالار اندیشه حوزه هنری برگزار خواهد شد. گفتنیاست در آیین اختتامیه جشنواره عمار، پاسداشت «سیدمحمد جوزی» پیشکسوت تاریخ شفاهیِ دفاع مقدس، نکوداشت مرحوم «پروانه معصومی» (بازیگر سینما و تلویزیون) و از برگزیدگان بخشهای فیلم مستند و داستانی تقدیر خواهد شد. دبیرخانه جشنواره از عموم مردم سراسر کشور برای حضور در این مراسم دعوت میکند.