به گزارش «عمار فیلم»، ۲۸ مردادماه سال ۱۳۳۲ کودتایی توسط آمریکا بر علیه دولت دکتر مصدق شکل گرفت که به سرنگونی این دولت مردمی انجامید به همین بهانه گفتوگویی با کامبیز امیرخسروی، فیلمساز ایرانیالاصل امریکایی داشتیم که با مستند «میراث» در ادوار گذشته جشنواره مردمی فیلم عمار حاضر شده بود.
در ابتدا، خودتان را کوتاه، معرفی میکنید؟
من کامبیز امیرخسروی هستم متولد نیویورک اما پدر و مادرم ایرانی هستند. من ایران را در سال ۱۹۵۴ ترک کردم و برای سفری یک ماهه مجددا در سال ۱۹۶۰ به ایران بازگشتم.
از سابقه فیلمسازی خود بگویید.
من مستندسازی را از اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی آغاز کردم و بیشتر آثارم دارای زمینه تاریخی و اجتماعی هستند. دو مستند درباره افراد معروف ساختهام. یکی درباره «هاوارد کخ» که فیلمنامه «کازابلانکا» را نوشته و دیگری هم درباره فردی معروف به «چینوآ آچبه» که یک نویسنده نیجریه ای است.
انگیزه شما برای ساخت مستند میراث چه بود؟
زمانی که من با مردم راجع به داستان زندگی خودم صحبت میکردم آنها می گفتند «تو چگونه فقط درباره دیگران فیلم میسازی».
در سال ۲۰۱۱ اسم من را در جایی، اشتباه تلفظ کردند و به همین خاطر، نزدیک بود مشکلات بدی برایم پیش آید. بنابر این در مورد اسمم تحقیق کردم و توانستم ۵-۶ کتاب دربار پدرم پیدا کنم.
هیچگاه نمیدانستم شغل پدرم چه بوده است، پس به عنوان یک فیلمساز با خود گفتم «خدای من، این یک موضوع برای فیلم ساختن است. چرا که من از طریق تاریخچه زندگیام میتوانم با تاریخ ایران جدید مواجه شوم و بفهمم ما کجا هستیم، چرا این جا هستیم و چگونه اینجا آمدیم و…».
درباره فیلم توضیح دهید؟
بیشتر این فیلم بر اساس تجارب شخصیام در زمانی است که در تهران بودیم. سال ۱۹۵۳ محل زندگی ما خیلی نزدیک به خانه دکتر مصدق بود. ۱۹ آگوست بود که صداهایی را از خارج خانه شنیدم. مردی را به یاد میآورم که در حمایت از مصدق نام او را فریاد میزد، اما او را کشتند و جنازهاش روی یک اتوبوس پرت کردند. به عنوان یک کودک ۹ ساله نمیدانستم چه در حال رخ دادن است، اما همینطور که جریان پیش میرفت، صحنههایی را میدیدم که مردم در حال مجازات شدن هستند.
من هرآنچه از این رویدادها میتوانستم در فیلم آوردم و آن را به گونهای شکل دادم که یک کودک ۹ ساله فقط شاهد ماجراست و هیچ نظر خاصی در مورد علت رویدادها، بیان نمیشود. اما در صحبت با تاریخشناسان دریافتم این اتفاقات در اثر کودتای سازمان سیا امریکا بود و قتلهایی که شاهدش بودم، در واقع، توسط مزدوران سیا صورت گرفته بود.
درباره نقش آمریکا در کودتای ۱۹۵۳(۲۸ مرداد) بیشتر توضیح دهید؟
انگلیسیها بودند که کودتا را پایهریزی کردند. آنها تلاش کردند آمریکاییها را که مخالف بودند، توجیه کنند. هنگامیکه «آیزنهاور» و برادران «دالاس» که یکی رئیس «سیا» و دیگری وزیر امور خارجه بود، سرکار آمدند، امریکا هم با کودتا همراهی کرد. اولین کودتای «سیا» مربوط به ایران بود و پس از آن به سراغ دیگر کشورها رفت. «روزولت» به تهران فرستاده شد و با حمایت «سیا» مخفیانه، روزنامههای اوباشگرانهای در مدارس توزیع میکرد.
افراد زیادی از این موضوع خبر ندارند که اولین کودتای آمریکا با شکست مواجه شد. بعد از این شکست، «سیا» از روزولت خواست، کنار برود، اما او اصرار داشت که این کودتا را به سرانجام برساند.
اشتباه بزرگ مصدق این بود که طرفداران خود را به صورت مسلح به خیابآنها کشاند. روزولت در حالی که از کشور فرار کرده بود، از طرفی، جنایتکاران را برای طرفداری از مصدق، به خیابانها کشاند و از طرف دیگر، گروهی را هم در مخالفت با مصدق وارد خیابان ها کرد که در این بین، مغازهها به آتش کشیده شدند. در چنین حالتی، دلایل کافی برای ارتش به وجود میآمد که بگویند «اوه، مصدق نمیتواند چنین شرایطی را مدیریت کند و ما باید عذر او را بخواهیم.»
نویسندگانی که با آنها مصاحبه کردید، ذهنیت مثبتی نسبت به ایران دارند، چرا از گروه مقابل استفاده نکردید؟
اگر ایرانیان در این خصوص به من کمک میکردند، مخاطبان میگفتند به این دلیل که او ایرانی است از آمریکا و انگلیس بدش می آید. به همین دلیل از افرادی مثل «کینزر» استفاده کردم. او کتاب «مردان شاه» را نوشته است تا بیان کند که در آن موقع چه اتفاقاتی افتاد و نقش آمریکا در قضایا چه بوده است، کتابی هم در مورد برادران «دالاس» نوشته است.
الان خیلی سخت میشود کسی را پیدا کرد که بگوید این کودتا حاصل فعالیت «سیا» نبود، زیرا زمانی که در حال ساختن مستند بودم سیا پذیرفت عامل کودتا بوده است و دنبال تبرئه سیا نبودم، همچنین میخواستم نشان دهم چگونه مداخله های بیرونی در کشورهایی نظیر ایران چنین اثراتی به دنبال خواهد داشت.
حسی به من می گوید احساسات من با ایران گره خورده است. هنگامیکه اقدام به ساخت مستندی تاریخی درباره یک کشور میکنید مردم علاقه زیادی نسبت به آن نشان نمیدهند. اما هنگامیکه در مورد مسائل شخصی فردی فیلم میسازید مردم نیز میآیند، آن موقع میتوانید در فیلم به تاریخ هم بپردازید.
چطور توانستید این افراد را راضی به مصاحبه کنید؟
کار دشواری نبود، اقدام به جستجوی چند کتاب کردم. سختترین بخش کارم، تماس با فردی بود که بیشترین کتابها را درباره پدرم نوشته بود. «کینزر»، نخستین فردی بود که به طور مفصل با او مصاحبه کردم که ایران را فوقالعاده دوست داشت. او میگفت ایران کشوری دارای فرهنگ بالا است و متاسف شده که مداخلههای آمریکا موجب نابودی اولین دولت دموکراتیک در خاورمیانه شده است.
چرا تلاش نکردید چهره جدید ایران را به نمایش بگذارید؟
دوست دارم به تهران بیایم و خیابانی را که خانه ما در آن قرار داشت پیدا کنم اما مهمتر از این مسائل، قصد دارم طراوتی که اکنون در این کشور پس از ۵۶ سال وجود دارد را به نمایش بگذارم. خیلی مسائل تغییر کرده است. من خبرها را از طریق رسانهها دریافت میکنم و الان، قادر نیستم ایران باشم و بگویم «خدای من، این کشور من است و اطراف را نگاه کنم و ببینم که چقدر این کشور تغییر کرده است». مشاهده میکنید من چقدر مشتاق هستم که همین فردا به ایران سفر کنم.
فکر میکنید نگرش آمریکاییها اکنون در مقایسه با سال ۱۹۵۳ تغییر پیدا کرده است؟
نه، دلیل اصلی این است که مردم هیچ اطلاعی از کودتا ندارند. بگذارید به بخشی از مستند اشاره کنم که در مصاحبه با کینزر وجود داشت. او میگوید که به دانشگاه رفته و به فراگیری تاریخ پرداخته است. حال چگونه این موضوع به ما گفته نشده بود؟ «آبراهامیان» هم در این مستند، اظهار داشت که در بحران گروگانگیری کارکنان سفارت امریکا در ایران، در طول ۴۴۴ روز، حتی یک بار هم راجع به کودتای سیا چیزی گفته نشد.
در تمامی این روزها، تنها چیزی که مردم به یاد میآورند فقط ۷۹ گروگان آمریکایی است که از سفارت به طور چشمبسته بیرون آورده شدند و تمام، اما امریکاییها، اقدام به بیحرمتی به ایران کردند و گفتند ما آنجا را بمباران میکنیم.
مردم تا موقعی که راجع به موضوع اطلاع پیدا نکنند، نمی توانند نگرش خود را تغییر دهند. مردم فقط حرفهایی را که گفته میشود، میدانند، بنابراین اگر ندانند که سیا به خاطر نفت به ایران رفت، هیچ نظری هم نمیتوانند داشته باشند.
مردمیکه از داستان من در مورد کودتای سیا مطلع میشوند بیان میکنند «اوه! خدای من، باید از این موضوع اطلاع پیدا کنیم» و این مشکلی است که در آمریکا وجود دارد و مردم از حقایق مطلع نیستند، این هدفی است که در فیلمم، دنبال میکردم تا آنها را مطلع کنم.
مستند خود را جایی به نمایش گذاشتهاید؟
فقط برای تعدادی از دوستانم پخش کردم، اما در شش جشنوارهای که درخواست دادم هیچ کدام درخواستم قبول نکردند. در فیسبوک من چکیده یک فیلم در مورد زن ۷۰ سالهای دیدم که درباره مسائل مختلف زنان صحبت میکرد، همین فیلم در همان جشنوارههایی که درخواست داده بودم، پخش شد. در واقع، این جشنوارهها میخواستند زنی را نشان بدهند که کارهای نامناسب انجام بدهد تا فروششان بیشتر شود اما ایران به دنبال فروش صندلی در جشنوارهها نیست.
نظردوستانتان راجع به فیلم چه بود؟
مستند را به «زک کلارک» نویسنده نمایشنامههای هالیوودی نشان دادم که برای «الیور استون» کارگردان مشهور، «جیافکی» نوشته بود. هنگامیکه او این مستند را دید، گفت شما باید این فیلم را در جشنواره «ساندنس» به نمایش بگذارید و من مطمئنم آنها این فیلم را در آنجا به نمایش میگذارند ولی آنجا هم مستندم را قبول نکردند.
از جشنوارههایی که فیلمتان را قبول نکردند، بگویید؟
من برای جشنوارهای در استانبول ترکیه درخواست دادم و ایمیلی دریافت کردم که نوشته بود «ما فیلم را دوست داشتیم، اما متاسفانه به دلیل شمار زیاد فیلمهای رسیده از پذیرش فیلم شما معذوریم». من به سایت ثبتنام کننده رفتم و دیدم آنها تنها چکیده فیلم را دیدند و اصلا فیلم را ندیدند، بنابراین فهمیدم که چنین جشنوارههایی به دلیل حجم بالای فیلمها، از دانش آموزان برای مشاهده فیلم استفاده میکنند یا فقط چکیده را میبینند و پس از ۳ دقیقه می گویند «نه این فیلم به درد ما نمیخورد» اما اگر یک زن ۷۰ ساله با کارهای عجیب در آن وجود داشته باشد میگویند «بله، بله، فیلم خوبی است».
درباره مصدق چه فکر میکنید و تفاوت میان او و امام خمینی(ره) را در چه میدانید؟
میدانستم مصدق نخست وزیر ما بود. بعدا متوجه شدم او یک ملیگرای واقعی بود و میخواست نفت ایران را برای ایرانیان نگه دارد. امام خمینی (ره) در هنگامی که شاه اعلام کرد هیچ آمریکایی نباید برای هیچ خطایی مجازات شود، ایشان این اتفاق را قضیه فاجعهبار دانست، او مشخصا برای ایران کار میکرد.
در سال ۱۹۷۹ هم که رویدادهای انقلاب را در حال شکلگیری بود، شروع به فیلمسازی کرده بودم و تظاهرات دانشآموزان ایرانی و ترکیهای در مرکز «راکفلر» را که در مخالفت با شاه و در حمایت از امام خمینی(ره) برگزار شده بود، فیلمبرداری کردم.
در آن سالها، به خاطر بحران گروگانگیری، از اینکه بگویم ایرانی هستم واهمه داشتم، زیرا مردم آن زمان خیلی خصمانه برخورد میکردند. این مستند، تمام مشارکتی است که من میتوانستم داشته باشم زیرا من سالهای زیادی را در ایران سپری نکردم به همین دلیل، مستند هم بیشتر درباره رضاشاه و پدرم روایت میشود، هدف اصلی من این بود که مردم آمریکا پشتپرده این کودتا را متوجه شوند.
ایران را قبل و بعد از انقلاب اسلامی چطور میبینید؟
من بعد از انقلاب اسلامی در ایران نبودم و از طرفی، درکی که در آمریکا از ایران دریافت میکنیم با آن چه واقعا در ایران است، متفاوت است. اما قبل از انقلاب، مسائل را مشاهده کردم.
من خانههایی را از دست دادم که در شمیران به نام من بود، اما در واقع این خانهها ، متعلق به من نبود، چون به زور از مردم گرفته شده بود، نکته اصلی فیلمم است که والدینم میخواستند مانند خودشان باشم، اما من دوست نداشتم مثل آنها باشم، الان هم اگر بگویند که میتوانم آنها را داشتم قبول نمیکنم، مانند قضیه نفت انگلیسیها پس از ۵۰ سال بهرهبرداری از نفت ایران به رفاه رسیدند.
منبع : نسیم آنلاین