به گزارش عمارفیلم، روز اول عید با اکران عملک برای بچه ها شروع کردیم گرمای هوای سنگر بچه ها را وادار به ابتکار کرد و با استفاده فن تهویه بعنوان وسیله سرمایشی سعی در خنک کردن هوا داشتند که تاثیرش فقط تا چند قدمی آن هم سمت آقایان بود!
ما هم مشغول پیاده سازی یک ایده جدید بودیم ایده ای برای مشارکت مردمی در یک کار فرهنگی؛ یعنی فروش گل های کاغذی با عنوان فیلمسازی مردمی.
تابلوی گلهای رنگارنگ نظر هر زائری را برای ثانیه ای جلوی سنگر جلب میکرد با گفتن عبارت ” شما میخواهید تهیه کننده باشید؟ ” زائران با چشمان گرد شده هاج و واج نگاه میکردند می گفتند ما را چه به تهیه کنندگی…
با ارائه توضیحاتی در مورد طرح برخی مشتاقانه استقبال میکردند، برخی انفاق فرهنگیشان را می دادند و گل نمی خریدند، برخی هم سر تکان می دادند می رفتند.
این اولین قدم سینما سنگر جشنواره عمار در کنار اکران فیلم های اقتصاد مقاومتی، برای تحقق شعار امسال بود.
سخنرانی حضرت آقا در حرم امام رضا علیه السلام بصورت زنده در سنگر پخش میشد و هر کسی از بیرون صدا را می شنید داخل می آمد پای صحبت ها می نشست، با هر بار گفتن تکبیر بچه های جلوی سنگر فریاد “الله اکبر” شان بلند می شد با دعاهای پایانی هم با صدای بلند آمین می گفتند.
مرد میانسالی جلوی تابلوی گل ها متوقف شد و نوشته های روی آن را می خواند بچه ها کار را توضیح دادند با جمله ای انرژی ما را دو برابر کرد گفت: “شما که دارید اینجا زحمت می کشید دسته گلی برای مملکت هستید، این گل ها را به شما تقدیم میکنم”
سبحان سوژه همیشگی هم که همچنان جو سنگر را بدست گرفته بود هر فیلمی اکران می شد برای بچه ها توضیح میداد که الان چه می شود.
هر چند سفره مثل ساعت های ابتدایی نبود؛ ماهی های تنگ که تلف شدند سیب ها به سرقت رفتند و از سنجدها جز دو تا چیزی نمانده بود، سربندها هم یکی بعد از دیگری مفقود میشد؛ ولی بازار عکس یادگاری و سلفی همچنان گرم بود.
متوجه نگاه خیره خانم مسنی به سنگر شدیم برای دعوت از او جلو رفتیم و از او خواستیم با خرید گل در فیلم سازی سهیم باشد بدون اینکه گل بخرند، ده هزار تومان دادند گفتند: میخوام در این فضا یاد خانم دباغ باشید من دخترش هستم.
از ما اصرار برای مصاحبه از ایشان انکار که من اهل این کارها نیستم و دلی آمدم که دراین فضا قرار بگیرم.
فقط چند کلمه ای گفت که مادرم برای انقلاب خیلی زحمت کشید و ۱۴ خرداد و ۲۲ بهمن به بعد تا دو ماه بستری میشد و هر چه می گفتیم استراحت کن میگفت من مدیون هستم.
برادر شهید علم الهدی مشغول گرفتن عکس از سفره هفت سین و جعبه آینه جلوی سنگر بود که با دعوت آقایان سنگر وارد شدند و آنقدر جذاب و با هیجان از شهید علم الهدی صحبت میکردند که تقریبا همه ی اعضای سنگر را دور خود جمع کردند و بعد بیان خاطراتشان را برای مخاطبان سنگر ادامه دادند.
داخل یادمان بعد از نماز مغرب و عشا حجت الاسلام ماندگاری سخنرانی می کردند ما هم که از حوالی ظهر مطلع شده بودیم حاج آقا به یادمان هویزه می آیند، داخل یادمان منتظر بودیم که بعد از اتمام سخنرانی پای حاج آقا را هم به سینماسنگر بکشانیم، می خواستمی نظرشان را در کارهایی که هر فرد عادی در تحقق شعار امسال و حمایت از کالای ایرانی انجام دهد، بپرسیم و هم درباره فیلمهای سینمای انقلاب که به تازگی روی پرده سینما رفتند.
بعد از سخنرانی برای جلسه ای رفتند دفتر یادمان و ما منتظر. بالاخره فرصت صحبتی پیدا کردبم حاج آقا قول دادند خودشان سینماسنگر می آیند گرچه به قولشان دورادور درباره عمار اطلاع دارند.
داخل سینماسنگر، به پیشنهاد یکهویی یکی از بچه ها داخل سینمانسگر روایتگری برقرار شده بود، به همین خاطر هم بیرون سینما، پایه دوربین و نور را چیده، آماده بودیم که با حاج آقا وقتی آمدند مصاحبه بگیریم.
از آمدن حاج آقا ماندگاری ناامید و از بدقولیشان حالمان گرفته شده بود که یکی از همراهانشان را دیدیم که گفتند می آیند. بالاخره هم طوری آمدند و رفتند که کلا حدود ۳-۴ دقیقه جلوی دوربین ما قرار گرفتند.
حجت الاسلام ماندگاری که قبلتر بهشان درباره سوالاتمان گفنته بودیم از اینکه هر جا ما کار را دست مردم بسپاریم به نتیجه و موفقیت می رسیم گفتند و رسیدند به این که جشنواره عمار هم یک ابتکار خوب است در عرصه فرهنگی کار را دست مردم سپرده است. جشنواره عمار هم مثل راهیان نور یک کار فرهنگی است. درباره بحث اقتصاد و تولید داخلی هم گفتند مردم باید به عرصه بیایند.
اصرار کردیم که یکی دو سوال دیگر هم بپرسیم که گفتند باید بروند.