اندیشه دینی انقلاب اسلامی؛ تهدیدی بنیادین برای تمدن غرب

تقابل میان انقلاب اسلامی و غرب، فراتر از منافع مادی و مرزهای جغرافیایی است و ریشه در تضاد عمیق ایدئولوژیک و تمدنی دارد. انقلاب اسلامی نه صرفاً یک اقدام سیاسی بلکه حرکتی برای شکل دادن به تمدن نوینی است که مسیر آن، سعادت و هدایت انسان را هدف قرار داده است.

دکتر محمد صادق کوشکی؛ پژوهشگر و استاد دانشگاه تهران با عمارفیلم به گفت‌وگو پرداخت و در ابتدا پیرامون تقابل تمدنی ایران و غرب گفت: «بیش از اینکه ما با غرب نزاع داشته باشیم، تمدن غرب با ما سر جنگ دارد.» او افزود که این نزاع صرفاً به منافع مادی یا مسائل جغرافیایی مربوط نیست، بلکه ریشه در تضاد بنیادین دو تمدن و اندیشه دارد.»

او درباره ماهیت انقلاب اسلامی توضیح داد: «انقلاب اسلامی نه فقط یک حرکت سیاسی، بلکه تلاشی برای شکل دادن به یک تمدن جهانی است که مسیر آن از نهضت امام خمینی(ره) آغاز شده و همچنان ادامه دارد. این مسیر تمدنی هدایت و سعادت بشریت را هدف گرفته است.»

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در ادامه درباره تفاوت دشمنی با تمدن غرب و مردم آن گفت: «ما با ایده‌ها و اندیشه‌های غرب دشمنیم، نه با مردم غرب. غربی‌ها نیز بندگان خدا هستند و باید تا حد امکان به مسیر درست هدایت شوند. انقلاب اسلامی شعار «شریک غم مظلومان جهان بودن» را دنبال می‌کند و این مظلومیت شامل انسان‌هایی می‌شود که در دل تمدن غرب زندگی می‌کنند و قربانی همان تمدن غیرانسانی‌اند.»

کوشکی درباره عمق دشمنی تمدن غرب با انقلاب اسلامی بیان کرد: «دشمنی آن‌ها ناشی از ترس است. آن‌ها می‌دانند اگر اندیشه دینی که در قالب انقلاب اسلامی متبلور شده در جهان گسترش یابد، بساط تمدن غرب جمع خواهد شد.غرب حتی چین، روسیه و هند را رقیب اقتصادی خود می‌داند، اما انقلاب اسلامی را دشمن اصلی خود می‌داند.»

وی همچنین با اشاره به نگرش فانتزی و سطحی برخی نسبت به تمدن غرب گفت: «خیلی‌ها تصویری فانتزی و کاریکاتوری از غرب دارند و واقعیت پیچیده آن را نمی‌شناسن. گاهی کسانی که از ایران به اروپا رفته‌اند و بازگشته‌اند، نگاه‌شان به تمدن غرب بسیار ساده‌انگارانه و خردسالانه است. آن‌ها می‌گویند چون خیابان‌های بزرگ و ساختمان‌های بلند دارد، پس پیشرفته است؛ یا می‌گویند چون آزادی لباس پوشیدن وجود دارد، یعنی خیلی آزاد است. کسانی که خود را روشنفکر می‌دانند و می‌گویند پیش از سفر به غرب تاریک‌فکر بودند و پس از آن روشن شده‌اند، در واقع تمدن غرب را نمی‌شناسند و سخنان‌شان درباره غرب هیچ اعتباری ندارد و فقط به عنوان یک شوخی باید شنیده شود.»

دکتر محمد صادق کوشکی درباره نقدهای درون‌تمدنی نسبت به غرب بیان کرد: «کسانی که اندیشمندان درون تمدن غرب هستند، یعنی خودِ انسان غربی که در بستر این تمدن زندگی می‌کند، از ابتدای قرن بیستم تاکنون، مانند اشپنگر و صدها اندیشمند دیگر، نقدهای ساختارشکن و بنیان‌برانداز نسبت به تمدن غرب داشته‌اند. این نقدها حتی از قرن هفدهم و هجدهم هم آغاز شده و در قرون هجدهم و نوزدهم نیز منتقدان جدی و سرسختی وجود داشته‌اند که به تمدن غرب نگاه می‌کردند.»

کوشکی توضیح داد: «این نقدها در حوزه‌های مختلفی مطرح شده‌اند؛ منتقدان تمدن غرب را مغایر با محیط زیست، حقوق و کرامت ذاتی انسان، آزادی، حق انتخاب و معنویت دانسته‌اند. بسیاری از این منتقدان معتقد بودند تمدن غرب ارزش‌های انسانی را به‌صورت بنیادین زیر سؤال برده است.»

دکتر محمد صادق کوشکی با اشاره به نقدهای عمیق و بنیادی اندیشمندان غربی نسبت به زیرساخت‌های تمدن غرب گفت: «اندیشمندانی که در قلب تمدن غرب رشد یافته‌اند، از ابتدای قرن بیستم تاکنون، نقدهایی بسیار جدی و ساختارشکن درباره بنیان‌های این تمدن مطرح کرده‌اند. به‌ویژه نقدهای سنگین به پدیده‌ای به نام دموکراسی، که از دهه ۱۹۸۰ تاکنون در برجسته‌ترین دانشگاه‌های ایالات متحده مطرح شده است. این اندیشمندان معتقدند که دموکراسی ساختاری نادرست است؛ آن‌ها می‌پرسند چرا باید امور تخصصی را به کارشناسان و اداره جامعه را به رأی عمومی بسپاریم. این نقدها نه از زبان من، بلکه از زبان متخصصان برجسته غربی است. در مراکز علمی بزرگ آمریکا، بسیاری از پژوهشگران اداره جامعه بر اساس رأی عمومی را مخالف اصول تخصص و کارشناسی می‌دانند.»

کوشکی در ادامه به ماهیت تمدن و مسیر حرکت انسان پرداخت و گفت: «بحث تمدنی اصلاً ارتباطی به مسائل روزمره‌ای مثل آب، برق، گاز یا تلفن ندارد. مسیر حرکت انسان است که تعیین‌کننده است. ممکن است فردی در مسیر غلط قرار داشته باشد اما امکاناتی مانند آب و برق و تلفن به‌وفور داشته باشد. تمدن یعنی شاهراه حرکت انسان، جاده‌ای که انسان باید در آن گام بردارد.»

او توضیح داد: «انسان ممکن است پیاده در مسیر درست حرکت کند یا با خودرو، هرچند خودرو خراب باشد و نیاز به تعمیر داشته باشد؛ اما در نهایت به مقصد صحیح خواهد رسید. از سوی دیگر، کسی ممکن است در مسیر نادرست قرار گیرد، با سرعت حداکثری و بهترین خودرو حرکت کند، اما به دره تباهی سقوط کند. تمدن یعنی همین جاده و مسیر حرکت انسان که تعیین می‌کند سرانجام به سعادت می‌رسد یا نیستی.»

کوشکی افزود: «متأسفانه امروز کسانی که خود را غرب‌گرا می‌دانند، در واقع غرب را نشناخته‌اند. آن‌ها در توهمی گرفتار شده‌اند که اروپا و آمریکا همان خیالات و تصاویری است که در رسانه‌ها می‌بینند؛ هتل‌های لوکس، فروشگاه‌های پرزرق و برق و زندگی لاکچری. آن‌ها فکر می‌کنند رفتن به اروپا یعنی گذراندن چند روز خوش در هتل‌ها و مراکز خرید، غافل از اینکه حقیقت تمدن غرب بسیار متفاوت و پیچیده‌تر است.»

او ادامه داد: «اگر کسی حقیقت تمدن غرب و آمریکا را بشناسد، دیگر شیفته آن نمی‌شود. امروز بسیاری از این غرب‌زده‌ها آرزوی خود را تغییر داده‌اند و به جای رسیدن به اروپا یا آمریکا، می‌گویند الگوی مطلوب ما مالزی، قطر یا امارات باشد. حتی آن آرزوهای محالِ گذشته مثل گاو بودن در چمنزارهای سوئیس برایشان به یک خیال خام تبدیل شده است.»

کوشکی تصریح کرد: «مشکل اصلی این است که این افراد نه اروپا، نه مالزی، نه امارات، نه قطر و نه حتی ایران را به درستی نمی‌شناسند. ذهن آن‌ها تهی و سبک است و در توهماتی گرفتار شده‌اند که تمدن غرب را تنها در خیابان‌های بزرگ، رفاه ظاهری و زندگی لوکس خلاصه می‌کنند. حتی از واقعیات تلخ مثل وضعیت پناهندگان بی‌اطلاعند.»

او با تأکید بر اشتباه بودن مسیر تمدن غرب گفت: «تمدن غرب مسیر اشتباهی است، هرچند مزیت‌هایی هم دارد؛ مثلاً آسفالت جاده‌اش بسیار نرم و هموار است و تابلوهای فراوان دارد، اما در نهایت به راهی غلط و تباهی ختم می‌شود. این‌ها آن‌قدر بیچاره‌اند که حتی آن مزیت‌ها را هم نمی‌شناسند.»

کوشکی با انتقاد از برداشت سطحی برخی نسبت به غرب توضیح داد: «گاهی فردی از ایران راهی اروپا می‌شود و پس از بازگشت، با نگاهی کودکانه و ساده‌انگارانه، غرب را تجلی پیشرفت می‌پندارد. آنان خیابان‌های پهن و ساختمان‌های بلند را نشانۀ توسعه می‌دانند و آزادی‌های ظاهری همچون آزادی در پوشش را به‌عنوان معیار آزادی واقعی مطرح می‌کنند.»

او ادامه داد: «اما حقیقت آن است که خود غرب با بحران‌های عمیق و ناترازی‌های فراوان دست و پنجه نرم می‌کند؛ از مشکلات زیست‌محیطی گرفته تا تبعیض‌های اجتماعی و نابرابری در دسترسی به امکانات. این مسائل نه تنها وجود دارد، بلکه غربی‌ها خود نیز به آن اذعان دارند.»

کوشکی افزود: «تمدن غرب برای مهار این ناملایمات، مخدرهایی اجتماعی همچون بازی‌های رایانه‌ای، تلویزیون، سینما و انواع سرگرمی‌های دیجیتال را به‌کار گرفته است تا انسان غربی کمتر به عمق مشکلاتش بیندیشد. این وضعیت باعث شده انسان غربی الگویی برای خود نداشته باشد. در ایران، بسیاری با مقایسه خود با آمریکایی‌ها حس حقارت می‌کنند و تصور می‌کنند زندگی‌شان ناگوار است، در حالی که خود انسان‌های غربی نیز هزاران مشکل دارند و این رویای خوشبختی در چمنزارهای سوئیس تنها خیالی خام است.»

دکتر محمد صادق کوشکی درباره مفهوم شکست و پیروزی در عرصه تمدن گفت: «بحث شکست و پیروزی در سیاست تمدنی ما معنای معمول ندارد. اگر بتوانیم مسیر درست و شاهراهی که انسان را به خوشبختی و سعادت ابدی می‌رساند، شناسایی کنیم و در آن حرکت کنیم، آن مسیر خود پیروزی است.»

او ادامه داد: «اگر من انسان انقلابی هستم، سطح نگاه و نگرشم باید با سطح مسیر خودم هماهنگ باشد. در ابتدای انقلاب، گروه‌هایی مثل مجاهدین خلق معتقد بودند که امام نباید مسائل شرعی مانند حجاب را مطرح کند؛ چون فکر می‌کردند این باعث ایجاد تفرقه‌های سیاسی و شکست می‌شود. اما امام که نگاه عمیق‌تری داشت، این حرف‌ها را بی‌اعتنا رد کرد.»

کوشکی افزود: «فلسفه تشکیل حکومت اسلامی اجرای دقیق همین اصول و ارزش‌ها بود. وقتی لایحه قصاص در مجلس تصویب شد، جبهه ملی با اعتراضاتی مدعی شد که این کار خلاف دموکراسی و حقوق بشر است، اما امام وارد آن مباحث سطحی و مبتذل نشد و به جبهه ملی لقب مرتد داد.»

او با تأکید بر اهمیت استقامت در مسیر درست توضیح داد: «اگر در مسیر درست حرکت می‌کنی، نباید هر سنگی یا هر نخاله‌ای که سر راه می‌افتد تو را متوقف کند. کافی است سنگ را کنار بزنی و به راهت ادامه دهی.»

کوشکی برای تشریح بهتر این نکته به تاریخ اسلام اشاره کرد و گفت: «نگاه کنید به پیامبر اکرم (ص) که از ابتدای حضورش در مدینه، مسیر تکامل و رشد مردم را دنبال می‌کرد. وقتی ابوسفیان، ابو جهل و دیگر مخالفان مقابل او می‌ایستادند، پیامبر وقت خود را صرف این مخالفت‌ها نمی‌کرد و راه خود را مصمم ادامه می‌داد. مردم مکه که در آن زمان به سخنان مخالفان گوش می‌دادند، پس از سال‌ها به درستی راه پیامبر پی بردند و دریافتند که مسیرشان اشتباه بوده است. در نهایت، راه پیامبر به سعادت حقیقی ختم شد و همه فهمیدند که آن‌ها در مسیر باطل قرار داشتند.»

دکتر محمد صادق کوشکی در ادامه به ماهیت تمدن و مسیر حرکت انسان پرداخت و گفت: «بحث تمدنی اصلاً ارتباطی به مسائل روزمره‌ای مثل آب، برق، گاز یا تلفن ندارد. مسیر حرکت انسان است که تعیین‌کننده است. ممکن است فردی در مسیر غلط قرار داشته باشد اما امکاناتی مانند آب و برق و تلفن به‌وفور داشته باشد. شما دقت کنید؛ تمدن یعنی شاهراه حرکت انسان، جاده‌ای که انسان باید در آن گام بردارد.»

او توضیح داد: «انسان ممکن است پیاده در مسیر درست حرکت کند یا با خودرو، هرچند خودرو خراب باشد و نیاز به تعمیر داشته باشد؛ اما در نهایت به مقصد صحیح خواهد رسید. از سوی دیگر، کسی ممکن است در مسیر نادرست قرار گیرد، با سرعت حداکثری و بهترین خودرو حرکت کند، اما به دره تباهی سقوط کند. تمدن یعنی همین جاده و مسیر حرکت انسان که تعیین می‌کند سرانجام به سعادت می‌رسد یا نیستی.»

دکتر محمدصادق کوشکی با اشاره به اهمیت پایبندی به مسیر تمدنی انقلاب اسلامی اظهار کرد: «اگر منِ مدعیِ حرکت در مسیر تمدن انقلاب اسلامی، هر روز گرفتار دوگانگی‌هایی مانند امت و ملت شوم و دائم بین مفاهیم و مصلحت‌ها سرگردان باشم، هیچ‌گاه از جای خود حرکت نخواهم کرد. باید ایستادن را کنار گذاشت و با تکیه بر مبنا، مسیر را با جدیت ادامه داد. رشد مادی یک پدیده‌ی درون‌زاست؛ نمی‌توان آن را خرید یا از جایی وارد کرد. برخلاف آنچه برخی می‌پندارند، توسعه با کپی‌برداری یا واردات از غرب حاصل نمی‌شود. خود غربی‌ها نیز به این واقعیت واقف‌اند.»

کوشکی ادامه داد: «از همین‌رو، هیچ منبع معتبری کشورهایی چون امارات، کویت یا قطر را توسعه‌یافته نمی‌داند. غربی‌ها اصطلاحاً آن‌ها را توسعه‌های بادکنکی می‌نامند؛ یعنی ساختارهایی ظاهراً پیشرفته، اما فاقد عمق و بنیان. افرادی که مدام از الگوگیری از غرب سخن می‌گویند، حتی درک درستی از تمدن غرب ندارند. غرب نه‌تنها مدعی نیست که کویت یا اندونزی را توسعه داده، بلکه صراحتاً می‌گوید اگر می‌خواهی به توسعه برسی، باید پشت سر ما حرکت کنی. ما در حلقه‌ی نخست توسعه‌ایم؛ آمریکا، انگلیس، آلمان و فرانسه در رینگ اول‌اند؛ مالزی در سوم یا چهارم، ترکیه پایین‌تر و ایران، اگر بخواهد، باید در رینگ پنجاهم جا بگیرد!»

کوشکی اضافه کرد: «دلیل این جایگاه هم روشن است؛ چون توسعه در غرب محصول تولید، ابداع و خلق است، نه مصرف. آن‌ها فیلم‌سازند، ما تماشاگر. آن‌ها ماشین و هواپیما می‌سازند، دیگران فقط خریدار و مصرف‌کننده‌اند. میان سازنده و مصرف‌کننده، فاصله‌ای از زمین تا آسمان است. بعضی در ایران با حسرت می‌گویند کاش گاوی در چمنزارهای سوئیس بودیم! این توهمِ توسعه است. آن‌ها خیال می‌کنند با خرید چند هواپیمای مدرن یا ساخت چند برج شیشه‌ای می‌توان به قافله‌ی تمدن پیوست. اما فراموش کرده‌اند که در دوران پهلوی، همین نگاه بر کشور حاکم بود. نتیجه‌اش چه شد؟ پس از ۵۷ سال حکومت، فقط ۲۰۰ کیلومتر بزرگراه داشتیم، چند فرودگاه انگشت‌شمار، ۶۵ درصد مردم بی‌سواد بودند، و ایران یکی از بالاترین آمار مرگ مادران و نوزادان را در جهان داشت.»

کوشکی با تاکید بر اینکه توسعه خریدنی نیست، گفت: «اگر واقعاً می‌شد توسعه را با پول خرید، چرا پهلوی‌ پس از دهه‌ها هزینه‌کرد از منابع ملی، موفق به توسعه‌ی ایران نشدند؟ چون توسعه یک فرآیند درونی است، نه کالایی در بازار جهانی.»

او در پایان با اشاره به مسئولیت هنرمندان و فعالان فرهنگی گفت: «کسی که می‌خواهد در نبرد تمدنیِ امروز ایفای نقش کند، پیش از هر چیز باید شناختی درست، هرچند اجمالی، از هویت تمدن انقلاب اسلامی داشته باشد. باید بداند این مسیر از کجا آغاز شده، به کجا می‌رود و مقصد نهایی آن چیست. در غیر این صورت، وسط این میدانِ نزاع، گم می‌شود. بسیاری با نیت خیر و احساسی وارد این میدان شدند، اما چون عمق این مسیر را نشناختند، نه تنها مفید واقع نشدند، بلکه گاه در سوی دیگر ماجرا یعنی جبهه غرب‌زده‌ها قرار گرفتند.»