به گزارش «عمار فیلم»، «تقدیر از شیخ ابراهیم زکزاکی و تقدیم فانوس جشنواره به دختر او، به تنهایی اتفاق جالبی است اما عمار به این حد راضی نیست و تقدیر را به خانواده شهید مدافع حرم افغان میسپارد تا حکومت جهانی اسلام را بهتر به نمایش بگذارد.»
نماز مغرب را میخوانم و خواندن عشاء را به بعد از رسیدن به حوزه هنری موکول می کنم. من و علی اصغر با موتور آمده ایم و سرمای مسیر کل وجودمان را گرفته است. هنوز افتتاحیه شروع نشده اما پذیرایی تمام شده است، از فرصت پیش آمده استفاده می کنم و نماز عشاء را می خوانم، گرمای مسجد کمی از سرمای وجودم را کم می کند.
خیلی دیر نرسیده ایم، زمان زیادی از ساعت شش نگذشته و مراسم هنوز شروع نشده است اما خیلی ها از ما زودتر آمدهاند و جایی برای نشستن پیدا نمی شود، مخصوصا برای ما که دو نفر هستیم. دوست ندارم طبقه بالا بروم، پس برای پیدا کردن صندلی خالی، یکی دوباری تا ردیف های اول میروم و بالاخره دو صندلی خالی پیدا می کنیم؛ شاید برای پیدا کردنش سختی کشیده باشیم اما از لحاظ دید، بهترین جای سالن است.
اینکه قاری شروع مراسم فرزند شهید باشد، در جشنواره عمار، قابل پیشبینی است اما اینبار لحن قاری هم فرق دارد؛ اینبار لحن، لحن دختر کوچک شهید باغبانی، لحن دلنشین و تند قرآن خواندن یک دختر بچه است.
سلام شروع مراسم افتتاحیه تمام نشده است که جمعیت زیاد، عامل آوردن صندلی های اضافی به سالن می شود، کم آمدن صندلی برای افتتاحیه عمار چیز عجیبی نیست.
از سلام شروع مراسم تا نریشن آغازین سیدعلی صدری نیا، پالایشگاه ستاره خلیج فارس را در ذهن پررنگ می کند و کلیپ مربوط به آن تیر نهایی است اما زمانی که مهندس دوستی، مدیر پروژه ستاره خلیج فارس، در حال سخنرانی است، برعکس همه، من و علی اصغر فکرمان بیشتر به فکر کارگردان و تصویربرداران برنامه نزدیک است و به قاب پشت او و نورپردازی روی سن فکر می کنیم. مهندس دوستی دلش نمی آید از تریبون جشنواره دل بکند اما بالاخره کاغذ دادن های چندباره، او را راضی می کند.
نوبت به اهدای جوایز می رسد اما هر قسمت از برنامه برای ما موضوعی جدید برای بررسی تکنیک های هنری است و در این مورد از کلیپ معرفی هیئت داوران هم نمی گذریم.
نوبت به استنداپ امین میمندیان می رسد، در چند دقیقه اول، ظاهرا سرمای حاصل از باز بودن درهای سالن، روی جمعیت اثر گذاشته و جو سنگین و سرد است، خوش خنده بودن من هم تاثیر زیادی ندارد و یکی دوبار تلاشم برای دست زدن موفقیتی به دنبال ندارد، اما آخرش این خود امین است که به شرایط غلبه می کند و یخ جمعیت را می شکند.
یکی از فیلمبرداران از ما می خواهد آرامتر حرف بزنیم، ظاهرا فهمیده است در کارش دخالت کرده ایم، اشاره ای به عقب می کند، دوربین میکرفون داری که میکرفون آن برای ضبط صدای جمعیت استفاده می شود، درست دو ردیف عقب تر از ما است، حال نمی دانم اینکار از عدم انتقادپذیری او است یا نمی خواهد صدای ما وسط صدای جمعیت قابل تشخیص باشد.
نوبت به اولین تقدیر جشنواره می رسد؛ تقدیر از شیخ ابراهیم زکزاکی و تقدیم فانوس جشنواره به دختر او، به تنهایی اتفاق جالبی است اما عمار به این حد راضی نیست و تقدیر را به خانواده شهید مدافع حرم افغان می سپارد تا حکومت جهانی اسلام را بهتر به نمایش بگذارد.
سیدعلی صدری نیا حمایت رسانه ای جشنواره امسال از کتاب «زایو» را اعلام می کند و این وعده را می دهد که حمایت رسانه ای از یک کتاب، سنتی است که از امسال به جشنواره اضافه شده است و ادامه خواهد داشت؛ سنت های جشنواره عمار هم مانند مخاطبانش هر سال در حال افزایش است و یک نفر که کمی بیشتر حرف بزند، یک سنت مجبور می شود سرپایی انجام شود.
سیدعلی صدری نیا برگزیدگان بخش فیلمنامه را پشت سر هم می خواند اما این عجله به جای اینکه کار را سرعت ببخشد، باعث می شود لوح تقدیر یکی از برگزیدگان به روی سن نیاید و او حیران روی سن می ایستد و دیگران هم به دنبال لوح تقدیر او می گردند تا در نهایت با رسیدن لوح تقدیر، نظم سن به حالت قبل خود برگردد.
تقدیر بخش دوم، مربوط به حامد زمانی است و اینجا را مسئولین خوب برنامه ریزی کرده اند، او را از سمت چپ سالن که آقایان هستند، وارد می کنند که کسی برای او از جایش بلند نشود و راحت به روی سن برسد اما در این حالت هم کل سمت راست سالن، موبایل به دست سرپا می ایستند.
جمعیت زیادی در سالن سرپا ایستاده اند که در گوشه ای بین آنها می بینم علیرضا قزوه. حامد زمانی هم با اینکه روی سن رفته است، از قاعده بی صندلی بودن در سالن، استثنا نیست و تنها کسانی که در این سالن قطعا جایی برای نشستن دارند، خانواده شهدا هستند؛ روی نیمکت های روی سن هم که حامد زمانی می خواهد بنشیند، صدری نیا می گوید: «مال خانواده شهداست».
حامد زمانی سفره دلش را باز می کند و درد دل غیبت سه ساله تمامی ندارد و صدرینیا سعی می کند با شوخی زمان برای ادامه برنامه ذخیره کند، اما فایده ای ندارد. تعداد جایزههای حامد زمانی به حدی است که انگار هر چیز غیرتکراری که مربوط به عمار بوده است، برای او آورده اند و اینها جدا از هدایایی است که از طرف مردم برایش آمده است؛ خاص ترین جایزه ای که به او می رسد، انگشتری است از صحن حرم سیدالشهدا(ع) که یک نفر از وسط جمعیت از او می خواهد که آن را دستش کند و اینکار را حاج صادق آهنگران برایش انجام می دهد.
وقتی حاج صادق آهنگران و حامد زمانی به روی سن می روند از صدای هیچ کدام نمی شود و گذشت. تریبون به رسم ادب به حاج صادق آهنگران سپرده می شود اما در حین مداحی او حامد زمانی با کاپشن خود درگیر است تا آن را برای اجرا دربیاورد.
مراسم تمام می شود، نگاهی به عقب می اندازم، دوربین دارای میکرفون جابجا شده است، ظاهرا صدای ما را خیلی دوست نداشته اند و حین مراسم دوربین را جابجا کرده اند.
جمعیت سالنی که تا چند دقیقه قبل پر بود به جلوی میز پذیرایی منتقل می شود و با این جمعیت، از پذیرایی پایانی هم منصرف می شویم.
محمد رسول نوروزی