به گزارش «عمار فیلم»، چرا حامد زمانی را دوست داریم؟ پاسخِ سر راست این است: بهخاطر صدای خوش و سلیقه خوبش از یک سو و مضامین دینی و انقلابی آهنگهایش از سوی دیگر. اما آیا این همه ماجراست؟
حامد زمانی، فقط یک خواننده و آهنگساز انقلابی نیست. این وصفِ خیلیهای دیگر هم هست و البته وصف کماهمیتی نیز نیست. ولی حامد زمانی، فراتر از همه اینها، یک نماد است. نماد همدلی و همزبانی جوانانی که دیده نمیشدند، یا بگذارید بگویم صدای نسلی که قرار بود شنیده نشوند. یعنی اصلاً در حساب و کتاب روشنفکری، قرار نبود نسل جدیدی داشته باشیم که نه فقط انقلابی باشد، که دل به پویشهای همخوانی حامد زمانی هم بدهد و انقلابی بودنش را جوانانه و جسورانه فریاد بزند!
بله؛ طبق رمل و اسطرلاب روشنفکری غربگرا، قرار بود یک دسته از جوانان، از این که برآمده دهه شصتاند، تا آخر عمر منکوب و سرافکنده باشند و یک دسته هم چون به دهه ۷۰ تعلق دارند هیچ علقه انقلابی نداشته باشند. دهه هشتادیها هم که میبایست از بیخ و بن به این خاک و بوم ربط نداشته باشند. قرار بود شور آرمانهای انقلابی فراموش شود و جایش را به فانتزیهای آن ورِ آبی بدهد؛ دغدغه نسل جدید «نه غزه، نه لبنان» و نه هیچکجای دیگری باشد که بوی مقاومت در برابر غرب میدهد، بلکه این آمریکا باشد که دوباره محبوب و دستکم محترم شمرده شود… و موسیقی، قرار بود به نام «هنر برای هنر» در خدمت همه چیز باشد جز هویت و استقلال و امید به پیشرفت و خلاصه در این محکمه از پیش تعریف شده خودباختگی، امثال حامد زمانی نباید جسارت میکردند و صدای رسای رجزخوانی علیه دشمن میشدند.
هنر حامد زمانی، پیش از همه چیز، شجاعت هنرمندانه و تصمیم بهنگامش برای خطشکنی در این هنگامه بود. حضور زمانی در گرماگرم این نبرد با دشمن، درست زمانی رخ داد که باید دقیقاً وقتی که موسیقی نسل جدید به چنین قهرمانی نیاز داشت؛ زمانی که واژه «موسیقی انقلاب و دفاع مقدس» بیشتر تداعیگر یادبود و نکوداشت خاطرات و قهرمانان گذشته بود تا پژواک حماسهها و حماسهسازان امروز. انتخاب حامد زمانی، بهکارگیری توان هنریاش برای نشان دادن چهرهای دیگر از هنر انقلاب برای نسل جدید در چنین شرایطی بود و در این میان، پیوند حامد زمانی با تهیهکنندگان و شاعرانی که جزو بدنه زنده و بهروز و زمانشناس هنر انقلاباند، بخش مهمی از این انتخاب درست بوده است تا او را به درستی به «صدای بیصداها» تبدیل کند.
آثار زمانی در امتداد صدای «آهنگران»ها و نوای «قرهباغی»ها و در تکمیل صدای «مطیعی»ها، آن جای خالی را که هنوز نواهای انقلابی در عرصه موسیقی پاپ داشت، پر کرد و نشان داد انقلابیگری و آرمانخواهی برای فطرت پاک نسلهای جدید همان قدر شورآفرین است که برای نسلهای گذشته بود. دیگر اینکه نشان داد موسیقی میتواند برای جوانان جذاب باشد، بی آنکه در هپروت فردگرایی سیر کند، یا فقط حکایت غم و اندوه باشد، یا عزم ناکجاآباد بیهویتی کرده باشد و این باطلالسحر تصویرسازی معکوس و منفیبافی مطلق از نسل جوان است که دشمن و دلباختگان به دشمن دوست میدارند ترسیم کنند.
و سرانجام، آثار حامد زمانی ثمره توجه به «نقش زمان و مکان» در هنر قدسی است؛ لبیکی است امروزی به فراخوان خمینی بزرگ برای خلق هنری که «روح تعهد» را در انسانها میدمد و چهره «اسلام آمریکایی» و «نقاط کور و مبهم معضلات» سیاسی و اقتصادی و فرهنگی را افشا میکند و همه اینها در صدا و نوای حامد زمانی، نه با انفعال و شرمندگی، که با دلیری و افتخار و غرور همراه است. صدایی سرشار از اعتماد به نفس انقلابی و به حاشیهراندن وسوسهها و تردیدها و خستگیها. همان صدایی که نیاز مردم برای ادامه دادن عاشقانه و همدلانه جادهی پیشرفت است. همآهنگی زمانی و زمانیها با زمانه فتح قریب، پاینده و دل بریدن «از این جاده عشق» هرگز مباد!
محمدجواد میری