نقد درون گفتمانی و اقدام انقلابی، علیه اشرافیتی که جناب سازندگی! در این مملکت بنا نهاد، آرزوی دیرینه ی همه نیروهای انقلاب، بوده و هست. اما چرا بعد از دیدن فیلمِ ” این منطقه آلوده به مین است ” حالمان خوب نمی شود؟ برای پاسخ به این پرسش، باید هم به فرم ناموزون این فیلم توجه کرد و هم به نحوه ارائه محتوا.
مسئله فیلم در ابتدا، اشرافیت امام جمعه ایلام مطرح می شود؛ بعد در ادامه سوپرمن فیلم (جناب صدرالساداتی) دوره می افتد در استان های دیگر، تا مشکلات مملکت را حل کند و مردم مظلوم را از چنگال تعدادی از نمایندگان ولی فقیه نجات دهد! البته راوی محترم، جناب حجت الاسلام صدرالساداتی، ید طولایی در برگرداندن فلش اتهام به سمت افرادی دارد که بر فرض هم مجرم باشند، اما خود قربانی کانون های قدرت و ثروت هستند. چرا کمتر به ریشه ها پرداخته می شود؛ شاید چون هزینه انتقاد از آن جریان ها، بسیار زیاد است.
تنها چیزی که در مستند، بعنوان مصداق اشرافیتِ امام جمعه ی ایلام مطرح می شود، یک عکس از ایشان است که از اتومبیل پرادو پیاده شده اند. اگر اشرافیتی بوده چرا در تصویر نمی بینیم. فیلم که سخنرانی نیست، باید سند تصویری ارائه کرد. در جایی از فیلم، در مورد اشرافیت امام جمعه صحبت می شود، اما تصاویر، ایشان را در حال بازدید از کتابخانه و غیره و غیره نشان می دهد. قصدم هواخواهی شخصی نیست؛ مقصودم غلط بودن نوع روایت است.
نیمه ی ابتدایی فیلم آنچنان بر جایگاه امامت جمعه می تازد، که ناخودآگاه آرم شبکه های “بی بی سی” و “منو تو” در ذهن متصور می شود. البته فیلمساز در نیمه دوم سعی می کند الگو های خوبی را هم مطرح کند، که البته باید گفت دست و پا زدنِ نا موفقی است؛ چرا که در ابتدا، این توقع را در مخاطب ایجاد کرده که کلید رفع همه مشکلات، در دستان امام جمعه است. گویا مسئولین و زیر مجموعه های قوای مجریه، مقننه و قضائیه هیچ کاره اند و هیچ مسئولیتی متوجه آنها نیست. در واقع فیلم به جای روشنگری، بر تاریکی می افزاید؛ که آی مردم، مسئول همه بدبختی ها، خودکشی ها و بی کاری ها، بر گردن امام جمعه است. آخر این چه منطقیست!
قطعا برخی مسئولان، از جمله بعضی از ائمه محترم جمعه، اشتباهاتی داشته اند و چه بسا اشتباهات فاحشی داشته اند. اما اگر نیتِ دوستان، اصلاح امور باشد، باید فیلم را بعد از تدوین به دفتر مقام معظم رهبری ارائه می کردند و به جای مسموم کردن فضای مجازی و تهیه خوراک برای رسانه های معاند، از راه قانونی مسئله را حل می کردند. قبول است که باید تمام قد، از طلاب و روحانیونی که عَلَم مبارزه با فساد را بر می دارند دفاع کرد؛ ولی تولید چنین فیلمی با چنین لحن و روایتی، جز خودزنی ثمره ی دیگری ندارد. چشم بسته می پذیریم که سازندگان محترم این مستند، با نیت خیر و امر به معروف و نهی از منکر، فیلم را تولید کرده اند؛ ولی با کمال احترام باید گفت، به خاطر عدم توجه کافیِ فیلمسازِ محترم، به ساختار روایی فیلمش، و عدم التفات به تاثیر مخربِ استفاده پشت سر هم برخی تصاویر و دیالوگ ها، ناخواسته در زمین دشمن بازی کرده اند. به یاد بیاورید مصاحبه دردناک، با خانواده ی محترم آن جوان که در کوه اقدام به خودکشی کرده بود؛ دقیقا بعد از انتقاداتِ تند فیلمساز از عملکرد امام جمعه ی همان دیار این تصاویر نمایش داده می شود. انتقاد (شما بخوانید تخریب ناخودآگاه) از جایگاه امامت جمعه بسیار هنرمندانه صورت گرفته، اما نشان دادن نمونه های موفق و الگو، دم دستی و سرسری می گذرد. اصلا فیلم دو پاره است. فرض من بر این است که نیمه ی دوم فیلم، جزء سناریوی ابتدایی نبوده و در ادامه به فیلم سنجاق شده تا زهر ماجرا را بگیرد.
اما سخن پایانی با برادران عزیز تولید کننده ی “این منطقه آلوده به مین است”؛ رزمنده در میدان جنگ، برای شکارِ ستون پنجم دشمن، کل یا بخشی از مقر خودی را بمباران نمی کند. بلکه آهسته و هوشمندانه دستگیرش می کند، تا با آتش بازیِ بیمورد، گِرا به توپخانه دشمن ندهد.
*مرتضی راوش