به گزارش «عمار فیلم»، مستند «مخترع آهنی»، روایتی دلنشین و نرم از سوژهای تکنیکی و سخت است. این فیلم درباره عبور از هزارتوهای آهنی و موانع پیچیدهای است که در برابر آدمی قرار گرفتهاند. محور این فیلم، پیشرفت و اختراع است. اما جلا دادن به هویت و خلاقیت انسانی و بومی، دستاورد این فیلم محسوب میشود.
مستندهایی که در حوزههای فنی و صنعتی ساخته میشوند، معمولاً خشک و خستهکننده از آب در میآیند و مخاطب آنها به کاربران اینگونه عرصهها محدود میشود. بهطور طبیعی، اگر یک فیلم مستند بخواهد در فضای تکنولوژیک و در میان ماشینآلات ساخته شود، برای مخاطب عام و افرادی چون نگارنده که نسبت به این موضوعات بیعلاقه است، جذابیت چندانی نخواهد داشت.
مستند «مخترع آهنی» به کارگردانی محمدجواد رئیسی، درباره تلاشهای سه مخترع در حوزه صنایع «دانشبنیان» است که برای به ثمر رساندن تلاشهای خودشان با موانعی روبرو میشوند. دو نفر اول، با ضوابط دستوپاگیر یا بیمهریِ مسئولان مواجه میشوند. اما نفر سوم، موانع را دور میزند و راهی برای رسیدن به نتیجه مطلوبش باز میکند. پیشِ پا افتادهترین کار برای به تصویر کشیدن اتفاقات این سه، مصاحبه و نمایش چند صحنه از فعالیتها و ابداعات آنهاست. کاری که باعث میشد تا این فیلم هم مانند برخی دیگر از مستندهای صنعتی و اقتصادی که بهویژه در تلویزیون پخش میشوند، بیمزه و کسلکننده به نظر برسد. اما سازنده مستند «مخترع آهنی»، با آگاهی از این مسئله، تلاش کرده تا ماجراهای مربوط به سوژه خود را در قالبی داستانی و دراماتیک به تصویر بکشد. به این ترتیب که سکانس افتتاحیه فیلم، درست شبیه به یک فیلم داستانی ساخته شده و راوی فیلم نیز، یک دختربچه است. دختری که پدرش مخترع است و اختراع خود را به سازمان حامی مربوطه میبرد تا به ثبت برساند، اما او را تحویل نمیگیرند. مخترع ناکام، یکبار بهطور اتفاقی مصاحبهای با یک فیلمساز مشهور هالیوودی را در تلویزیون میبیند که بهخاطر علاقه توأمانش به اختراع صنعتی و فیلمسازی، به تولید فیلم درباره مخترعان و ابداعاتشان رو میآورد و این باعث میشود که او نیز دستبهکار شود و سراغ سه مخترع برود و درباره آنها فیلم بسازد. از اینجا به بعد است که فیلم، از حالت داستانی و تخیلی خارج میشود و کار با سه فرد مذکور ادامه پیدا میکند.
«مخترع آهنی» یک فیلمِ انتقادی است و بدون تعارف نقد میکند. چون در فیلم نشان میدهد که بهرغم تلاشهای برخی از متخصصان و مخترعان، اما بعضی از کژتابیهای سیستماتیک و کژفهمیهای مدیریتی، آنها را به شکست میرساند. اما چهار عامل باعث شدهاند تا این اثر نهتنها به فیلمی سیاه و سیاهنما تبدیل نشود، بلکه رویکردی کاربردی و راهبردی هم یافته است.
اول، استفاده بجا و بهموقع از عنصر طنز است. لحن فیلم از همان ابتدا طنزآمیز است و استفاده از صدای یک کودک، بهعنوان راوی و گوینده نریشن، به تلطیف فضای مستند کمک کرده است. عامل دوم، نشان دادن راهحل عملی برای باز کردن قفلهای بدون کلید است. چنانکه مهندس محسنی، سومین فردی که مستندساز سراغش رفته، بهرغم همه گرفتاریها، در نهایت میتواند در داخل کشور نیز محصول خود را تولید و به عرضه برساند. سومین شاخصی که به ارتقای محتوای «مخترع آهنی» کمک کرده، آسیبشناسی است. برخلاف بسیاری از فیلمهای جشنوارهای و شبهروشنفکرانه که به کلیگویی و سیاهنمایی و نِق زدن، محدود میشوند، در این فیلم، آسیبهایی که سَد راه افراد خلاق قرار دارند، صریح، راحت و مستقیم بیان میشوند و راهحل سدشکنی هم معرفی میگردد. بنابراین، با فیلمی انتقادی اما مصلح و امیدبخش روبرو هستیم. عامل چهارم این است که «مخترع آهنی» در کنار طرح همه انتقادات و معضلات، احساس غرور و افتخار ملی را هم برمیانگیزد. یعنی مخاطب علاوه بر دریافت آگاهی از فضای صنعت و اختراع و همچنین شناخت مشکلاتی که دست به گریبان مخترعان است، در نهایت، نهتنها احساس قرار داشتن در بنبست نمیکند، بلکه حین تماشای فیلم، عشق به وطن و غرور ملی در وی جوشش پیدا میکند.
همانطور که در مقدمه آمد، «مخترع آهنی» گرچه در رده مستندهای صنعتی قرار میگیرد، اما آنچه به این فیلم، شخصیتی ممتاز و متمایز بخشیده، تمرکز آن بر احترام و افتخار به خلاقیتهای انسانی و بهویژه متخصصان ایرانی است. فلیمی است که با ذوق هنری، از فضای خشک فنی و تکنیکی عبور کرده و روایتی لطیف و هنرمندانه را به تصویر کشیده است.
آرش فهیم