هجرت، دوربین، حرکت

در تقویم ما ایام سالگرد شهادت آقا مرتضی آوینی با عنوان هفته هنر انقلاب نامگذاری شده‌است. عنوانی که شاید برای نسل جدید که در آوینی کمتر عمیق شده است، کمتر او را شنیده و کمتر خوانده است رهزن باشد. این عدم شناخت وقتی ضربدر همایش‌ها و برنامه‌های فرمالیته پیرامون هنر انقلاب می‌شود، ضریب جدی تری می گیرد. این را چگونه می‌توان فهمید، از خروجی و نوع گرایش بخش زیادی جوانان هنرمندی که خود را هنرمند انقلابی می‌دانند؛ همان هایی که خیلی‌هایشان در اتاق کار یا پروفایل گوشی‌هایشان تصویر آوینی درج شده است اما عملکردشان سخنیتی با نوع کنش هنری آوینی ندارد.

در تقویم ما ایام سالگرد شهادت آقا مرتضی آوینی با عنوان هفته هنر انقلاب نامگذاری شده‌است. عنوانی که شاید برای نسل جدید که در آوینی کمتر عمیق شده است، کمتر او را شنیده و کمتر خوانده است رهزن باشد. این عدم شناخت وقتی ضربدر همایش‌ها و برنامه‌های فرمالیته پیرامون هنر انقلاب می‌شود، ضریب جدی تری می گیرد. این را چگونه می‌توان فهمید، از خروجی و نوع گرایش بخش زیادی جوانان هنرمندی که خود را هنرمند انقلابی می‌دانند؛ همان هایی که خیلی‌هایشان در اتاق کار یا پروفایل گوشی‌هایشان تصویر آوینی درج شده است اما عملکردشان سخنیتی با نوع کنش هنری آوینی ندارد.

نه نسبت درستی با محتوا دارند و نه فرم را درست فهم کرده‌اند؛ نه فهمی از گفتمان انقلاب و دو امامش دارند، نه درکی از مسائل مبتلابه آن؛ تنها چیزی که فهمیده‌اند ابزار است و کمی چاشنی فن و مهارت. همین ابزار زدگی و فن سالاری، آن‌ها را از هنر واقعی آوینی دور می‌کند؛ هنری که آوینی را آوینی کرد؛ هنر روایت انسان انقلاب اسلامی؛ روایتی که اوج و قله اش روایت فتح است یا همان روایت انسان جبهه…

روایت‌فتح، به دنبال پشت صحنه‌های جنگ

تصویری که نسل جدید از جنگ دیده‌است، تصویر توپ و تانک و خاکریز است؛ تصویری کلیشه‌ای و تکراری که سال‌هاست رسانه از جنگ برای ما ساخته‌است. در حالی که حقیقت جنگ نه فقط در روی خاکریزها، بلکه بخش مهمی از آن کیلومترها عقب‌تر از خاکریزها رقم خورده‌است. این مثل معروف را شاید شنیده باشید؛ برای رها شدن هر تیر در میدان رزم باید حداقل ده نفر در پشت میدان نبرد فعالیت کنند؛ از کسی که آن رزمنده را تربیت کرده، تا کسی که او را آموزش نظامی می‌دهد، کسی که لباس و خوراک و پوشاکش را تامین می‌کند و… . اما در روایت های جنگی ما اصولا اتفاقات مرتبط با صحنه نبرد مشهودتر از پشت‌صحنه آن است. پشت صحنه‌ای که بازیگر اصلی آن مردم کف خیابان هستند. مردمی که بخش مهمی از لباس، خوراک و مایحتاج رزمندگان را با سیستمی کاملا خودجوش و در بسیاری از موارد زنانه تدارک می‌بینند. هر کسی آنچه در وسعش است به میدان می آورد، آن هایی که سر و زبانی دارند از این محل به آن محل رفته و در جلسات خانگی و مساجد کمک جمع می‌کنند، آن‌هایی که معلمند دانش آموزان را برای تهیه کمک به خط می‌کنند، آن‌هایی هم که فنی بلدند به دیگران آموزش می‌دهند تا به صورت یک تعاونی خودجوش عظیم مایحتاج جبهه فراهم شود. این مایحتاج فقط به خوراک و پوشاک هم خلاصه نمی‌شود، بسیاری از ماشین‌آلات و ادوات جنگی نیز با همین کمک‌های مردمی که زنان جمع‌آوری کرده‌اند خریداری می‌گردد. این روایت جمهوریتی از پشت جبهه شاید توسط کمتر دوربینی جز دوربین آوینی ثبت و ماندگار شده باشد.

در جستجوی انسان خط مقدم

آوینی می‌داند نه تنها پشت خاکریز، که حتی خود خاکریز هم هرگز درست و کامل روایت نشده‌است؛ همه چیز رزمنده که صرفا تیر و تفنگ نیست و همه 365 روز سال هم که عملیات برگزار نمی‌شود؛ مابقی ایام سال رزمنده‌ها چگونه در بیابان‌های گرم جنوب و کوهستان‌های سرد غرب، دور از خانه و خانواده دوام می‌آوردند؟ حوصله‌شان سر نمی‌رفت؟ سرگرمی‌شان چه بود؟ چه می‌خوردند، چه می‌پوشیدند؟ در سرما و گرمای بیابان آیا غذای گرم و نوشیدنی خنک به دستشان می‌رسید؟ نظافتشان چگونه بود؟ اصلا حمام می‌رفتند؟ آیا برنامه فرهنگی‌ هم داشتند؟ عبادتشان چگونه بود؟ با گرما و سرما چه می‌کردند؟ برق و آبشان چگونه تامین می‌شد؟ چگونه با حیوانات و حشرات سر می‌کردند؟ اگر عقرب نیششان ‌می‌زند کجا درمان‌ می‌شدند؟ اگر شب عملیات دندان‌درد می‌شدند چطور؟ زیر بارش بی امان گلوله چگونه سنگر می‌زندند؟ شب‌ها کجا می‌خوابیدند؟ اصلا مگر نمی‌گوییم تحریم بودیم و سیم خاردار هم نداشتیم، پس با چه می‌جنگیدند؟ این سوالات و هزاران سوال دیگر ما را مجاب می‌کند که در دانسته‌هایمان پیرامون جنگ تجدید نظر کنیم. شاید در نگاه اول بگویید دانستن این موارد چه دردی را از ما دوا می‌کند؛ اما با کمی تامل متوجه می‌شویم که کنار هم قرار گرفتن همین موارد در ظاهر ساده، سبک زندگی و زیست انسان جبهه را تشکیل می‌دهد.

البته این زیست کم نظیر فقط در امور مادی خلاصه نمی‌شود؛ این امور در پیوند با غیب است که تجلی واقعی خود را به نمایش می‌گذارد و شاید هیچ کس مثل آوینی نتوانسته است این تجلی را در قاب دوربین به تصویر بکشد.

یکی از اصلی‌ترین وجوه زیست انسان جبهه، شکفتن در سختی‌ها و مشکلات است؛ اصلا انگار بند ناف او را با عسر و تنگنا بریده‌اند. او با سختی خو گرفته و می‌داند که در سختی است که ایمانش بارور می‌شود، غیب را می‌یابد و از او امداد می‌جوید. انسان جبهه اهل استمداد از غیب است، اما استمدادهای او صوفیانه و ماورایی نیست بلکه همراه با کار و حرکت است و امدادهایی را در پی دارد که گرچه از غیب می‌رسد، اما در مسائل زمینی به داد او رسیده و مجهولات هر مسئله را به معلومات تبدیل می‌کند و او را از تنگنایبحران‌ها، سربلند خارج می‌کند. انسان جبهه قائل به فرمول کم نظیر حرکت و برکت است، او می‌داند باید با جدیت کار کند؛ همین جدیت او در کار، به معنای استمداد برکت است و برکتِ کار او همان ابتکارات و خلاقیت‌هایی است که به ذهنش خطور می‌کند یا بهتر است بگویم به او الهام می‌شود.

آوینی ما را سر سفره جبهه نشاند

زیست انسان جبهه، برشی تاریخی و انسان‌شناسانه از زیست انسان انقلاب اسلامی است. اگر ما به دنبال کشف الگوی زندگی انسان‌هایی که به بالاترین مقام بشری یعنی شهادت رسیده‌اند هستیم، باید همه ابعاد زندگی آن‌ها را مورد بررسی قرار دهیم؛ سبک زندگی‌ای که البته در شب عملیات به اوج و قله خود می‌رسد. هنر آوینی در روایت فتح دقیقا همین‌جاست؛ او ما را با انسان‌های کاملا معمولی از جنس مردم کوچه و خیابان و محله و روستا آشنا می‌کند، با آن‌ها از مادر، همسر و فرزند وداع می‌کنیم، سوار مینی بوس‌ قدیمی می‌شویم و تا خط مقدم می‌آییم، سر سفره ساده‌ سنگر می‌نشینیم، با آنها در نان خشک و مربای ارسالی از روستای صدخرو سبزوار را می‌خوریم می‌خوریم، با آن‌ها در روزهای دوکوهه آموزش نظامی می‌بینیم و در شب‌هایش نماز شب می‌خوانیم و نهایتا با آن‌ها در شب عملیات اوج معرفت‌الله می‌رسیم و قله انسانیت را درک می‌کنیم.

این هنر اصلی آوینی است، هنر او هجرت از ابزار به انسان است، او از معدود هنرمندانی است که خود را پشت لنز بسته دوربین مخفی نکرده، بلکه از دوربین دل کنده و به سوژه خود هجرت کرده‌است. همین هجرت و زندگی او با انسان جبهه است که روایت فتح را به یکی از منابع و مراجع غنی و بی نظیر در شناخت جنگ تبدیل کرده تا هر نویسنده‌ای که بخواهد در مورد جنگ بنویسد، هر هنرمندی که بخواهد در موردش فیلم بسازد یا حتی هر جامعه‌شناسی که بخواهد در موردش نطریه‌پردازی کند، مجبور شود حداقل یک بار از ابتدا تا انتهای آن را ببیند.

علی‌اصغر مرتضایی راد