به گزارش «عمار فیلم»، «دریابست» اصطلاحی است مختص دریا و اهالیاش. زمانی که گونههای کمیاب دریایی در خطر هستند، این دستور صادر میشود که صیادان در هر ماه تنها چند روز فرصت صید دارند. این کار بیشتر برای حفظ اکوسیستم دریا و به هم نخوردن طبیعت آن است. اما در همین هنگام شائبههایی مطرح میشود که کشتیهای چینی مشغول ماهیگیری بیرویه از دریا هستند و در حالی که بسیاری از موجودات آبی رو به انقراضند، این کشتیها با اجازه اداره شیلات کف دریا را جارو میکنند. این تناقض حضور کشتیهای چینی و شرایط بحرانی دریا و گسترش حکم دریابست سالها ادامه پیدا میکند. تا جایی که سهم صیادان سنتی از دریا تقریبا به صفر متمایل میشود. برداشت آنها از چند صدکیلو و حتی چند تن در روز به زیر ۱۰ کیلو میرسد و عملا اقتصاد دریایی ساحلنشینان رو به نابودی میرود.
تداوم این چالش و عدم پاسخگویی مدیران، سوژه دریابست شد که پس از تولید و انتشار، اتفاقات بزرگی برای دریا و اهالیاش رقم خورد. اثری که در نخستین نگاه برای بسیاری یادآور جمله حضرت امام خمینی در باب هنر متعهد است. آنجایی که میفرمایند: «هنر در مدرسه عشق نشاندهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی است. هنر در عرفان اسلامی ترسیمِ روشن عدالت و شرافت و انصاف، و تجسیم تلخکامی گرسنگان مغضوب قدرت و پول است».
این مستند، همان برداشتن چراغ قوهای از جنس دوربین و صدا و نور انداختن بر این چالش مهم اما دور از چشم مردم است که با انتشارش آثار بسیار درخوری داشت که از جمله آنها، اخراج کشتیهای چینی از ایران و برکناری رئیس سازمان شیلات بود. حال آنکه بدون این اثر، نهتنها فریاد صیادان به جایی نمیرسید، که توجیهات مدیران دولتی برای حضور این کشتیها برای بسیاری موجه جلوه میکرد. توجیهاتی از این قبیل که کشتیهای چینی از اساس حضور ندارند. اما پس از اثبات حضورشان و اینکه به نام نهادهای انقلابی، مشغول فعالیتهای غیرقانونیاند، توجیهات به تکنولوژیهای آنها بازگشت؛ گفته میشد این کشتیها از تکنولوژیهایی برخوردارند که به اعماق زیرین آب نفوذ میکنند و صرفا موجودات غیرخوراکی خاصی را صید میکنند.
از همین رو فعالیت آنها دخلی به صید صیادان با تورهای سطح آبیشان ندارد. حال آنکه واقعیت جز این بود. این کشتیها تورهای سنگینشان را به عمق آب میانداختند و شروع به حرکت میکردند. وزنههای سنگین و تختههای صید همه صخرههای مرجانی، موجودات کمتحرک کف دریا، لاکپشتها، دلفینها، کوسهها و تمام آن چیزی که در کف دریا به چشم میآید را با هم میبلعد و جابهجا میکند. از همین رو به آنها جاروبرقی دریایی نیز میگویند. جاروبرقیای که نهتنها کف دریا که همه اکوسیستم دریایی را از بین میبرد. به همین جهت بستر زاد و ولد ماهیها و موجودات دریایی نیز از بین رفته و سهم صیادان روز به روز کمتر میشود. از همین رو مسائلی عجیب چون خودکشی دسته جمعی دلفینها، انقراض ناگهانی کوسهها و افول جمعیت ماهیان خوراکی رقم میخورد که همگی ارتباط مستقیمی با صید کشتیهای چینی داشته است. مابهازای این خسارتها به دریا، صید چندین تن ماهی در روز بود که مجوز برداشت آن توسط نهادهای دولتی به یک خانواده چینی داده شده بود.
دریابست تلاشی قابل ستایش در به تصویر کشیدن نماهای جذاب از منطقه جاسک و بیان بصری خود در طول مستند دارد. در عین حال، در روایت قصهاش، اگرچه از فراز و فرودهای دراماتیک بهره چندانی ندارد اما اهمیت موضوع و حجم فاجعه، مخاطب را با خود همراه میکند. هر روایتی در مستند، تلاشی منسجم برای روشنتر کردن موضوع است و این سیر خطی میتواند نگاهی جامع به مخاطب از این معضل مهم ارائه دهد. مخاطب دریابست در اولویت اول، مدیران دولتی و تصمیمسازان هستند. در اولویت دوم دغدغهمندان اجتماعی ضروری است به پای دریابست بنشینند تا از پیامدهای یک امضا بر زندگی تعداد زیادی انسان و یک دریای بزرگ آگاهی پیدا کنند. با این وجود مخاطب عام نیز از تماشای آن دلزده نخواهد شد.
برخلاف بسیاری از مستندهای پژوهشی، دریابست به واسطه موضوع بکر و کارگردانی خوب و بهرهمندی از ظرافتهای سرگرمیمحور در مستند میتواند طیفهای مختلف مخاطبان را به پای خود بنشاند. فضای این مستند دور از سیاهنمایی و نزدیکترین روایت به واقعیت است. اینجا از دستگاههای حاکمیتی غول تیره و تار و نادیدنی ساخته نمیشود و بین مدیران مردمخواه و منفعتطلب جدایی میاندازد. امام جمعه، فرماندار و بسیاری از مدیران اجرایی و حاکمیتی پس از آگاهی یافتن از موضوع پیگیر رفع این چالش میشوند و در مقابل بسیاری از مدیران نیز در مقابل مردم و منافع مردمی میایستند. اهمیت دریابست، اهمیت سینمای مستند است. سینمایی واقعگرا و بهروز که میتواند موثرتر از سخنرانی، کرسی مدیریت و فریاد در گلو، همزمان با همه اینها چالشی را مطرح و در پی حل کردن آن باشد.
در موج نو سینمای مستند اجتماعی و اقتصادی که سوژههای خرد اما پراهمیت مورد توجه قرار میگیرند، آثاری چون «نان گزیدهها» پیرامون چالش کارگران شرکت هپکوی اراک یا «خفه خون» با موضوع مشابه درباره مجتمع آلمینیوم المهدی همردیف با «دریابست» محسوب میشوند. اما اهمیت دریابست در اینجاست که این اثر در طول ساخت، تاثیر خود را اثبات میکند. چالش کشتیهای چینی در زمان ساخت مستند – نه فقط پس از آن – فراگیر میشود و در همان برهه با انتشار اسناد جدیدی به واسطه ساختن مستند، فعالان اجتماعی و برخی مدیران اجرایی برای جلوگیری از این فاجعه دست به کار میشوند. از همین رو دریابست به عنوان اثری تاثیرگذار چه در فرآیند تولید، چه پس از انتشار به عنوان یکی از مستندهای معیار در سینمای اجتماعی مستند درخور توجه است.
محسن شهمیرزادی