به گزارش «عمار فیلم» به نقل از جهان نیوز، این روزها «جشنواره عمار» در جریان است. به مناسبتی، تعدادی از مستندهای رسیده به دبیرخانه را با حوصله دیدم (حدود ۴۵ مستند). در حالی که برخی رسانه ها به همراه جبهه متحد خود، می کوشند «عمار» را بایکوت کرده و به خبرهای آن اجازه نفس کشیدن ندهند، خوب است برای دیده شدن «ویترین هنری فرهنگی انقلاب»، کارهای مضاعفی انجام شود.
در این دوره، مستندسازان سرتاسر کشور، سوژه های شگفت، رمزآلود و به درد بخوری را پوشش داده اند. بی آنکه کسی به آن ها کمک کند یا قدردان آن ها باشد:
– ماجرای مهاجرانی که با روستا و شهر خود وداع کرده و به عشق آرمان شهر آرزوها، به تهران می آیند؛ اما در فقر و گرفتاری، زندگی شان به آخر می رسد؛ برادری که در تهران معتاد می شود؛ خانواده حاشیه نشینی که فقط ۴۰۰ هزار تومان درآمد دارد؛ مسافرکشی که زن و بچه اش را در شهرستان جا گذاشته و به امید کسب ثروت، شب ها در پراید می خوابد.
– داستان زنانی که به اجبار شوهر، کتک می خورند و فرزند می آورند؛ یا زنان معتادی که از فرط خماری، بچه های شان را سقط می کنند و هر روز مشتری درمانگاه های غیر مجاز کورتاژ می شوند، یا به دامان فالگیرهای کلاش، پناه می برند.
– ماجرای سوزناک رشوه گیری در ادارات دولتی و شهرداری ها، و لو دادن بی سامانی سیستم های نظارتی؛ و نشان دادن شگرد کارمندی که به راحتی دو و نیم میلیون رشوه می گیرد و حق همکارانش را هم می پردازد.
– قصه تباهی محیط زیست و اینکه تا سال های بعد، خاک مان بر سر خواهد بود از بس که دیگر خاکِ پاک و آبِ کافی نخواهیم داشت؛ آنقدر که جنگل ها را بیابان کرده ایم. (قطع غیرمجاز ۱۱۹ هزار درخت در هر سال)
– گزارش رانت خواری و دو دوزه بازی یک ابر سرمایه دار در جنوب کشور که کارخانه ای عظیم و چند هزار میلیاردی را بُز خَری می کند و با تبانی چند مسؤول استانی، ۶۰۰ کارگر را اخراج می کند؛ پرونده ای که در مراجع قضایی، هنوز مفتوح است و خانواده هایی که در این کش و قوس، دارند از گرسنگی می میرند.
– ماجرای ساخت و ساز یک امامزاده جعلی، در یک روستا بر اساس خواب یک پیرمرد، و سرازیر شدن نذورات مردم و پس از آن بالا کشیدن این پول ها توسط عده ای معتمد. این زیارت با بولدوزر خراب می شود، اما مردم هنوز دلبسته کرامت آن مزار خالی و خیالی هستند.
– حکایتی از مرغ ها و گوشت ها و گندم های تراریخته در ایران، و واردات مرموز اسپرم گاوهای آمریکایی، چیزی که هرگز تحریم نشده است تا نژاد دام ایرانی، منهدم شود و تأمین غذای این کشور، به طور کاملا مشکوک و هدفمند، به شرکت های بزرگ چند ملیتی آمریکایی و انگلیسی وابسته شود.
– ماجرای زوج جوانی که مهریه متفاوت آن ها خبرساز می شود. دو پزشک که با حضور در مناطق محروم، تصمیم گرفته اند به جای مهریه چندهزار سکه ای، سرپرستی چند بچه یتیم را به عهده بگیرند و حتی مراسم عروسی را بی خیال شده و هزینه ده و نیم میلیون تومانی آن را خرج حمایت از کودکان بی سرپرست کنند.
– روایت سفر یک گروه جهادی از دندان پزشکان، به منطقه دُرُح خراسان جنوبی و صحنه های ناب و غریبی که بین مردم محروم امیدوار به انقلاب و باورمند به اسلام، رخ داده است. انگیزه مندی یک خانم دندانپزشک و مقیم کانادا که سالی دو هفته به ایران می آید، فقط برای حضور در این اردوی کارساز و آسمانی.
– فراخوان اینستاگرامی یک عکاس برای کمک به کودکان محروم قاسم آباد، و یک جنبش خودجوش مردمی برای مبارزه نمادین با فقر سرطانی مردمی که در فاصله نیم ساعته برج و ماشین های میلیاردی متمولان تهرانی، دارند از شدت نداری، له می شوند.
– مستندی از دختران یک مدرسه در تهران که بعد از شنیدن ماجرای گورخواب ها، تصمیم می گیرند برای همدردی با کارتن خواب ها، سیصد ساندویچ درست کرده و شب هنگام آن را بین بی خانمان های شهر توزیع کنند.
این مستندها سرشار از بیم و امید است. سیاه و سفید را نشان می دهد. جاماندگی ها و عقب افتادگی ها را لو می دهد. تلاش ها و انگیزه های ثمربخش را ویترین می کند. بر همگان است که به هر تقدیر برای دیده شدن این حرف ها، تلاش کنند.