به گزارش «عمار فیلم»، مستند «نبرد بیست و نهم» از تولیدات مرکز خلیج فارس صدا و سیما، روایتگر زندگی تا شهادت دو رزمنده به نام «اسدا… رییسی» و «اسحاق دارا» از دل مردم جنوب، یعنی هرمزگان است. روی این گزاره «از دل مردم» بودن، خیلی تأکید دارم. «نبرد بیست و نهم»، پرترهای از دو رزمنده عادی اما پر از ویژگیهای خاص است که روایتی خطی – موازی و سرراست دارد. کارگردان از همان چند سکانس اول، تکلیفش را با مخاطب روشن میکند که قرار است یک داکیودرامای (مستند بازسازیشده) دفاع مقدسی ببیند که روایتش بدون گفتارمتن و تصاویرش در راستای خط روایت شاهدان، دوبارهسازی شده و در سه بخش روایت میشود.
اینکه کارگردان به سراغ رزمندههایی کمتر شناختهشده رفته، پرسوناژهای مستند را برای مخاطب، ملموستر کرده است. بهخصوص برای نسل رزمندگان دفاع مقدس که در آن هوا نفس کشیدند. و البته نسل جدید که تصور زیادی از جنگ ندارد، شاید بهخاطر ویژگیهای منحصر به فرد اخلاقی این رزمندگان، کمی در ارتباط برقرار کردن با شخصیتها با مشکل روبرو شود.
مصاحبه با بستگان و رزمندگان این شهدا، روایتهای داستان را تا حد امکان مستندتر کرده است. مصاحبهشوندگان با هوشمندی انتخاب شدهاند تا زوایای مختلف زندگی سوژهها را پوشش بدهند. از زندگی شخصی تا حضور در میدان جنگ، به خوبی در خط داستانی مستند به تصویر کشیده شده است.
هنگام تماشای روایت اول (شهید رییسی)، تعلق خاطر شهید به خانواده را بهعنوان یک مخاطب بهخوبی درک کردم و با دغدغههای شهید اسدا… رییسی توانستم ارتباط برقرار کنم. چندوجهی بودن شخصیت این شهید در مستند درآمده و کارگردان در معرفی شخصیت، موفق عمل کرده است. مخاطبی که در جریان تمام موضوع این فیلم نباشد، در انتهای روایت اول مستند، با این تعلیق مواجه میشود که چرا خط داستان شهید رییسی در اینجا بریده شد؟
روایت دوم با نام «اسحاق»، با دو برادر کوچک شروع میشود. من در همان دقایق اول توانستم با شخصیت این دو برادر، ارتباط برقرار کنم. دو پسر کم سنوسال، اهل بندرعباس که یکی آرام و دیگری پُر شَروشور است. مخاطب با این دو برادر همراه میشود. بهتر است بگویم مخاطب با این دو برادر بزرگ میشود و همراه با خط روایی فیلم حرکت میکند و جلو میآید. شیطنتهای برادر کوچکتر ـ گنجعلی ـ برایم شیرین و شهادتش برایم شوکهکننده بود.
بهشخصه، روایت «اسحاق» یعنی روایت دوم مستند «نبرد بیست و نهم» را بیشتر دوست داشتم. البته نمیتوانم دلیل فنی بیاورم که مثلاً بازسازی روایت دوم حرفهایتر بود یا مصاحبههای مستند در این پارت از کار، جزئیات بیشتری را شامل میشد. بیشتر یک عنصر احساسی درباره اینکه توانستم با روایت «اسحاق» بیشتر ارتباط برقرار کنم، وجود دارد. وجوه انسانی شهید «اسحاق دارا» و ابراز علاقه معصومانه به همکلاسی خواهرش، در عین اینکه اعتقادات خود را دارد، برایم جالب بود.
در پایان روایت دوم هم مخاطب با این گره مواجه میشود که ارتباط این دو شهید با هم چیست؟ این دو خط موازی یعنی روایت زندگی اسدا… رییسی و اسحاق دارا که هر دو اهل بندرعباس و دارای ویژگیهای مشابه هستند، در کدام نقطه میشکنند تا به یکدیگر بپیوندند و خط داستان را با اشتراکاتشان پیش ببرند؟ مخاطب با مشغولیت به این تعلیق، وارد روایت سوم میشود.
فیلم در روایت سوم، حالتی جنگی به خود میگیرد. در روایتهای اول و دوم مستند سکانسهایی مرتبط با جنگ داشتیم اما در این فقره، روایت سوم از ابتدا تا انتها در ساحل و دریای خلیج فارس میگذرد. قصه شهیدان رییسی و دارا، خیلی هوشمندانه بههم متصل میشود. مخاطب در حالی روایت سوم را تماشا خواهد کرد که دو روایت نیمهتمام را از سر گذرانده و منتظر است در روایت سوم به نتیجهای برسد. با دو رزمنده، بزرگ شده و بعد از همراه شدن با آنها در سالهای انقلاب و جنگ، هر کدام را در یک نقطه تنها گذاشته و به روایت بعدی رسیده است. زمانیکه به خودت میآیی، میبینی دو شخصیت اصلی کار که آنها را تا اینجا همراهی کردی، در یک قایق تندرو، در خلیج فارس کنار هم به دل آب زدهاند. حتی زمانی که در پایگاه دریایی این دو شهید را کنار هم میبینیم، ارتباط خاصی بین آنها به چشم ما نمیآید. من این را به حساب هوشمندی کارگردان میگذارم که تا سکانس خلیج فارس، این تعلیق را برای مخاطب حفظ میکند که ارتباط میان این دو شهید چیست!
نکتههایی در خصوص بعضی سکانسها وجود دارد که میتواند ناشی از مشکلات تأمین لوازم صحنه باشد. مثل استفاده از ماشین و موتورهای امروز برای بازسازی داستانهایی که در بستر گذشته اتفاق میافتد. یا پوشاندن لباسهای سربازی سپاه به نیروهای آموزشی جبهه همراه با تکاورهایی که مشخص است پوشش و تجهیزاتشان برای امروز است. اینها، به کلیت کار لطمه جدی وارد نکرده اما مخاطب و منتقد را به این فکر میاندازد که بعد از متحمل شدن این زحمات برای ساخت یک مستندبازسازی، چرا برخی جزئیات که اجزای اصلی صحنه هستند، با بیدقتی انتخاب شدهاند.
مستند «نبرد بیست و نهم»، یک مستند شریف و هوشمندانه است. بهعنوان کسی که با مستندسازی درگیر است، میدانم که کارگردان با چه مشکلاتی روبرو بوده تا کار را بسازد. بهخصوص بهخاطر هزینههایی که روزبهروز بالاتر میرود، ساخت کارهای مستند هم بینصیب از مشکلات باقی نمانده است. من به آقای حقشناس برای ساخت این مستند خوب و درگیرکننده تبریک میگویم که ادای دینی به شهدای خفته در آبهای نیلگون خلیج فارس است.
محسن صالحیخواه، روزنامهنگار