به گزارش «عمار فیلم»، سینمای مستند در ایران وضعیت متفاوتی با سینمای داستانی دارد. برخلاف عرصه داستانی که به تکرار و تقلید دچار شده و به ندرت ایده ای جدید و تجربه ای بکر و خارق العاده دیده می شود، عرصه مستند، پر از ایده های جدید و تجربیات جسورانه است. سینماگران داستانی ما در سطح جامعه باقی مانده اند و کمتر تصویر یا داستانی از بطن مردم را می توان در فیلم های روی پرده دید، اما فیلم های مستند ما بیشتر به عمق جامعه و لایه های مختلف مردم می روند و در نتیجه تصاویر و ماجراهایی بی واسطه تر از تحرکات و پویایی مردم را در این فیلم ها می توان دید.
مستند «چنار» یکی از این آثار است که هر چند توسط فیلمسازی جوان خلق شده اما هم در ساختار روایی و هم در مضمون، تلاش کرده تا تجربه جدیدی باشد. این مستند سعی در تعریف یک داستان دارد و مسیر تحقق ساختار داستانی در این فیلم، خلق شخصیت است. فردی که در فضای داستانی این مستند به شدت فعال و پویاست و با کنش ها و عکس العمل هایش، درام را ایجاد می کند. شخصیت محوری این مستند داستانی، خود فیلمساز است که ماجراهای حضورش در یک روستا و فعالیت های تبلیغاتی اش را روایت می کند. حجت الاسلام سیدمحمود شریفی اصل، کارگردان، راوی و شخصیت محوری مستند «چنار» در این فیلم نشان می دهد که می توان در کنار روش های مرسوم که برعهده روحانیون است، از شیوه های مدرن هم برای پیش برد اهداف تبلیغی دین استفاده کرد. به طوری که در همان ابتدای فیلم، می بینیم که او در نماز جماعت مسجد روستا و در خطبه های بین دو نماز، درباره این سخنرانی می کند که می توان از تلفن همراه به عنوان یک فرصت در جهت ترویج فرهنگ و ارزش ها استفاده کرد و همین یک صحنه، گویای کلیت فیلم و نوع نگاه این شیخ جوان است. او تلاش دارد تا از روش های نو تری برای کار خود استفاده کند تا نسل جوان را به خود و از این طریق به شناخت بهتر فرهنگ و هویت دینی خود معطوف کند. این روحانی که به سینما علاقه مند است تصمیم به برگزاری جشنواره ساخت فیلم با تلفن همراه در سطح روستا می گیرد و با توجه به اینکه خودش نیز در زمینه سینما دستی بر آتش دارد، کلاس های آموزشی هم برای مردم برگزار می کند.
«چنار» به طور آشکار در قالب مستند داستانی (docudrama) ساخته شده است. در مستند داستانی، برخلاف شکل متداول مستند، موقعیت های دراماتیک و میزانسن های از پیش تعیین شده ای طراحی می شود و با اینکه آدم ها و اتفاقات فیلم، واقعی هستند و نه تخیلی اما روایت فیلم، از عناصر داستانی برخوردار است. خلق فیلم مستند در قالب داستانی، از یک طرف جذابیت فیلم را بالا می برد و موجب افزایش رغبت مخاطب برای تماشای این گونه آثار می شود اما از طرفی نیز خطر مصنوعی شدن فیلم هم وجود دارد. اما خوشبختانه مستند «چنار» با حفظ تعادل و متانت در روایت، از این خطر دور مانده است؛ به جز چند صحنه بسیار کوتاه، مثل بخشی از فیلم که یکی از مردم روستا به سرزنش رفتارهای متفاوت این طلبه می پردازد، از حالت طبیعی خارج شده است.
یکی از عناصر مهم در مستند داستانی، راوی است. اینکه داستان فیلم از زاویه نگاه چه کسی تعریف می شود، نقش مهمی در شکل گیری یک فیلم در چنین قالبی دارد. در مستند «چنار» از شیوه روایت اول شخص استفاده شده است. یعنی شخصیت محوری فیلم –طلبه جوان- راوی فیلم است. یکی دیگر از عناصر مهم روایی در این گونه آثار، مسئله تعلیق است که فیلمساز سعی کرده از طریق تضاد بین قهرمان فیلم و یکی از مردم روستا که دل خوشی از وی ندارد ایجاد شود.
در برخی بخش ها نیز لحظات دراماتیکی به وجود آمده است. مثل صحنه ای که روحانی، متوجه می شود که فردی با او مشکل دارد و چرخ خودروی او را کم باد کرده است. این صحنه از طریق نمای pov نگاه فرد خاطی را به تصویر کشیده. این زاویه نگاه، معمولا در آثار مستند کاربرد چندانی ندارد و بیشتر برای ایجاد حسی مرموز در فیلم های سینمایی داستانی به کار می رود. به کار بردن این روش نیز تمهید دیگری برای نزدیک کردن فضای فیلم به یک کار داستانی است.
روحانی فیلم «چنار» قصد ساختارشکنی دارد. او از وضعیت منفعل و اینکه بر فراز منبر نسل جدید را به راه راست فراخواند، پایین می آید، خودش را می شکند و با جوانان روستای محل تبلیغ خود، همراه و همدل می شود. برای روایت برنامه ها و فعالیت های این روحانی، بهترین قالب، یعنی مستند داستانی انتخاب شده است. شاید اگر قالب گفت وگو محور برگزیده می شد، تأثیرگذاری کار به مراتب پایین تر می آمد. اما یک انتخاب موثرتر هم پیش روی کارگردان بود. اینکه فرد بدخواه طلبه به عنوان راوی یا راوی فرعی انتخاب می شد و در طول فیلم می دیدیم که نظر او رفته رفته درباره وی تغییر می کند. به این ترتیب، عنصر تحول هم وارد این فیلم می شد و مایه داستانی آن را تقویت می کرد.
یکی از عناصری که می توانست به مستند «چنار» غنای زیباشناختی و تصویری بیشتری ببخشد، استفاده از هویت و جغرافیای روستا بود. به جز یک عبارت کوتاه مبنی بر اینکه آنجا همان روستایی است که سهراب سپهری در آن زندگی می کرد و شعر می گفت، اطلاعات یا تصاویر خاص دیگری از محل وقوع رویدادهای این فیلم به مخاطب ارائه نمی شود. به کارگیری لانگ شات (نماهای باز) از مناظر و دیدنی های روستا، جلوه بیشتری به فیلم می بخشید.
همچنین صداگذاری فیلم در برخی موقعیت ها دچار مشکل است. مثل صحنه ای که فرد مخالف طلبه جوان با پرسش های خود سعی در ضایع کردن وی دارد، گفت وگوها به سختی شنیده می شود. همچنان که در پایان نیز نتیجه این تخاصم مشخص نمی شود.
آرش فهیم