به گزارش «روابط عمومی جشنواره عمار» و به نقل از خبرگزاری تسنیم، فیلم مستند «قرارداد ۱۹ ژوئن»، مستندی «سندنگار»- «توصیفی» با رویکرد مضمونی بررسی تاریخی است. کارگردان فیلم «ایمان گودرزی» است و این فیلم که سال گذشته در جشنواره فیلم عمّار شرکت داشت و به عنوان نامزد جایزه بخش جنگ نرم جشنواره معرّفی شد، از تولیدات مدرسه فیلم عمّار است. موضوع این فیلم مرور تاریخی ماجرهای مرتبط با تسخیر سفارت امریکا در تهران و روایتی از مسائل پیرامون آن تا انعقاد قرارداد ۱۹ ژوئن ۱۹۸۱ میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده امریکا و حواشی سیاسی – رسانهای پس از آن است.
مستندهایی که رویکرد مضمونی تاریخی دارند، همواره به دلیل نوعی ضرورت طرح موضوع در زمان حاضر تولید میشوند. در واقع این مستندها، برای آنکه از یک سو توجّه مخاطبان را به شکل مؤثّری به خود جلب کنند و از سوی دیگر چرایی طرح روایت تاریخی خود در زمان حاضر را توجیه کنند، باید به موقعیّتی حسّاس و مورد توجّه در موقعیّت تاریخی حال حاضر گره بخورند. مستند «قرارداد ۱۹ ژوئن» به شکل موفقی میتواند میان موقعیّت تاریخی مذاکره با امریکا بر سر موضوع تصرّف سفارت امریکا در تهران در نخستین سالهای پیروزی انقلاب اسلامی را با دور آخر مذاکرات ایران و امریکا بر سر مسائل هستهای ارتباط دهد.
این ارتباط تاریخی میان دو موقعیّت تاریخی- دیپلماتیک، از طریق چند جنبه مضمونی که در روایت فیلم طرح شده است برقرار میشود. نخست اینکه متن قرارداد ۱۹۸۱ الجزایر، که در جریان مذاکرات میان دو طرف با میانجی گری دیپلماتیک کشور الجزایر به امضا رسیده است، تفسیرپذیر و دو پهلو است. انتقادی که از متن نهایی برجام نیز در موارد مختلفی مطرح شده است. نقطه اشتراک بعدی میان دو موقعیّت تاریخی– دیپلماتیک این است که طرف ایرانی، زودتر تعهداتش را اجرایی میکند و در انتظار وفای به عهد طرف امریکایی مینشیند که هیچگاه محقق نمیشود. در مورد برجام نیز تا امروز چنین وضعیّتی برای دولت کنونی پیش آمده است. جنبه سوم، به این مسئله مربوط است که چهره های سیاسی همسو و موافق با روند مذاکرات قرارداد ۱۹ ژوئن، دستاوردهایی کم اهمیّت در مقایسه با اصل موضوع مورد مذاکره را به عنوان نشانههایی از پیروزی بزرگ، برجسته میکنند و آنها را دلایلی برای تحقق خواست و اراده ملّت معرّفی میکنند. انتقادی که به طور مشابه، به دفعات متوجّه مدافعان متن نهایی برجام شده است. بنا بر این تشابهات تاریخی، قرارداد ۱۹ ژوئن ۱۹۸۱، نمونه کم و بیش کوچک تری از توافق برجام است که چرایی شکست دیپلماتیک در مذاکره با امریکا را مدلسازی میکند: نخست اعتماد چشم بسته به امریکا، دوم عدم توجّه به خواستههای مردم و خطوط قرمز رهبری و نمایندگان قانونی مردم و سوم کوفتن بر کوس توخالی پیروزی و فریفتن اذهان عمومی. به این ترتیب روشن است که مستند «قرارداد ۱۹ ژوئن» کارکرد اولیه یک مستند با رویکرد مضمونی تاریخی را به تمامی محقق ساخته است و چرایی پرداختن به روایتگری موقعیّتی دیپلماتیک در تاریخ گذشته را در بستر زمانی کنونی، به خوبی توجیه کرده است.
اگرچه در این فیلم، هم با افراد موافق و هم با افراد مخالف تسخیر سفارت امریکا مصاحبه شده است و نظرات آنان در مورد جنبههای مختلف موضوع و نیز کیفیت قرارداد ۱۹ ژوئن در فیلم گنجانده شده است، روایت کلّی فیلم جهتگیری روشنی را درباره موضوع مورد نظر به مخاطبان فیلم القا میکند. این کار اغلب به شکل مؤثّری با استفاده از گفتارمتن صورت پذیرفته است. به این ترتیب که اگرچه مصاحبههای فیلم در صحنههایی، تعارض دیدگاههای اشخاصی مثل ابراهیم یزدی و صادق زیباکلام را با صادق کوشکی و حسین شیخ الاسلام به نمایش میگذارد، با اضافه شدن صدای مسلّط گفتارمتن، موضع درست و شکل تثبیت شده روایت تاریخی مورد نظر فیلمساز از موضوع فیلم تعیین میشود. در واقع، نقش و کارکرد برجسته گفتارمتن در این فیلم، تثبیت جهت گفتمانی روایتگری تاریخی است و این مسئله جایگاه ویژهای به گفتارمتن فیلم میدهد.
این جایگاه اثرگذار، تعیینکننده و تثبیتکننده گفتارمتن در فیلم مستند، اغلب در مستندهای «توصیفی» مورد استفاده قرار میگیرد. استفاده مستندهای سندنگار از گفتارمتن معمولاً کمتر در جهت ارزشگذاری گفتمانی در طول روایت فیلم صورت میپذیرد. در مستندهای سندنگار، گفتارمتن اغلب جای خالی اسنادی که در دسترس نیستند را پر میکند و رابطه میان اسناد به کار گرفته شده را شفاف میسازد. به همین جهت علی رغم اینکه مستند «قرارداد ۱۹ ژوئن» به لحاظ سبکی شباهت بیشتری به مستندهای سندنگار دارد، استفاده از نوعی گفتارمتنی حکم کننده، موجب میشود فیلم به لحاظ سبکی ترکیبی دو رگه از مستند «سندنگار» و «توصیفی» از کار دربیاید. این دو رگه بودن یک ویژگی سبکی است و ضعف فیلم محسوب نمیشود، با این وجود بهتر بود گفتارمتن فیلم از صراحت گفتمانی کمتری برخوردار باشد، تا مرور سندنگارانه تاریخ انقلاب اسلامی در فیلم جانبدارانه به نظر نرسد. عدم جانبداری آشکار، انتظاری است که اغلب از یک مستند «سندنگار» وجود دارد.
نکته جالب توجّه این مستند به لحاظ سبکی، استفاده صرف آن از اسناد در لایهی دیداری فیلم است. اسناد در لایه دیداری این فیلم به دو صورت مورد استفاده واقع شدهاند. یکی به صورت «گردآوری» تصاویر آرشیوی و همچنین عکسهای از پیش موجود (فیلمهایی از روزهای برگزاری تظاهرات پیش از پیروزی انقلاب تا تسخیر سفارت امریکا و مصاحبههایی از مسئولان وقت درباره فرآیند مذاکرات و نیز عکسهایی از چهرههای برجسته سیاسی در سالهای نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی و صفحات نخست برخی روزنامههای آن دوره تاریخی) و دیگری به صورت «سندسازی» از طریق ترتیب دادن مصاحبه با برخی افراد مرتبط با موضوع یا صاحب نظران تاریخ سیاسی معاصر کشور. فیلم، عنصر بیانی تصویری دیگری به جز این دو (که هر دو هم به استفاده از سند در فیلم مستند مربوط میشوند) به کار نمیگیرد. در لایه شنیداری، با استفاده از گفتارمتن، خط و ربط نهایی مورد نظر فیلمساز بر همنشینی این اسناد تصویری سوار شده است.
فیلم با مقدّمه چالش برانگیزی آغاز میشود. به این ترتیب که از زبان صادق زیباکلام و ابراهیم یزدی میشنویم که اقدام به تسخیر سفارت امریکا، از جنبههای مختلف خطا بوده است. در لفافه این اظهارات انتقادی در خصوص موقعیّت تاریخی تسخیر سفارت امریکا از سوی مصاحبه شوندگان، چند ادعا مطرح میشود که انتظار میرود ادامه روایت بتواند پاسخ مجاب کننده و مستدلی در خصوص آنها ارائه کند. یکی از این ادعاها این موضوع مهم است که «امریکاستیزی» و ایستادگی در برابر مظهر تمام و کمال استکبار، جزء ذاتی گفتمان انقلاب اسلامی نبوده است و در نتیجهی اقدام خودسرانه عدهای در تسخیر سفارت امریکا، به گفتمان انقلاب اسلامی تزریق یا تحمیل شده است. در این زمینه حتّی مصاحبه شوندگان مخالف تصرّف سفارت، به این موضوع اشاره میکنند که امام (ره) در آغاز نظر مثبتی نسبت به این اقدام نداشته است. ادعای دیگر، این است که اقدام به چنین کاری برای تداوم حیات سیاسی انقلاب اسلامی مردم، ضرورتی نداشته است. ادعای دیگر این است که کارکنان اسیر شده سفارت امریکا، از سر اضطرار و به دلیل تغییر رئیس جمهور در امریکا آزاد شدهاند و ادعای دیگر اینکه، تسخیر سفارت امریکا، یک توطئه سیاسی بوده است.
با این وجود در جریان روایت، بسیاری از این ادعاها بدون پاسخ میمانند و از این بابت فیلم، بیشتر از آنکه بتواند برخی از ابهامات تاریخ معاصر کشور را بر طرف کند، آنها را مطرح و بدون ارائه پاسخی درخور رها میسازد. مثلاً روشن نمیشود آیا دلیل رهاسازی اسرای سفارت پیش از به امضا رسیدن قرارداد، مشخصاً ترس مسئولان از جنگ افروزی رونالد ریگان بوده است؟ و اگر چنین بوده چرا این ترس در مورد کارتر مطرح نبوده است؟ با وجود اینکه دولت کارتر آشکارا اقدام به طراحی و اجرای عملیات نظامی علیه ایران نمود و در فیلم نیز از آن به عنوان «بزرگترین پروژه جاسوسی نظامی دنیا» یاد میشود. همچنین روایت فیلم در این مورد که ضرورت تسخیر سفارت امریکا، برای تداوم انقلاب چه بوده است و چطور آنچه که مخالفانِ این اقدام، «هزینه» غیرضروری برای نظام میدانند، به تداوم گفتمانی انقلاب اسلامی در طول تاریخ یاری رسانده است، استدلالات مستقیم و مجابکنندهای ارائه نمیکند. پاسخ به این پرسشهای باز که در دل روایت حل نشده باقی میمانند، در نیمه دوم فیلم با طرح پیچ و خمهای انعقاد قرارداد ۱۹ ژوئن ۱۹۸۱ یکسره نادیده انگاشته شدهاند. در حالی که بهتر بود بخشی از ظرفیت روایی فیلم به ارائه پاسخهای تاریخی مستدلی درباره این پرسشهای طرح شده در ابتدای فیلم اختصاص مییافت.
در میان ادعاهای مطرح شده در ابتدای فیلم، روایت فیلم میتواند به خوبی و به طور مستدل به دو مورد پاسخ بدهد. یکی به این مورد که بر خلاف ادعای مخالفان تسخیر سفارت، «آمریکاستیزی» ریشهای عمیق در تاریخ وقوع انقلاب اسلامی دارد و به رویداد ناگهانی تسخیر سفارت محدود نیست. در این مورد، روایتِ با حوصلهای که از شعارهای انقلاب ارائه میشود، زمینه مناسبی ایجاد میکند و ارتباط یافتن کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با پذیرفتن شاه فراری در خاک امریکا، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، که در کلام شیخ الاسلام به آن اشاره میشود، به خوبی تاریخی بودن اندیشههای خشم ملّی بر علیه امریکا را عیان میسازد. مورد بعدی که با موفقیّت پاسخ داده میشود، موضع امام (ره) در مورد امریکا و ماجرای تسخیر سفارت است که به شکلی مستدل با ارجاع به مصاحبهها و سخنرانیهای انتشار یافته از سوی امام (ره)، ادعای تغییر یافتن آن که از سوی مخالفان تسخیر سفارت مطرح میشود، پاسخ داده میشود.
رواج یافتن مرور وقایع تاریخ معاصر در فیلمهای مستند فیلمسازان نسل جدید سینمای مستند ایران، اتّفاق مبارکی است. این جریان میتواند در صورت استمرار صحیح، ضعف فرهنگی حافظه کوتاه مدت تاریخی ما را بهبود بخشد. با این وجود، آفت ضمنی این گونه از فیلمها که اخیراً ساخت آنها رواج یافته است، این است که در صورت ارائه روایتی غیرمنسجم و نسنجیده از موضوع، به روایتگر تاریخی گزینش شده و قطعه قطعه شدهای تبدیل میشوند که برای مخاطب پرسشهای مهمّی را بدون پاسخ میگذارند. در این صورت، فیلمهای مستند با رویکرد مضمونی بررسی تاریخی، به چیزی خلاف کارکرد اوّلیّه شان تبدیل خواهند شد که قرار است حافظه تاریخی مخاطبان خود را بخصوص با توجّه به تحوّلات روز فرهنگی و تاریخی، تقویت نماید. مستندهایی همچون «قرارداد ۱۹ ژوئن» مأموریّت دارند به مخاطبان خودشان در موقعیّتیابی تاریخیشان کمک کنند. مأموریتی که فیلم ایمان گودرزی در مجموع به طور نسبی در به انجام رساندن آن موفّق بوده است.
آرین طاهری