سید علی سیدان، روزنامهنگار فرهنگ و علوم انسانی؛ خدا سید مرتضی آوینی را بیامرزد. وقتی مدیوم مستند را برای بیان حقایق انقلاب اسلامی انتخاب کرد، شاید تصور نمیکرد سی سال بعد، این مدیوم تا حد زیادی به تسخیر بچههای انقلاب دربیاید. امروز، نهفقط حضور پررنگ انقلابیها در عرصه مستند انکارناشدنی است که انقلابیها مدعیان جدی این عرصه هستند. ویترین آثار جشنواره مستند سینماحقیقت(که جشنواره معتبری حتی در حوزه بینالمللی محسوب میشود) و جوایز کسب شده در این جشنواره گواه روشن این ادعاست.
در این میان، بهطور مشخص «مهدی نقویان» یکی از ثمرات خطشکنی آوینی در عرصه مستند است؛ تا جایی که حتی نام و نشان مستند او با عنوان «روایت رهبری» یادآور مجموعه مستند «روایت فتح» است. اگر قرار باشد «انحصار ورثه»ای اتفاق بیفتند، قطعا جوانانی مانند مهدی نقویان نسبت به بسیاری از نزدیکان و رفقای آوینی، میراث بیشتری میبرند. بگذریم.
نقویان در این سالها مستندهای آرشیوی بسیار باکیفیتی ساخته است. اینطور نیست که آرشیو بِکر و دیدهنشده را به هر کسی بدهی بتواند مستندی خوشساخت و جذاب از کار درآورد. مستندساز باید به «روایت» برسد و این، کار هر کسی نیست. نقویان در سبک روایت خودش که من آن را سبک «پاورقی» مینامم، به پختگی رسیده است. در این سبک، مستندساز، روایت محکم تکخطیاش از موضوع را حفظ میکند و لابهلای آن با توجه به یک تصویر یا کلمه یا رویداد در بافت روایت، به پاورقیهای توضیحدهنده ارجاع میدهد که گاهی جذابتر از متن است. بعد از پاورقیهایی که مستندساز بهمثابه پاساژهایی در روایتش تعبیه میکند، دوباره به خط اصلی روایت برمیگردد اما اینبار بیننده با ذهنیتی غنیتر که به واسطه پاورقیها در ذهنش تهنشین شده، به روایت اصلی نگاه میکند و لذتی مضاعف میبرد.
«روایت رهبری» نیز با همین ساختار روایت شده است. خط اصلی داستان، ماجرای رهبر شدن آیتالله خامنهای بعد از رحلت امام در مجلس خبرگان است. فیلمساز، بنا به بحثهایی که در جلسه درمیگیرد، گریزی به شخصیت آیتالله خامنهای و ارتباطش با امام میزند. البته در نسخه کاملتر تلویزیونی که در چند قسمت ساخته شده، تعداد این گریزها بیشتر است و مثلاً شامل ماجرای عزل آقای منتظری از قائممقامی رهبری میشود. فیلم جلسه تاریخی مجلس خبرگان رهبری را برای اولین بار در یک مستند به شکل نسبتاً جامع میبینیم. البته پیش از ساختن مستند «روایت رهبری»، بیبیسی فارسی، ویدیویی را از این جلسه، به تعبیر خودش «افشا» کرد و سعی کرد روند رهبر شدن آیتالله خامنهای را به لحاظ قانونی و شرعی مخدوش جلوه دهد. شاید یکی از محرکهای ساختن «روایت رهبری»، همین شبههافکنی بیبیسی باشد. این مطلب خودش جای تأمل دارد که چرا در روایت تاریخ و بهویژه تاریخ انقلاب و بهطور خاص درباره بزنگاههای بسیار حساس تاریخ انقلاب، منفعلانه عمل کردهایم و تا دشمن ما با یک سناریوی مهندسیشده و خباثتآلود فضا را به سود خودش نسازد، ما احساس دغدغه نمیکنیم که کاری انجام دهیم. آرشیوهای دست اول و دیدهنشده در تلویزیون ما خاک میخورد اما شدت محافظهکاری با این توجیه که «سری که درد نمیکند را دستمال نمیبندیم» اجازه نمیدهد از این آرشیوها برای روایت تاریخ استفاده کنیم. البته باید اذعان کرد که بسیاری از فیلمسازان ما قدرت استحصال معادن آرشیو و پالایش آن تا رسیدن به یک فرآورده سودمند را ندارند و ممکن است آرشیو را خامخام بسوزانند؛ اما افرادی مانند نقویان نشان دادهاند که منطق روایت را میشناسند و میتوانند به صورت پیشدستانه، حقایق تاریخ انقلاب را به تصویر بکشند. آنچه در ادامه مسیر نقویان حائز اهمیت است، این است که او نباید به ورطه سِریدوزی بیفتد. ایجاد «خط تولید» در هنر، مرگ هنر و هنرمند است. نقویان باید بتواند با سوژههایش همآغوشی بیشتری داشته باشد و از سوژههایش برای فرم روایت، الهام بگیرد. فقط در این صورت است که نوآوری و غافلگیری را برای ما رقم خواهد زد. یک مثال دمدستی برای اینکه خطر ایجاد خط تولید را احساس کنیم، نریشن مستندهای نقویان است. صدای ناصر طهماسب، گرم و گیراست اما حضور همواره او در مستندهای نقویان توجیهشدنی نیست. صدای طهماسب، بهنوعی بار منفی دارد و به درد سوژههای مرموز و منفی میخورد. روایتهایی که باید بهنحوی معنویت و صفا را منتقل کند با صدای طهماسب سازگاری ندارد اما نقویان در همه کارهایش از صدای طهماسب استفاده میکند. در «روایت رهبری» که به تصریح بسیاری از شاهدان ماجرا نوعی معنویت امامزمانی در جلسه خبرگان حاکم بوده، صدای طهماسب، داستان را مرموز و سیاسی کرده است. وقتی حرارت موضوع در دل هنرمند کم شود و به جایش سردی صنعت سینما بنشیند، اثر نهایی تبدیل به یک موجود بیجان میشود. این بزرگترین مخاطره برای آینده کاری نقویان است.