به گزارش «عمار فیلم»، گعده «راهنما» به همت دبیرخانه جشنواره مردمی فیلم عمار با نقد و بررسی مستند «چنگر» به کارگردانی سید مسعود امامی با حضور نعمتالله سعیدی، نویسنده و منتقد سینما و آرش فهیم، مجری و کارشناس در حسینیه هنر تهران برگزار شد.
کودکی که هلی برن شد
امامی در مورد نحوه شروع ساخت مستند «چنگر» گفت: از آنجاییکه ما قصد داشتیم از مناطق عملیاتی غرب کشور فیلم بسازیم، با کاروان راهیان نور همراه شدیم و در تحقیق و بررسیها دریافتیم جنگ در غرب شروع شده و در غرب نیز پایان یافته است. این باعث شد ما به مناطق غرب کشور سفر کنیم و با جوانی که خلبان ارتش بود مواجه شدیم که در زمان جنگ که یک کودک بوده؛ او را از روستای چنگر که بعد از اسلامآباد غرب است، هلی برن میکنند و به کرمانشاه انتقال میدهند. از همان زمان این فرد به خلبانی و هلیکوپتر علاقهمند میشود. یافتن این فرد باعث شد ایدهای به ذهن ما برسد و با استفاده از خاطرات این فرد و تصاویر آرشیوی و موقعیتهای مکانی که یافتیم، یک قصه نوشتیم و اینگونه ایده اصلی مستند چنگر شکل گرفت.
تقابل سینمای انقلابی و سینمای غربی
سعیدی با اشاره به جذابیتهای مستند گفت: نخستین مطلبی که در این چنین آثار جلب توجه میکند، تلاش یک سری فیلمساز است در برزخ بین الفبای روایی سینمای کلاسیک گفتمان غربی و الفبای روایی که گفتمان انقلاب با توجه به ماهیتش به دنبال آن است. وقتی از جهت الفبای روایی سینمای کلاسیک گفتمان غربی به این مستند نگاه میکنیم، مقداری سردرگمی و پریشانی مانند ضعف در پرداخت ژانرها به ذهنمان میآید؛ اما وقتی از جهت دوم نگاه میکنیم و فیلمسازی میبینیم که تلاش میکند الفبای روایی قبلی را به هم بزند و به یک روایت خاص خودش برسد. آن زمان است که ماجرا برعکس میشود و نقاطی که در درجه اول منفی ارزیابی میشد، در این نگاه دوم کاملاً مثبت است؛ مثلاً در سینمای جنگی قهرمانسازی مرسومی که داریم، یک سینماگر اروپایی یا آمریکایی یا روسی اصلاً نمیتواند قهرمانهای کشته شده را روایت کند. با توجه به مبانی ذهنی که آن سینما دارد زمانی یک قهرمان، قهرمان خواهد بود که زنده بماند؛ اما در اینجا نقطه مخالف آن را میبینیم و با سینمایی مواجه هستیم که نمیتواند قهرمان شهید نشده را به تصویر بکشد. از همین محور به خود فیلم ورود میکنیم. در مورد این مستند بحث میکنیم که آیا سوژهها جذابیت دارند یا خیر؟ یک قدم بالاتر! آیا سوژهها اهمیت دارند یا خیر؟ و در قدم نهایی آیا سوژهها ضرورت و اولویت دارند یا خیر؟
مشکل رسانهها؛ عدم تشخیص ضرورتها
سعیدی افزود: امروزه عمده مشکلات رسانههای گفتمان انقلاب به این برمیگردد که نمیتوانند ضرورتها را تشخیص بدهند. ممکن است سوژهای اهمیت داشته باشد اما دارای ضرورت و اولویت نباشد. اولین نقطهی قوتی که مستند «چنگر» دارد این است که به جای اینکه دنبال سوژههای جذاب بگردد، سراغ یک کار واجب و ضروری رفته است. منظور من از کار ضروری این است که متأسفانه ما در این سالها نتوانستهایم بین بسیجیوار بودن و خود سازمان بسیج و یا سپاهی رفتار کردن و خود نهاد سپاه تفکیک قائل شویم و این ضعف در برخی مواقع مشکلساز میشود؛ مثلاً در زمانی که سیل آمده است دوگانهی سپاه و ارتش مطرح میشود. در جنگ خیلی از ارتشیها، بسیجیوار جنگیدهاند. باید گفت اولین مزیت این فیلم این است که این ضرورت را تشخیص داده که اصل مطلب این است که جنگ ما یک جنگ مردمی، بسیجی، جهادی و دارای سبقهی دینی و مذهبی است. در کنار فداکاریهای رزمندگان بسیجی، روایت رشادتهای ارتشیها نیز ضرورت دارد.
چنگر، روایتی از شهید شیرودی
امامی با اشاره به موضوع مستند چنگر که شهادت شهید شیرودی است، گفت: موضوعی که برای من اهمیت دارد این است که در سینمای غربی قهرمانهایی مانند مرد عنکبوتی وجود دارند؛ اما در ایران، ما خیلی ارزشگذاری نکردهایم درحالیکه ما کاراکترهایی مانند شهید شیرودی داشتهایم که قابلستایش هستند. همانطور که در مستند میبینید شهید شیرودی به قدری فرد بزرگی بوده است که بهعنوان الگوی کودکی قرار میگیرد و این کودک به عشق او خلبان میشود. نکتهای که باید به آن توجه شود این است که در جنگ تحمیلی در تمام عملیاتهای موفق ایران، ارتش و سپاه با یکدیگر همکاری مشترک داشتهاند که میتوان به عملیاتهایی همچون بیتالمقدس، طریقالقدس، فتح المبین و ثامنالائمه اشاره کرد.
تحمیل نسلبندی انسانها
سعیدی با انتقاد از تقسیمبندی انسانها به نسلهای مختلف گفت: این تقسیمبندی نسلها یکی از نگاههای گفتمان رقیب بوده که سعی کرده است به ما تحمیل کند؛ در صورتی که ما در نگاه خودمان امت داریم که ربطی به نسلها ندارد. در درجهی اول باید کمی درنگ کنیم و هر پیشنهادی که دشمن به ما میدهد به این راحتی قبول نکنیم. باید پرسید این تفکیک نسلها به دهه پنجاهی، شصتی، هفتادی و … چه مبنایی دارد؟
چنگر، مستندی سفارشی
فهیم، مجری کارشناس برنامه گفت: مستند چنگر با وجود اینکه یک کار سفارشی بوده است اما سفارشی بودن آن زیاد به چشم نمیآید. در برخی از کارهای سفارشی میبینیم کارگردان سفارش را قبول میکند و بودجهای میگیرد صرف اینکه کار را تحویل دهد و رفع تکلیف کرده باشد؛ اما در این مستند اینگونه نیست و کارگردان برای ساختش کارکرده و زحمت زیادی کشیده و سعی داشته است فیلمی متفاوت و جذاب ارائه دهد.
عدم اعتماد به نفس و عدم تواضع
فهیم افزود: ما در سینما دو مشکل داریم: یکی مشکل عدم اعتماد به نفس؛ به طوری که خیلی از سینماگران ما اعتماد به نفس ندارند و مرعوب سینمای غرب میشوند و حتی مرعوب کارگردانان بزرگ سینمای خودمان میشوند. مشکل دوم نیز عدم تواضع است؛ به طوری که خیلی از اوقات از طرف دیگر بام میافتند درحالیکه باید به یک نقطه تعادل برسند. یک فیلمساز انقلابی باید به اندازهای اعتماد به نفس داشته باشد که مقابل آن الفبای روایی بایستد و روایت خودش را انجام دهد و هم آن تواضع را داشته باشد که از طرف دیگر بام نیفتد.
مشکلات کار
امامی در مورد مشکلات و سختیهای ساخت این مستند گفت: در ساخت این فیلم مشکلات بسیاری داشتیم؛ مثلاً ما در موقعیتی فیلمسازی میکردیم که داخل کشور یک عملیات تروریستی رخ داده بود و چون گفته میشد تروریستها از غرب کشور وارد شدهاند، روی این منطقه حساسیتهایی وجود داشت. از دیگر مشکلات ما در این کار بحث مالی بود. برآوردمان برای فیلمبرداری پانزده جلسه بود؛ اما به دلیل مشکلات بودجهای مجبور شدیم این کار را در پنج جلسه انجام دهیم و این کار ما را سخت کرد.