به گزارش «عمار فیلم»، سید علی سیدان؛ روزنامهنگار فرهنگ و علوم انسانی؛ «امیدیهِ» یکی از سیاسیترین مستندهای چند سال اخیر است. مگر نه اینکه کانون سیاست، «قدرت» است؟ «امیدیهِ» راه و رسم کسب قدرت را به ما میآموزد. قدرتی که از دل مردم مؤمن میجوشد، موانع را پشت سر میگذارد و یکبهیک سنگرها را فتح میکند و آرامآرام خودش را توسعه میدهد. «امیدیهِ» اعاده حیثیت سیاست و قدرت است؛ در روزگاری که عالیترین نهادهای سیاسی در مبتذلترین وضع خود به سر میبرند، در زمانهای که برادر رییس جمهور جیب ملت را میزند، بعد میرود جیکتوجیک جان کری مذاکره میکند که برای مردم ما دلار بیاورد، در شرایطی که نمایندگان مجلس رای میدهند که رأیشان مخفی باشد و سلفیشان با موبلوند اروپایی آبروی نداشتهشان را بر باد میدهد، مستند «امیدیهِ» به ما نشان میدهد که چگونه میتوان همچنان به سیاست امیدوار بود.
ماجرای شهر امیدیه میتواند مدلی برای سیاستورزی انقلابیها در ایران امروز باشد: مردم مؤمن، افراد بااخلاص و کارآمد و مجاهد را شناسایی و به صحنه کسب قدرت دعوت میکنند، تبلیغات مردمی با تکیه بر مسائل اصلی شهر برای کاندیدای مورد نظر انجام میگیرد، به تدریج کرسیهای قدرت به دست انقلابیها میافتد، نهضت خدمتگزاری و مبارزه با فساد آغاز میشود، تهدیدها با کمک مردم و رسانههای مستقل رفع میشود و اینچنین قدرت خادم عدالت و عدالت ضامن بقای قدرت میشود. علاوه بر قدرت، اعاده حیثیتی به «مسجد» هم صورت میگیرد. مسجدی که کانون انقلاب بوده است باید کانون جمهوری هم باشد؛ به شرط آنکه هویت حقیقی خویش را بازیابد. «امیدیهِ» یک نسخه فشرده برای فعالان عدالتخواه سراسر ایران است. افشاگری اگر توأم با طرحی سیاسی برای کسب قدرت به منظور بسط عدالت نباشد، تبدیل به تفریحی نهچندان مفرّح میشود که عِرض خود میبرد و زحمت مردم میدارد.
سازنده مستند سعی کرده است در عین مواجهه بههنگام با سوژهاش، قصهگویی را هم فراموش نکند و پرده به پرده یک درام نفسگیر از کشمکش میان سیاستمداران عدالتخواه و سیاستبازان عدالتخوار به نمایش بگذارد. البته مشکل این است که تصویر بَدمنهای این درام در مستند غایب است. دوربین مستند حرفهای نیست و مستند تکنیک چشمپُرکنی ندارد اما تعلّق و تعهد فیلمساز به موضوع و تصوّر درست از سوژه موجب شده است که تصویر مستند را صادقانه بدانیم و ناگفتههای مستند را نه به پای بیصداقتی بلکه به پای نابلدی یا محدودیتهای تولیدی ساخت مستند بگذاریم.
مستندساز در موضوعات اینچنینی اگر میخواهد مستندش تبدیل به یک محصول تاریخِ مصرفدار نشود و گذر زمان آن را به آرشیو مستندهای فراموششده نسپارد باید بتواند رویای امیدیه را از فراز این شهر به تماشا بنشیند و سپس به ملاقات اجزای شهر برود و از دل روایت این اجزا برای ما فضا بسازد. تنها در این صورت است که هلیشاتهای شهر امیدیه جنبه تزئینی پیدا نمیکند و حسی حقیقی برمیانگیزد. فقط در این حالت است که واقعیت امیدیه میتواند رویای شهرهای دیگر ایران شود و نهضتی شبیه قیام بچهمسجدیهای امیدیه در سراسر ایران به راه بیفتد. «امیدیهِ» با تمام ایراداتش تا حدی به این رؤیا نزدیک شده است.