به گزارش «عمار فیلم»، در پنجمین گعده فیلمسازان جوان انقلاب اسلامی که با حضور کارگران مستند قصه ما می توانیم حسین و کارشناسان توسط جشنواره مردمی فیلم عمار برگزار شد، این اثر نقد و بررسی شد، در ادامه در یادداشتی به قلم آرش فهیم به بررسی این مستند پرداختیم.
«قصه ما می توانیم حسین» در ژانر مستند پرتره و در ساختاری ساده و بی پیرایه به جوانی می پردازد که در مدت کوتاهی از زندگی خود، کارهای بزرگی انجام داد. مرحوم حسین احمدی سخا، نامی است که تا ۱۱ اردیبهشت سال ۹۴ کمتر شنیده و شناخته می شد. اما وقتی در آن روز خبری با تیتر «حسین احمدی سخا، گرافیست جوان درگذشت» در رسانه ها منتشر شد، تازه آن موقع بود که خیلی ها فهمیدند خالق پوسترهای پر شور و حال «ما می توانیم» این جوان ۲۵ ساله با چهره ای آرام و مظلوم است. مرحوم احمدی سخا ستارهای بود که بعد از مرگش شناخته شد. او درحال شکوفا شدن بود و در جوانی به اوج رسیده بود و می رفت که تبدیل به یکی از بزرگان عرصه گرافیک در ایران بشود، اما قلبش ایستاد و ناباورانه از میان ما رفت. رفت اما نامش با پیشرفت و ترقی ایران گره خورد. مستند «قصه ما می توانیم حسین» برای اولین بار به فعالیت های این هنرمند پرداخته و سعی کرده تا با معرفی روحیه و روش کار او، الگویی را به هنرمندان جوان معرفی کند. همچنان که در ابتدای فیلم بیان می شود که «ناگفته های زیادی از مهم ترین اتفاق زندگی حسین باقی مانده، چیزی که این فرد را از خیلی های دیگر متمایز می کند» یعنی مستند اعلام می کند که قرار است درباره یک شخصیت منحصر به فرد و همچنین اتفاق یا اتفاقات مهمی که در زندگی او رخ داده صحبت شود.
در این مستند می بینیم که حسین احمدی سخا مصداق هنرمند آتش به اختیار بود و به یک ظرف خاص محدود نمی شد، بلکه ظرفیت های گوناگون را برای اعتلای نام کشورش و جلا دادن به هویت و شخصیت ایران امتحان می کرد. همچنان که در بخشی از این فیلم، برای اولین بار آشکار می شود که احمدی سخا فیلم مستند هم ساخته بود. این مستند نشان می دهد که چگونه این مرد محجوب و نحیف، راوی قدرت و افتخار ملی و «ما می توانیم» می شود؛ به طور مثال، ابتدا آوینی الهام بخش اوست. تا جایی که به نقل از دوستانش گفته می شود که احمدی سخا، بخش هایی از گفتار متن ها و نوشته های شهید آوینی را از بر بود. فعالیت های هنری وی، جلوه ای از نظریات سید شهیدان اهل قلم بود که هنر را نه حدیث نفس، بلکه افشای حقیقتی که هنرمند آن را درون خود کشف کرده می دانست. صحیفه امام خمینی(ره) دیگر سرچشمه ای است که روح بی تاب این هنرمند جوان از آن سیراب شد و برای اوج گیری، پر و بال گرفت.
این مستند با تصویری از احمدی سخا در فضایی غیررسمی و در حالتی که ابتدا از وجود دوربین خبری ندارد آغاز می شود؛ جوانی لاغر و استخوانی، با ظاهری ساده و خجالتی، گوشه یک حسینه نشسته و در حال گفت وگو با دوستانش است. تصویری که اتفاقی ضبط شده بوده اما حالا خوراک مناسبی برای استفاده در یک فیلم مستند درباره فردی است که درگذشته. این شروع جاندار و همچنین اعلامیه مستند درباره فردی متمایز از دیگران و اتفاق مهم زندگی وی، مخاطب را به دیدن یک مستند متفاوت و پر از نکات و اطلاعات بدیع و موثر آماده می کند.
اما در ادامه، مستند به گفت وگوهایی ایستا با دوستان احمدی سخا محدود می شود. گفت وگوهایی که حامل حرف های مهمی هستند اما گاهی طولانی و کم تحرک به نظر می رسند. مستندساز برخلاف موضوع پرانرژی اش که می توان آن را به یک «زرادخانه فرهنگی» تعبیر کرد، ساختاری کم هیجان را انتخاب کرده. هر چند که میزانسن قاب ها و همچنین تدوین و طراحی پس زمینه آن ها، خوش رنگ و جذاب است. ضمن اینکه محتوای فیلم نیز پر ملات است و صحنه ها و سخنان زائد در آن دیده نمی شود که این ها از امتیازات و ویژگی های مثبت این کار هستند. به ویژه اینکه می دانیم این مستند توسط کارگردان جوانی به نام حمیدرضا حیدری ساخته شده و او هنوز در مرحله آزمون و خطا و تجربه اندوزی قرار دارد. «قصه ما می توانیم حسین» در عین ثبت تصویری و مستند یک هنرمند جوان و کمتر شناخته شده، مشق مناسب و قابل قبولی هم برای کارگردان جوانش محسوب می شود. اما همین مصاحبه های پر نکته و محتوا می توانستند با تصاویری مربوط به آنچه بیان می شود مزین و وزین تر شوند. مثلا وقتی دوستان احمدی سخا از پروژه «تا قاف» و مراحل و اقدامات آن سخن می گویند، می شد تصاویر یا عکس هایی از تولیدات مرتبط با این پروژه هم به نمایش در بیاید تا ارزش آن برای مخاطب ملموس تر شود.
نکته مهم این است که ساخت مستند درباره افراد از دنیا رفته به ویژه اگر فیلم ها و تصاویر شخصی از آن ها کم یاب باشد به مراتب دشوارتر است. چون سازندگان مستندهایی درباره این افراد فقط به آثار به جا مانده از آن ها و همچنین دوستان و نزدیکانشان دسترسی دارند. به همین دلیل هم خطر محاصره شدن فیلم مستند با مصاحبه بالا می رود. مصابه ابزار بسیار خوبی برای مستنسازی است که می تواند یک تهدید باشد وقتی محتوای تصاویر یک مستند را قاب هایی ثابت و ایستا از افراد محدودی در بر گیرد. بنابراین سازنده چنین مستندهایی در چنین مواردی باید راه هایی برای تنوع بخشیدن به تصاویر خود بیابند.
پل روتا، نویسنده و نظریه پرداز غربی، مستند را این گونه تعریف می کند: «فیلمی که زندگی واقعی مردم را به نحوی خلاق و با توجه به شرایط اجتماعی نمودار سازد.» بر همین اساس، کارگردان مستند «قصه ما می توانیم حسین» باید بیشتر سراغ برملاسازی تصاویر کمتر دیده شده از زندگی و شرایط اجتماعی که سبب ظهور پدیده ای چون احمدی سخا شد می رفت.
افرادی چون احمدی سخا ، محصول یک سبک زندگی خاص و متفاوت هستند. یکی از موضوعاتی که می شد در این مستند محور قرار بگیرد، نحوه زیست فردی حسین احمدی سخا بود. ورود به حریم شخصی وی می توانست علاوه بر جذاب تر شدن و تنوع بخشی به این فیلم، به کنجکاوی مخاطب درباره آنچه در ابتدای مستند بیان شد (شخصیت متمایز و اتفاق مهم زندگی حسین) پاسخ جامع تری بدهد. مثلا می شد تصاویر بکر و تازه ای از خانه و خانواده، پدر و مادر، اتاق و وسائل شخصی، ابزارهایی که این هنرمند با آن ها کار می کرد، تفریحات و … به نمایش در بیاید.