به گزارش «عمار فیلم» به نقل از مشرق، نظام موجود ما جمهوری اسلامی است و اسلام دو جنبه فردی و اجتماعی دارد. از نظر فردی اسلام دین اخلاق است. و همین جاست که حضرت رسول اکرم صلی الله فرمود من برای تکمیل مکارم اخلاقی مبعوث شده ام. اما از نظر اجتماعی و در حکومت اسلامی آیا بازهم موضوع اخلاق است؟ خیر! حکومت اسلامی غیر از زمینه سازی برای رشد اخلاقی افراد جامعه هیچ کار خاصی با رفتارهای شخصی افراد ندارد. حکومت اسلامی موظف است تمام تلاش خود را برای رشد اخلاقی و مثلاً معادباوری شهروندان انجام دهد. اما اینکه این تلاشها چقدر نتیجه می دهد و مردم چقدر به مواردی چون روح و برزخ اعتقاد دارند یا ندارند، هیچ ربطی به حکومت دینی ندارد! حتی بدترین گناهان کبیره مثل غیبت، حسد، شرابخواری، ترک نماز و حتی زنا، اگر در حیطه رفتار فردی افراد جامعه باقیمانده و جنبه اجتماعی پیدا نکند، هیچ ربطی به حکومت اسلامی ندارد. پس چه چیزی مستقیما مربوط به حکومت دینی میشود و چرا باید حکومت اسلامی تشکیل داد؟ مختصر ترین پاسخ این سوال این است که: تلاش برای برقراری و اجرای عدالت. تمام!
عدالت یعنی قرار گرفتن هر چیزی در جای خودش. و یعنی رسیدن حق به حقدار. حالا در یک جامعه نخستین و مهمترین مطلبی که باید در جای خودش قرار بگیرد چیست؟ و اولین و ضروری ترین حقی که باید ادا شود کدام است؟ پاسخ اجمالی: حق حکومت. یعنی اینکه چه نظامی حاکم باشد و چه کسی حکومت کند. پرسش بعدی: ماجرای این ناکارآمدی ها و مفاسد چه می شود؟ پرسشی اصلی ما در این نوشتار همین مطلب اخیر است. اما پیش از آنکه وارد شرح تفصیلی پاسخ این پرسش بشویم و ببینیم مستند «زمستان یورت» در این مورد چه چیزهایی برای گفتن دارد، یک مقدمه کوتاه ضروریست…
مستشاران نظامی آمریکا به صدام حسین گفته بودند، شش ماه بعد از خروج ما ۹۰% هواپیماهای جنگی ایران زمینگیر میشود و عملاً تسلیحات نیروی هوایی ایران تبدیل به یک مشت آهن آلات بدون مصرف خواهد شد!…۴۰ سال است از آن پیشگویی مستشاران نظامی آمریکا میگذرد. ۴۰ سال است مخالفان این نظام مکررا و مؤکدا قول سقوط «همین روزهای» نظام را به طرفداران خود می دهند! و ۴۰ سال است که خشم و نفرت نمی گذارد اینها ببینند: والله متم نوره و لو کره الکافرون…
در این چهل سال از تفکرات نئولیبرال و… از همین قبیل آت و آشغالها… صدمات بسیاری دیدهایم. کارگران بسیاری در عمق معادن تاریک ذغال سنگ، به سیاه کاریها و ظلمات چنین تفکرات ظالمانه ای آلوده شدهاند؛ خیلی ها بیعرضگی کردند… خیلی رذالت ها و خیانت ها در حق این نظام صورت گرفت… و خیلی از عقب افتادگی های ما هنوز هم جبران نشده است…
فرزندان انقلاب در تمامی این موارد مطالبه دارند و شبانهروز مبارزه میکنند. بسیاری از مردم از وعدههای پوشالی برجامی ناامید شده اند. از سیاسیکاریها و سیاسی بازی های یک مشت رجالهی فرصت طلب چپ و راستی…دیگر حال خیلی ها به هم میخورد!
اما کیست که انصاف داشته باشد و رشد سیاسی و اقتدار روز افزون ملی ما را در تمام این سالها انکار کند ؟! کیست که چندین برابر شدن طول جاده ها و راه های مواصلاتی کشور را نسبت به تمامی تاریخ گذشته ما نبیند!؟ و چندین برابر شدن حجم ساخت و سازهای مساکن شهری و روستایی (و حداقل ۴۰_۳۰ درصد مسکن مازاد که سال به سال برای حفظ قیمت مسکن خالی میماند!)
قایق های تندرو، ناو جماران، زیر دریایی، انواع پهبادها، بومی سازی تولید انواع موشکهای سبک و میان برد، تانک و نفربرها و… در کل، خودکفایی صنایع نظامی کشور… ماهواره های امید… موشک های قاره پیما… سلول های بنیادی و تکنولوژی نانو… تکنولوژی بومی هسته ای…جهش رشد علمی کشوربه رده های بالا… توان خودکفایی در صنایع نفت و گاز، برق و آب، تولید خودرو، صنایع راه آهن، احداث پل ها و برج های عظیم و تقریباً هر سازه معماری (از سد سازی گرفته تا ساخت رآکتور هسته ای و…) خودکفایی گندم و تولید سیمان و فولاد، صنایع پزشکی و داروسازی، و…
خلاصه امروز بالای ۹۹ درصد روستاهای ما دارای آب و برق و گاز و تلفن و اینترنت و… هستند. امروز با همین مبلغ یارانه فقیرترین افراد نیز می توانند تا سر ماه زنده بمانند. و … امروز ندیدن اینها اگر هم لجاجت نباشد، ناشکری ست…
حالا چهل سال است که آن مستشاران نظامی امریکایی را بیرون کردهایم. اف چهاردهای که قبل از ساقط کردن هواپیمای دشمن و حفاظت از حریم هوایی ما، باعث احساس حقارت و سرافکندگی یک مسلمان ایرانی شود، به چه دردی میخورد!؟
یک کشور غیر مستقل چه فرق خاصی با یک کشور اشغال شده توسط دشمن دارد؟؟ پس وقتی بناست از ناکارآمدیها و مفاسد موجود در یک نظام صحبت کنیم، باید حواسمان باشد که بناست از ناکارآمدی های درون آن نظام صحبت کنیم، نه کل ماهیت وجودی آن! در درون یک نظام دینی ظلم و عدالت مفاهیمی کیلویی نیستند. یعنی اگر حتی یک درصد از افراد جامعه ای که تحت حکومت دینی زندگی میکنند، مورد ظلم واقع شوند، ظلم ظلم است و باید برطرف شود.
همانطور که اجمالاً اشاره شد ، نظام جمهوری اسلامی ایران کارآمدی های بسیاری داشته است. اما نخستین ناکارآمدی های آن را باید دو مطلب دانست؛ عدم توان بازنمایی کارآمدی ها و از آن بدتر، عدم توان نقد ناکارآمدی ها. که هر دو نیز مستقیما مربوط به بخش فرهنگ و رسانه میشوند. مستندهایی مثل زمستان یورت، آغاز هایی هستند برای گام نهادن در مطلب و مسیر دوم…
از آنجا که موضوع نوشتار پیش رو (به واسطه سوژه و محتوای مستند زمستان یورت) نقد ناکارآمدی های نظام است، از مطلب نخست، یعنی بازنمایی کارآمدی ها صرف نظر میکنیم. اما هر دوی این مطالب ریشههایی مشترک دارند. و آن ریشه مشترک، عدم درک رابطه رسانه و عدالت است. رسانهها در یک حکومت دینی فقط رکن چهارم دموکراسی نیستند. بلکه نخستین رکن عدالتخواهی به شمار میآیند. به زبان ساده، نخستین مرحله اجرای عدالت، طلب عدالت است. و مطالبه عدالت، ماهیت اصلی کار رسانه ای در یک نظام دینی. مهمترین ارزش و دلیل اهمیت کارهایی مثل «زمستان یورت» همین است که تلاش میکنند، رسانه را به جایگاه اصلی خود بازگردانند.
نقد ناکارآمدی های یک نظام (چه دینی و چه غیر دینی) میتوانند دو رویکرد صد وهشتاد درجه ای کاملا متفاوت و متضاد داشته باشند؛ رویکرد حمله به آن نظام و سست کردن پایه های موجودیتش؛ و یا دقیقا برعکس، یعنی تلاش برای رفع مشکلات آن نظام و ترمیم و استحکام پایه هایش. وگرنه شاید در اصل ماهیت تلاش برای بازنمایی مشکلات و ناکارآمدیها، تفاوتی بین بی بی سی و جشنواره عمار وجود نداشته باشد! حال باید پرسید، چه نوع رویکردهایی میتواند نقد ناکارآمدیها را از شکل نخست به وجه دوم تغییر دهد. نخستین پاسخ این پرسش اخیر را باید در نسبت بین مشروعیت و کارآمدی یک نظام سیاسی جستجو کرد. یعنی نقد بر اساس معیارهای ارزشی خود همان نظام…
از آپاندیس تا نبات داغ!
نکته نخست این است که هیچ آدم عاقل و سالمی، ابتدا به ساکن، «کارکرد» یک نظام را برابر با مبانی «مشروعیت» و عقلانیت آن نظام نمیداند و نمیبیند. یعنی کسی که بین مشروعیت یک نظام و کارکرد آن نظام تفاوتی قائل نمیشود، یا مغرض است و کلاهبردار، یا نادان و دیوانه. اجازه دهید این مطلب را با یک مثال توضیح دهیم: نظامهای مختلف سیاسی را میتوان به نظامهای مختلف طبی تشبیه کرد. بهداشت و سلامت یکی از مهمترین نیازها و اساسیترین اولویتهای زندگی انسانهاست که برای آن نظامهای طبی و پزشکی مختلفی مطرح است.
از نظام طب گیاهی گرفته تا طب سوزنی و طب اسلامی و طب مدرن و …تا جادو و جنبل! شما با برخورد با این نظامهای مختلف طبی و پزشکی مزیتها و معایب هر کدام را میسنجید و نهایتاً یکی را که از همه علمیتر و درستتر است، انتخاب میکنید. ممکن است وقتی کمی استرس یا سردرد داریم، عرق بهار نارنج یا عرق بیدمشک را امتحان کنیم و اتفاقاً نتیجه خوبی بگیریم؛ اما هیچ آدم عاقلی آب مروارید چشمهایش را با عدس پخته و آب هویج درمان نمیکند! !
مشکلات کارکردی پزشکی، یا کارآمدی مدیریت یک بیمارستان، هیچ ارتباط مستقیمی با اصل نظام طب مدرن ندارند. یعنی اینجا پزشک یا مدیر بیمارستان مقصرند، نه طب مدرن. به عنوان مثال، برخی از پزشکان در همین نظام طب مدرن، بارها قیچی جراحی خود را در شکم بیمار جاگذاشتهاند؛ برخی به شدت مادیگرا هستند. برخی پول زیرمیزی و رشوه میگیرند. برخی رسماً دزد تشریف دارند؛
نسخههای از پیش نوشته شده، عدم احترام به شخصیت بیمار، عدم توجه و دقت کافی در معاینه، پرستاران بیمسئولیت و از زیر کار در رو، تشخیص های غلط و … دهها مورد دیگر. میتوان فهرست هر کدام از این نوع مشکلات کارکردی طب نوین را ساعتها ادامه داد…
اما شما وقتی کودکتان آپاندیس میگیرد، به کجا مراجعه میکنید؟ آیا کودکتان را هنگام دل درد شدید آپاندیسی به عطاری میبرید و نبات داغ و دم نوش گل مریم برایش تجویز میکنید؟ آیا چون در طول تاریخ موارد بسیاری دیده شده که جراح قیچی خود را در شکم بیمار جاگذاشته، کودک آپاندیس گرفته را حجامت میکنید؟
این تفاوت یک نظام با کارکرد آن است. وگرنه، اگر هزاران پزشک و پرستار رفتارهای غلطی از خود نشان دهند، هیچ دلیلی برای نفی نظام طب نوین نمیشود. وقتی یک رمال میخواهد با مبانی رمالی به سراغ یک پزشک خطاکار رفته و او را نقد کند، بهترین فرصت را برای آن پزشک مجرم فراهم میکند. چرا؟ چون در این حالت، آن پزشک خطاکار به راحتی میتواند پشت کتابخانه های دانشکده های پزشکی و اعتبار نامهای بزرگی مثل بوعلی سینا و لویی پاستور سنگر بگیرد و … خطا و جرمهای خود را تبرئه کند. مستند زمستان یورت چنین پزشکان خطاکاری را از پشت چنین سنگرهایی بیرون کشیده اند! وگرنه، وقتی برتری یک نظام طبی، از نظر علمی ثابت شد، نقد کارکردهای غلط پزشکان آن را با همان معیارهای علمی موجود در همان طب مدرن بررسی میکنند.
در نظامهای سیاسی نیز دقیقا همین ماجراست. یعنی: «کارکرد یک نظام سیاسی، ابتدا به ساکن، ربطی به مشروعیت و عقلانیت آن ندارد»
مستند زمستان یورت در نخستین سکانسهای خود، همین کار اساسی را انجام میدهد. یعنی حساب عقلانیت و مشروعیت یک نظام را از ناکارآمدی های کارکردی آن جدا میکند. موضوعی که در مستندهای انتقادی امثال بی بی سی دقیقا برعکس است! رفتن به سراغ امام جمعه و یا نماینده مجلس و … که درواقع نمایندگان مشروعیت یک نظام به شمار میآیند، ظاهر این ماجراست. باطنا، مستند زمستان یورت، حتی در پرداختن به چهره هایی که خیلی درون گفتمانی محسوب نمی شوند نیز، با نوع رویکرد خود، همین تفکیک مذکور را انجام میدهد. مستند زمستان یورت، هیچ گاه به مسئولان و مدیران مقصر در این ماجرا، فرصت این را نمی دهد که پشت مفهومی به اسم «مصلحت فعلی» و انتساب واهی خود به این مصلحت خودساخته، پنهان شده یا سنگر بگیرند.
سوسک، دمپایی، کلنگ
نکته بعدی این است که وقتی شما مبانی و اصول یک نظام را مشروع، معقول و مقبول دانستی، ادبیات و روش نقد آن نظام نیز از همان اصول پیروی میکند. یک پزشک جراح اگر قیچی در شکم بیمار خود جا بگذارد، خودش گیج و ناکارآمد است، نه طب نوین و علمی. این اصول و مبانی همین طب مدرن است که میگوید، اگر قیچی در شکم بیمار جا بماند، به فلان دلیل عفونت میکند و ممکن است بیمار را هلاک کند. با مبانی همین علم پزشکی نوین است که میتوان توضیح داد چرا برخی از انواع سرطان ها هنوز قابل درمان نیست. زمستان یورت، نقد ناکارآمدیهای یک حکومت، بر اساس معیارها و ارزشهای موجود و مورد تایید در همان نظام است.
اگر نظام انقلاب اسلامی بر مبنای درست و برحقی پایه گذاری شده، باید منطقا آن را با ادبیات کاملا انقلابی و اسلامی نقد کرد، نه ادبیات لیبرالی، کمونیستی، سلطنت طلبانه، روشن فکرانه و غیره. اما آیا از اول انقلاب این چنین بود؟ آیا به انقلاب اسلامی اجازه داندند کاملا در عرصههای سیاسی، آموزش و پرورش، نظام اقتصادی و بانکی، ادبیات، هنر و رسانه و غیره حاکم شود و سپس که چند سال حکومت کرد، نقد و بررسی شود؟‼ کی، کجا و چقدر در جایی اسلام حاکم شد و نتیجه نگرفت؟ ‼ در خانهای که تازه دارد خاکبرداری و پی ریزی و ستون گذاری و … میشود، اگر سوسکهایی پیدا شد، روش نقد و برخورد با سوسکها، به کارگرفتن حشرهکش یا فوق آخر دمپایی ست، نه به دست گرفتن کلنگ و گرا دادن به لودرهای آن طرف خیابان …
وگرنه آنجاهایی که اسلام حاکم نبود و نتیجه نگرفت که الی ماشاءالله زیاد است! از نظام بانکی بگیر تا رویکردهای کلان اقتصادی و سیاست خارجی و غیره، هرکجا در ملاکهای دینی و اسلامی کوتاه آمدهایم، بیشترین شکستها را خوردهایم. و در مواردی مثل دفاع مقدس که همین مبانی و نگاه و ادبیات دینی ( جهاد و شهادت و … ) پیشگام بود، جز افتخار و پیروزی نصیب کشور و آینده اش نشده است. اصلا در مواردی چون ظلم به یک کارگر یا دزدی و اختلاس، چه تفاوتی بین نظامهای مختلف سیاسی وجود دارد؟! کدام نظام سیاسی رانت خواری را امری قبیح نمیداند؟! مستند زمستان یورت، همین که در بسیاری از سکانسهای خود هیچ اشاره ای به ارزشها و معیارهای انقلاب و اسلام نمی کند، خودش بهترین رویکرد انقلابی و دینی ست! زیرا چه نیازی هست که برای برخورد با موضوعی مثل «سوء استفاده سازمان تامین اجتماعی در نوع بیمه کارگران معدنچی» بر اسلام یا غیر اسلام تاکید کرد؟!
وقتی یک نظام سیاسی از همان روز نخست با منتقدین و مخالفین کلنگ به دست طرف حساب است، مجبور میشود سوسکها را فعلا رها کرده و جلوی دشمنانش مبارزه و دفاع کند.
«زمستان یورت» با رفتن به سمت مبانی و معیارهای عدالتخواهی واقعی، پیش از آنکه با نقد ناکارآمدیهای یک نظام، به تضعیف آن پرداخته باشد، دقیقا به تقویت همین مبانی و ستونهای این نظام پرداخته است. و این یعنی تثبیت ارزشها و معیارهای یک نظام حکومتی، همزمان با تلاش برای رفع مشکلات آن.
جهنم سوپاپ ناپذیر
حالا چاره چیست؟ چهار دهه از انقلاب میگذرد و یک ملت دارد در همین نظام نیمه کاره (اما با پیریزی و ستونهایی محکم) زندگی میکند. وقتی سوسکها تبدیل به عقرب شوند و مار و افعی، چطور میتوان در یک خانه زندگی کرد- هر قدر هم که محکم و ضد زلزله درست شده باشد؟! تا کی باید طرفداران و عاشقان این نظام بر دشمنان اصل نظام تمرکز کنند؟ اگر از این خانه پر از عقرب بیرون بیاییم، آیا در این دنیای وانفسا و این اوضاع قمر در عقرب خاورمیانه، شانس پیدا کردن خانه دیگری را داریم؟ یا دیگر فقط هرج و مرج و آوارگی در انتظار ماست؟
اگر فقر اجتماعی و اقتصادی را نوعی سوسک و عقرب بدانیم، اینها به چه طریقی و به کمک چه کسانی به داخل نفوذ کردهاند؟ مثلا سهم ادبیات توسعه بدون عدالت، چقدر است؟ مگر بنا نبود موقتا عدالت را تعطیل کنیم، تا کیک توسعه رشد پیدا کند و بزرگ شود و … بعد که پخت و پف کرد، عادلانه تقسیم شود؟! نبود عدالت و حذف آن آیا موقت بود یا دائمی شد؟ این عدالت چه مشکلی برای توسعه ایجاد میکرد؟ آیا در شرایط عادلانه و فرصت دادن به تمام طبقات اجتماعی رشد توسعه سریعتر میشد، یا برعکس؟! وقتی ماهیت عدالت واقعی را فقط در حیطه اقتصاد خلاصه کردیم و در همه جا ارزشهای اقتصادی را حاکم نمودیم، چطور و بر اساس چه ارزشهایی توقع داریم مردم از مدیر گرفته تا آبدارچی گرگ نشوند و به جان هم نیفتند؟! وقتی بناست جایی با ابعاد و بزرگی معدن زمستان یورت را با روش مدیریتهای بی رحم سرمایهداری اداره کنیم، چطور توقع نداشته باشیم که کارگران عاصی نشده و سر به شورش نگذارند؟! اقتصاد در تفکر دینی تا دلت بخواهد مهم است؛ اما محور نیست! وقتی سوددهی اقتصادی، تحت هر شرایطی، محور میشود، معلوم است که بازدهی بالاتر تبدیل به نخستین و مهمترین وجه همت مدیران یک معدن میشود! حتی اگر به قیمت کم کردن از حق بیمه یک عده کارگر بدبخت، به عنوان کم کردن از هزینه تولید باشد!
عجالتاً نخستین راهبرد اصلی این است که ادبیات نقد نظام اسلامی را تقویت کنیم. وگرنه ادبیاتهای انتقادی رقبا و دشمنان ما حاکم میشود. ارزش اصلی نمونه کارهایی چون «زمستان یورت» تلاش در همین راستا ست. تمام عیوب و مشکلات نظام اسلامی را خود ارزشها و معیارهای اسلامی بهتر از هر کس دیگری میتوانند توضیح دهند. نقد بر اساس ارزشها، معارف و مبانی یک نظام با نقد بر اساس غیر آن نظام فرق میکند. اهل فرهنگ و هنرمندان انقلاب باید نه تنها ثابت کنند، بلکه ایمان بیاورند و یقین کنند که هیچ کس از یک هنرمند مسلمان انقلابی نمیتواند قویتر، دقیقتر و موثرتر نقد کند. عدالت یک ارزش کاملا دینی و شیعی ست. هنرمند انقلابی فقط برای تسکین موقت و سوپاپ اطمینان گذاشتن بر آتش جهنم (جهنم ظلمی که سوپاپ پذیر نیست!) نقد اجتماعی و اقتصادی نمیکند. بلکه او با تمام وجود در پی احقاق حق و بازگشت عدالت است.
هنرمند و فیلمساز انقلابی باید یقین داشته باشد که هر چیزی که به نفع عدالت است، به نفع یک حکومت دینی ست…
نعمت الله سعیدی