به گزارش «عمار فیلم»، داوود مرادیان از جمله فیلمسازهای پُرکار حاضر در ادوار مختلف جشنواره مردمی فیلم عمار است. او که در کنار فیلمسازی، بهطور جدی در زمینههای پژوهش، نویسندگی و عکاسی هم فعالیت دارد، در سالهای گذشته با کارهایی مانند «گلینباره»، «برنامه تقابل»، «بازی تمام شد»، «بعد از حصر» و… حضور داشته است و با فیلمکوتاه «تواتر» هم نخستین فانوس جشنواره عمار در بخش داستانی را کسب کرده است. مرادیان، امسال با مستندهای «چهلوسه روز» و «رؤیای آجری» در این جشنواره، حضور داشت. در ادامه، گفتوگوی ما با داوود مرادیان را درباره مستند بلند «چهلوسه روز» که به داستان تجزیه کردستان و نقش شهید سپهبد قرنی در مقابله با این غائله پرداخته است، میخوانید.
ماجرای ساخت مستند؟
یکبار به من پیشنهاد شد که چرا درباره شهید محمدولی قرنی مستند نمیسازم. من، مطالعاتی کردم، دیدم اتفاقاً با دغدغههای ذهنی خودم درباره مهندس بازرگان هم نزدیک است و وجهی از زندگی او هم است که کسی تابهحال نگفته است و همین مسئله، اساس پژوهش کار شد. متن مذاکرات کردستان را بررسی کردیم، آدمهایی را که در آن واقعه درگیر بودند، پیدا کردیم، بعضی از این آدمها حاضر شدند بیایند جلوی دوربین و داستان را بگویند. خود این آدمها، هر کدامشان، داستان پیچیدهای داشتند.
یعنی محور اصلی، ماجرای کردستان بوده و در کنارش به نقش شهید قرنی هم پرداخته میشود؟
در واقع دنبال این بودیم که هم ماجرای تجزیه کردستان در روزهای اول انقلاب را روایت کنیم و هم به نقش شهید قرنی بپردازیم. کسی که تاکنون، در مستندهای تولید شده، اصلاً راجع به او صحبت نشده است. اصل قصه، وقایع جداییطلبان و گروهکها است؛ ولی طبق قواعد دراماتیک، وقتی شما شخصیت منفی و مثبت دارید، کار جذابتر میشود. ما در ۴۳روز اول انقلاب، رسیدیم به مهندس بازرگان و سیستم نهضت آزادی و همراهانش، این طرف هم فقط دو نفر بودند؛ شهید قرنی و شهید چمران که مدتی معاون مهندس بازرگان هم بوده است. البته شهید چمران، نقش پررنگش را در قضایای مرداد ۵۸ نشان میدهد، به همین خاطر، نقش کمتری در این مستند دارد.
روند ساخت؟
دو سال پیش کاری را در حوزه مسکن، دلی، برای خودم و با هزینه خودم شروع کردم. تصویریابیهای «چهلوسه روز» را هم در حین همان کار انجام دادم. پژوهش کار را هم با گروه یکسانی انجام دادیم. بعداً یک نفر آمد، گفت اگر از طرف ارتش، هزینه تولید را جور کنم، شما مستند را میسازید؟ من گفتم آره. ولی وقتی دیدم متأسفانه دست به گرفتن پولهای کلان زد، اجازه ندادم فیلم به دست او بیفتد و مدتی، پروژه خوابید. تا اینکه از طریقی با روابط عمومی ارتش ارتباط برقرار کردیم و این بار کار، جامعتر و کاملتر جلو رفت.
آرشیو مستند؟
ما در واقع با یک مصیبتی به این آرشیوها رسیدیم. در آرشیویابی دو موضوع وجود دارد. اول اینکه باید سواد داشته باشی. دوم؛ باید پژوهش و جستوجو کردن را بلد باشی. مثلاً اگر آرشیویاب به صدا و سیما بفرستید، اگر بلدِ کار نباشد، چیزی دستش را نمیگیرد. یعنی باید آدمها را به عکس و چهره بشناسد. ما در این مستند، نزدیک به شش-هفت ماه تصویریابی کردیم. تصاویری که در این مستند میبینید، عمده آنها را کسی ندارد، غالباً نگاتیوهای تبدیلشده است. یعنی نگاتیوها باید شسته و بررسی میشد. بعضاً چهار-پنج حلقه نگاتیو میشستیم تا به یک مطلب برسیم. حالا خریدن آرشیو از دمکرات که یک بحث جدا و کاملاً سرّی است. آدمی که بهدنبال این آرشیوها میرود باید امین آنها باشد و بتواند ارتباط بگیرد. در کنار اینها باید هزینهها را هم پایین بیاوری. البته مشکل آنچنانی در خریدن فیلم خام (راش) در خارج نداشتیم، مشکل اصلی ما در داخل است که حتی نهادهای فیلمساز حزباللهی هم آرشیوشان را در اختیار ما نمیگذاشتند.
بهنظر میرسد «چهلسه روز» در مواردی، با وضعیت امروز ما هم انطباق دارد.
بله؛ بهطرز عجیبی، همینطور است. اصلاً یک دلیل جدی من برای ساخت این فیلم، این بود که در واقع بیایم امروزمان را در آن ۴۳ روز نشان بدهم. از نظر هنری، صِرف بیان تاریخی، چندان هنر نیست. در واقع، همان وضعیت مذاکره زیر شبح قدرت، در آن مقطع هم بوده است، ما آمدیم این مسئله را در تاریخ دنبال کردیم.اگر بخواهم صریح بگویم، در واقع، شهید قرنی همان سعید جلیلی الان است. آدم تکوتنهایی که میگفت آقا نمیشود. اینها همه میگفتند میشود.
افراد درگیر در ماجرای کردستان و قضایای بین دولت آن مقطع و شهید قرنی، واکنشی در برابر این مستند داشتهاند؟
برخی از این افراد که در ارتش هستند، به «کمیته امام» معروف بودند. اینها خودشان ماجرای دراماتیکی دارند. بعضی از این افراد، بعد از سال ۶۳-۶۴ به زندان رفتند. اینها آدمهایی نبودند که جلوی دوربین بیایند. یعنی با این مستند، یک دلجویی هم از این افراد شده که تا الان، کسی سراغشان نمیرفته است. یعنی دائماً یک عده آدم ثابت، جنگ را روایت کردند و کسی به سراغ افرادی مثل سرهنگ محمدمهدی کتیبه و سرهنگ محمدعلی شریفالنسب نرفته است. همین مسئله، بازخورد خوبی هم در ارتش داشت، چون خود ارتش، بودجه لازم برای چنین کارهایی را ندارد، نهادهایی که بودجه دارند باید به سراغ چنین سوژههایی بروند، ارتش خیلی حرف دارد. مثل همین ۴۳روز که واقعاً اگر در این مقطع، ارتش نبود، اصلاً جمهوری اسلامی هم نبود.
جشنواره عمار؟
اکرانهای مردمی جشنواره عمار که بهطور همزمان با برگزاری جشنواره، در چندین شهر و روستا صورت میگیرد، چیز جالبی است. یک نقدی به جشنواره عمار بود که جشنواره، یکسری بچهشهرستانی را میآورد، فیلمهایش را نشان میدهد ولی بعداً آنها را ول میکند. الان با توجه به سیستم توزیع عمار که خیلی خوب است، باید بیش از هر چیز باید ایم سیستم توزیع و تبلیغ جشنواره را جدی گرفت. از طرف دیگر، آفتی که ممکن است عمار را تهدید کند، فرمزدگی است. موضوع این است که بنای جشنواره عمار فرم نیست بلکه عمار، یک جشنواره محتوایی مثل جشنواره کن است. البته اصلش فرم است منتها تقطیع فرم به تخصص، مورد نظر نیست بلکه محتوا و ایدئولوژی است که در فرم تجلی پیدا میکند. اما اینکه در عمار بروید جایزه بهترین تدوین یا بهترین فیلمبرداری بدهید، غلط است و یک تقطیع و تقسیمبندی اسکارمحور است. باید به طرف این مسئله برویم که بهترین پژوهش را انتخاب کنیم. یا آنکه فیلم بچهشهرستانی را ببینید، اگر صاحب استعداد است و کار خوبی دارد، او را رشد بدهید.