محمدباقر مفیدی‌کیا، کارگردان «لکه»:

تا جایی که بتوانند سراغ جوان‌ها نمی‌روند

کارگردان فیلم سینمایی «لکه» گفت: پروژه‌ای که من اکنون در دست دارم شرایط خاصی دارد و ممکن است از حیث محتوا با آثار دیگر فیلمسازان جوان تفاوت داشته باشد.

به گزارش «عمار فیلم» به نقل از فرهیختگان، این روزنامه در یادداشتی به بررسی مشکلات و مسائل پیش روی تولید فیلم در بین فیلمسازان جوان کشور پرداخته است. محمدباقر مفیدی‌کیا، کارگردان فیلم سینمایی «لکه» با بیان توضیحاتی در این رابطه گفت: پروژه‌ای که من اکنون در دست دارم شرایط خاصی دارد و ممکن است از حیث محتوا با آثار دیگر فیلمسازان جوان تفاوت داشته باشد. موضوعی که من روی آن کار کردم یک سریال تلویزیونی عاشقانه در باب ترویج سبک زندگی انقلابی با چاشنی تحلیل سیاسی روز به نام «حسن یوسف» است که قطعا سرمایه‌گذاران خصوصی پای آن نمی‌آیند چون هم فرمش به‌گونه‌ای است که فقط در تلویزیون قابلیت پخش دارد و نه شبکه نمایش خانگی و هم اینکه رویکردی دارد که برای سرمایه‌گذاران بخش خصوصی جذاب نیست. ولی به‌طور کلی آنچه من از سازمان‌هایی که امکانات و بودجه دراختیارشان هست در رابطه با کار با جوان‌ها دیدم، این است که متاسفانه حفظ موقعیت و اعتبار برای مدیران این نهادها از هرچیزی مهم‌تر است. این مدیران با این توجیه که حفظ این سنگر به من امر شده است و من نباید آن را به اغیار و نا اهلان تسلیم کنم، از هرگونه اقدامی که موقعیت‌شان را به خطر می‌اندازد دوری می‌کنند.

یکی از این اقدامات خطرناک برای مدیران مذکور، کار کردن با جوان‌هایی است که همکاری با آنها ریسک دارد و چون تشخیص نفع و ضرر کار کردن با جوان‌ها اغلب برایشان غیرقابل سنجش است، ترجیح می‌دهند صورت مساله را پاک کنند و به هر بهانه‌ای آنها را تا جایی که می‌شود از عرصه تولید دور نگه دارند. این مدیران ترجیح می‌دهند با افراد اسم و رسم‌دار کار کنند تا ضرری متوجه آنها نشود. اگر هم در مواردی استثنا با جوانی که همه جوره به شرط و شروط مدیران تن بدهد کار کنند باز یک بازی دو سر برد برای خود طرح‌ریزی کرده‌اند. اگر فیلم موفق شد که می‌گویند ما بودیم که از جوان‌ها حمایت کردیم ولی اگر موفق نشد می‌گویند ما خواستیم از یک کارگردان جوان حمایت کنیم و می‌بینید که او استحقاق آن را نداشت؛ پس چاره‌ای جز کار کردن با فیلمسازان صاحب نام نیست. در حقیقت آنها مشکلِ عدم تشخیص و ناتوانی خود در هدایت و حمایت بهینه از استعدادهای جوان را به این شکل پنهان می‌کنند. چه آنکه اگر افراد باسواد و با‌تجربه‌ای بودند قطعا می‌توانستند دوغ را از دوشاب تشخیص دهند و روی جوان‌های مستعد با پذیرش ریسک‌های معمول سینما سرمایه‌گذاری کنند. کسی که دُرّشناس است قطعا می‌تواند جوان‌های مستعد را شناسایی کند و در کارنامه عملکردش حداقل همکاری با چند هنرمند جوان‌ هم دیده می‌شود.

یک زمانی وقتی کسی به نام شهیدآوینی در جایگاه و مسئولیتی هرچند کوچک قرار گرفت، هم توانست نیرو تربیت کند و هم توانست آثار خوب تولید کند و تا حد جریان‌سازی، منشأ اثر باشد. شهیدآوینی استعداد هنری و تعهد را در وجود افراد تشخیص می‌داد و از کسی که در عروسی‌ها ارگ می‌نواخت، یک آهنگساز خوب برای روایت فتح تربیت می‌کرد. شهیدآوینی به خاطر دانش و تجربه و سیر آفاق و انفسی که داشت به این توانایی دست یافته بود. با چنین معیاری در مدیریت فرهنگی واقعا از مدیران تازه به‌دوران رسیده فرهنگی چه انتظاری می‌توان داشت؟! متاسفانه اغلب دور، دست کوتوله‌ها می‌افتد چراکه ملاک مدیران بالادستی برای انتخاب مدیر فرهنگی خوب این است که خوب چشم بگوید و مثل تراکتور عمل کند و با چرب زبانی بتواند از همان بالادست بودجه بکَنَد و در جهت تولید آثار دهان پرکن برای مجموعه متبوع خود کسب افتخار آماری کند. مدیرانی که حفظ موقعیت خود را به حفظ ارزش‌های جامعه گره زده‌اند و با این توجیه حاضر به هیچ نوع هزینه دادن از اعتبار و آبروی خویش برای حفظ همان ارزش‌ها نیستند و از روی ضعف در تشخیص به‌شدت از کار با استعدادهای نو می‌ترسند‌.