اگر امروز حضور جوانان در نمازهای جماعت و جمعه کمتر است، شاید یکی از دلایلش این باشد که کارکرد اجتماعی این جنس اجتماعات دینی کمرنگ تر شده است! یعنی مسجد اگر اول انقلاب مامن و ملجا مردم در بسیاری از مسائل زندگی روزمره شان بوده است، امروز به نماز جماعت و برگزاری دعای هفتگی خلاصه شده است! بلای زندگی کارمندی، گریبانگیر ائمه جماعات هم شده است و امام جماعت مسجد به جای نقش آفرینی در محله، نمازخوان اداری مسجد شده است! قبل و بعد نماز ارتباطی با مردم محله ندارد و شاید سبب شده است سطح انتظار مردم هم از یک پیشنماز مسجد طراز انقلاب اسلامی کاهش پیدا کند!
همین وضعیت در باب ائمه جمعه هم صادق است. نماز جمعه جدای از بحث معنوی نماز، ارتباطی با زندگی روزمرهی مردم نتوانسته است برقرار کند و این خلا سبب ریزش جوانان پر شور از سنگر نماز جمعه شده است! اینها همه در باب یک نماز جمعه خنثی و امام جمعه خنثی است، اگر این سنگر کلیدی به دست فردی بیافتد که حداقلها را رعایت نکرده باشد، آن وقت آسیبهایش چند برابر است، آسیب هایی که به حوزه دینداری مردم هم وارد میشود!
قصدم ورود به مصادیق پرداخته شده در مستند «این منطقه آلوده به مین است» نیست؛ بلکه با فرض حلال بودن داراییهای یک امام جمعه، شانیت جایگاهش اقتضای داشتن زندگی اشرافی را ندارد! اگر این انقلاب، متعلق به محرومان است و مستضعفان، امام جمعه شهر که قرار بوده پناه آنها باشد، نمیتواند تافتهی جدا بافتهای از آنها باشد!
شاید این سئوال پیش بیاید که زندگی اشرافیگری که در بسیاری از مسئولین حکومتی رسوخ کرده است که اصلاح طلب و اصولگراهم ندارد! و حتی می توان گفت در بدنهای از کارگزاران نظام برای کسب ثروت رقابتی نه چندان پنهان هم وجود دارد! پس چرا مستندساز سراغ چنین سوژههایی نرفته است!؟
و جالبتر است بدانید که امام جمعه یک شهر و نماینده ولی فقیه در یک استان اختیارات اجرایی خاصی ندارد و اگر بنا بر انتقاد از عملکرد یک فرد هست، استاندار و فرماندار و روسای ادارات دولتی در اولویت بیشتری هستند به سبب اختیارات اجرایی و منابع مالی در دسترسش!
حقیقت این است که البته همهی اینها درست است؛ ولی شانیت امام جمعه اقتضایش و قدرت نرم و مردمیاش بسی بیشتر است تا قدرت اداری و سازمانی دیگر مسئولین!
و دقیقا به همین دلیل است که امام جمعه قرار است از جنس مردم باشد تا زبان برنده مردم باقی بماند! امام جمعه اگر قرار است در خطبههای نمازش به مسائل روز سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی جامعه بپردازد، نباید به هیچ فرد و سازمانی دِین و تعهدی داشته باشد که بواسطهی آن دین مجبور باشد از کلام حقی چشم بپوشد!
اگر چنین شد، مردم در نماز جمعه حرفهای دلشان را می شنوند و آنگاه با پای دلشان به نماز میآیند!
اگر قرار است در جایی به اشرافیگری، به فساد مالی، به ناکارآمدی مسئولین اعتراض شود، چه جایگاهی بهتر و اثرگذارتر از نمازجمعه؟ و اگر سلاح امام جمعه، زبان حقگویش است در خطبهها، آیا باز هم با زبانی که قفل و زنجیر خورده است می تواند خطبههای آتشین بخواند؟
و البته که مشی ارتباطی و عاطفی امام جمعه با مردم به نماز جمعه خلاصه نمیشود، مردم حرف امام جمعه را در میدان عمل میسنجند! یعنی اگر در مشکلات و سختیهایشان در وسط سیل و زلزله و … هم امام جمعه را دیدند، در سنگر خطبه نماز جمعه هم باورش میکنند!
قریب به اتفاق امام جمعههای شهرهای کشور مصداق دو سه امام جمعه اول مستند قطعا نیستند و زندگی ساده و طلبگی دارند، ولی متاسفانه باید گفت مصداق دو سه امام جمعه پایانی مستند هم نیستند، یعنی برای حل مشکلات مردم، آبروی خودشان را وسط نمیگذارند و هزینه نمیدهند!
نباید فراموش کرد که مشی مسئولین در سالهای اول انقلاب نشان میدهد نه نماز جمعه، که بسیاری از مسئولیتهای کلیدی در کشور آلوده به مین نبوده است و انتقاد و اعتراض به عملکرد ایشان، خارج از عرف نبوده است! اما امروز مسئولین از بستن دهان منتقدان در پشت تریبون به خدا پناه میبرند و بعد رسما دهان منتقدان را می بندند! ماجرا این است که این مناصب و جایگاه ها آلوده به مین نبوده است، بلکه آلوده به مین شده است!
*محمد حسین زاده