به گزارش «روابط عمومی جشنواره عمار» امروز، حالم خوب است؛ خیلی خوب. با اینکه دیدن و شنیدن اوضاع برخی مسائل فرهنگی، هنری و ادبی و بعضی وقایع اجتماعی – سیاسی، مانند روح خیلی ها، به روح من هم چنگ زده است و مانند خیلیها، شب و روز مرا هم، با انواع دغدغهها آمیخته است و هزار و یک با اینکه دیگر؛ اما حالم خوب است. حالم خوب است، چون امروز، من دو فیلم خوب دیدم؛ دو فیلم بسیارخوب و فوق العاده؛ امروز در هفتمین روز اکران فیلمهای جشنواره مردمی فیلم عمار، در سینما فلسطین، فیلم «داد» را دیدم، به کارگردانی حجت الله عدالت پناه و به تهیه کنندگی حامد بامروت نژاد و فیلم «شب نامه»، با کارگردانی سیدمهدی کرباسی و تهیه کنندگی حمیدرضا جعفریان و روایت محمدسعیدجباری. حالم خوب است؛ چون امروز فیلمسازانی دیدم که در فضایی دور از انواع پُزها و ژستهای آغشته به رنگ و لعاب سیاست بازیهایی که سربزنگاههای منفعت طلبیها، یادشان میافتد تا از مردم و محرومین و فقر آنها دَم بزنند؛ دغدغههایشان را در لنز دوربینهایشان زُوم کردهاند و با انداختن آشکار طوق شهادت برگردنشان، به رغم همه سختیها و مشقتهای مستندسازی، بالاخص سختیها و مشقتهای مستندسازی جستجوگر که غالباً با دردسرهای قابل انتظار و حتی غیر قابل انتظار و حتی به مخاطره افتادن امنیت جانی و امنیتهای دیگرشان مواجه هستند، اما کوتاه نیامدهاند و با شجاعت تمام، مصلحت اندیشیها را پشت سر خود انداخته اند و سراغ سوژههایی رفتهاند تا انقلاب اسلامی ایران و آرمانها و ارزشهای آن که حاصل خون هزاران شهید و جانباز بوده است را بیمه کنند.
اینکه ببینی، مستندسازی، آنقدر دل و جرأت داشته باشد و با بلند کردن عَلم عدالت خواهی اجتماعی، برای دادخواهی حق عدهای برود که فقط به خاطر اصرار برای گرفتن حق خود، حتی زندان میروند و شلاق میخورند، یعنی اینکه آن مستندساز، جانش را کف دستش گرفته و به دنبال برداشتن گامهای دشواری برای ریشهکنی فسادی رفته است که ممکن است هزار لایه تو در تو داشته باشد و اگر سرنخ آن را بکشد، حتی به جریاناتی مانند جریان آقازادهها و… برسند، از سویی هم، به خاطر بی تدبیریها و یا سطحی نگریها و یاهای دیگر بعضیها هم، به جای مجازات آهنگر گناهکار بلخی، گردن مسگر شوشتری را میزنند، در واقع مانند روی مین رفتن رزمندگان است در هشت سال دوران دفاع مقدس. اما این مستندساز، روی مین میرود و برای حفظ آرمانها و ارزشهای انقلاب و اندیشههای امام راحل و منویات مقام معظم رهبری، اینگونه با همه هستی و آبرو و دار و ندارش، بازی میکند و حجت الله عدالت پناه، کارگردان فیلم «داد»، همین کار را کرده است.
یا آنکه، سیدمهدی کرباسی و دیگر عوامل سازنده فیلم «شب نامه»، آنقدر جرأت کنند و حتی برای یافتن سرنخهای یکی پس از دیگری که به جریاناتی مثل فتنه و مذاکره کنندگان برجام میرسد، راه بیفتند و حتی با برخی چهرهها، قرار ملاقات بگذارند و بعدهم، بعد از رو کردن کلی ردپاهای جاسوسی در این مملکت، نه تنها چهره راوی فیلم، یعنی محمد سعید جباری، جلوی دوربین باشد، حتی مشخصات عوامل سازنده فیلم، شفاف روشن، در تیتراژ بیاید، یعنی همان انداختن طوق شهادت برگردان و بلند کردن عَلم دفاع از آرمانها و ارزشهای انقلاب اسلامی و اندیشههای حضرت امام راحل و رهبری. حرکت کردن مانند سلمان فارسی در نخلستانهای کوفه که سعی میکرد، پای خود را، فقط در جای پای امام و رهبر و مقتدای خود بگذارد تا نه از امامش عقب بماند و نه، از اوجلو بیفتند.
«داد»، فیلمی است درباره عدالت اجتماعی و «شب نامه»، فیلمی با موضوع جاسوسی در فضای مجازی کانال تلگرام. این دو فیلم، ظاهراً دو موضوع متفاوت دارند؛ اما با کمی موشکافی میتوان دریافت که هر دو موضوع، به آسیبهایی میپردازند که با دو شکل متفاوت، تهدیدی برای انقلاب اسلامی ایران و آرمان و ارزشهای آن هستند و نشانه گرفتن نظامی که حاصل خون هزاران شهید و جانباز بوده است. با این نگاه، هردو فیلم، به جهت اهمیت و ارزش محتوایی، دارای موضوعی استراتژیکاند که جدای از هم نیستند و درصورت بی توجهی به آسیبهایی که در هر دو به آن پرداخته میشود، خسارات جبران ناپذیری در گونه تهدید امنیت ملی کشور هم خواهد بود.
گرچه، سوژه و محتوای هر دو فیلم، چنان مخاطب را درگیر میکند که مخاطب، گاهی فراموش میکند، همین سوژه و محتوای عالی و حتی فوق العاده، با تکنیک و فرمی مناسب ارائه شده است که درجذابیت آن برای مخاطب، نقش بسزایی داشته است. هر دو فیلم، سوژههایی قابل توجه و بِکر و متناسب نیاز جامعه و بالاخص مورد نیاز برای توجه مسئولین دارد؛ هر دو فیلم، قصه دارند؛ قصهای جذاب که با تعلیقهای پُرکشش، مخاطب را با خود همراه میکنند؛ هر دو فیلم، روایت خوب دارند و به رغم طولانی بودن، دارای ریتمی مناسب هستند. تصویربرداریها و تدوین و استفاده از موسیقیهای متناسب سکانسها، هر دو فیلم را جذاب کرده است.
حالم خوب است؛ خیلی خوب. چون با همه زخمهیای که در اثر بیتدبیریهای برخی مدیران عرصه سیاست و فرهنگ و ادب و هنر، بر روح و جانمان خورده است، امروز فیلمسازانی دیدم که دیگر، حتی شهادتین خود را پشت لنزهای دوربینهایشان میگویند و بعد، ذکر صدا، دوربین، حرکت را زمزمه میکنند. سرباز ولایت، یعنی همین دیگر… . یعنی بدون اینکه غرض و مرض داشته باشی، بدون اینکه برای اسکار گرفتن در آن سوی آب، به زوربخواهی سیاه نمایی کنی، بدون اینکه با پُز و ژست روشنفکری، بخواهی حرف از حق محرومین بزنی، متعهدانه و دلسوزانه، با صداقتی وصف ناپذیر، از همه هنر و تجربه و ابزار فیلمسازیات استفاده کنی، مانند یک رزمنده دیدهبان در هشت سال دوران دفاع مقدس و یا مانند یک رزمنده عاشق و جان برکف مدافع حَرم، با ساخت فیلمهیای مانند «داد» و «شب نامه» و آسیب شناسیهای موجود در آن، برای حفظ حریم انقلاب اسلامی که حاصل قطره قطره خون شهدا بوده است، چنان به دیدهبانی نظام جمهوری اسلامی بپردازی تا دیگران نتوانند همان آسیبها را در سودای راه انداختن انقلابهای مخملی، گونهای دیگر روایت کنند و با انواع ترفندها، تیشه به ریشه انقلاب اسلامی و نظام بزنند. به راستی هم، سرباز ولایت، یعنی همین دیگر… . فقط میتوانم بگویم: خداقوت، حجت الله عدالت پناه! خداقوت، حامد بامروت نژاد! خداقوت، سیدمهدی کرباسی! خداقوت، حمیدرضا جعفریان و محمدسعید جباری! خداقوت، فیلمسازان عماری!…..
نویسنده: زهره یزدان پناه قره تپه، نویسنده، پژوهشگر و مستندساز