به گزارش «عمار فیلم»، صبح زود که به سینماسنگر آمدیم، دیدیم سینماسنگر و غرفه فرهنگیاش شلوغ است، ما هم خدا خواسته شروع به عکاسی کردیم.
یکی از بچهها که گویی علاقه خاصی به مستند «نار و انار» دارد آنچنان در مورد این فیلم تبلیغ میکرد که سوژه بچههای سینماسنگر شده بود.
داخل سینماسنگر مشغول تماشای فیلم کوتاه «سلام» بودیم که خانم مسنی من را صدا زد و گفت دخترم اسم فیلم چی هست؟ گفتم «سلام» آن خانم هم در جواب گفت علیک سلام دخترم. در این لحظه همه خندیدند. برایش توضیح دادیم که نام فیلم «سلام» است. گفت حالا که شما را خنداندم برایم دعا کنید و خواست که یک نسخه از فیلم رابه او بدهیم.
امروز سینماسنگر خانوادگی شده و خانوادهها داخل آن نشستهاند و ناهار خود را همزمان با اکران مجموعه پویانمایی «خاک ریزهای نمکی» میل میکنند و خنده بر لبهای خود دارند.
اما در این میان خبر داغ برای بچههای سینماسنگر ورود «سبحان»، مشتری خوب سال گذشته بود. همه ما از دیدن او خیلی خوشحال شدیم و آقا «سبحان» وقتی مرا دید دست مادرش را گرفت و از او هم خواست تا وارد سینماسنگر شود تا فیلم را با هم تماشا کنند. یکی از بچههای سینماسنگر هم وقتی او را میبیند، میگوید با دیدن این بچه یاد «سبحان» افتادم، به او گفتیم این پسر، خود «سبحان» است.
همسر شهید «یدالله ترمیمی» میهمان ویژه سینماسنگر بود و ما هدیهای از طرف جشنواره مردمی فیلم عمار به او تقدیم کردیم. یاد شهدا تا ابد پابرجاست.
باران همچنان میبارد و مجبور هستیم خیلی سریع وسائل خودمان را جمع کنیم. غرفههای فرهنگی خودمان را جمع کردیم و همه با یک «آخیش گفتن» نشستیم و گفتیم الان چای خوردن خیلی مزه میدهد.
ناگهان متوجه شدیم سقف سینماسنگر چکه میکند و آب روی لپ تاپ ریخت که بچهها گفتند سریع آن را خاموش کنم. این در حالی بود که سید، مسئول غرفه فرهنگی سینماسنگر به چیپس خوردن مشغول بود.
درکل به خیر گذشت و سینماسنگر از باد و طوفان در امان ماند.