به گزارش «عمار فیلم»، محمدرضا شهبازی، نویسنده و فعال رسانهای در صفحه اینستاگرام خود درباره جشنواره عمار نوشت:
اولین انتقادم از عمار در همان افتتاحیه بود. خوبی هیچکاره بودن در عمار این است که وقتی بقیه دارند مثل اسفند روی آتش جلز و ولز میکنند، تو مثل آقاها میروی می نشینی روی صندلیهای سالن و افتتاحیه را دید میزنی.
از همان وسطهای افتتاحیه اولین انتقاد را فرستادم: “خیلی کارِتون زشت بود”. چون میدانستم الان کسی وقت تلگرام چک کردن هم ندارد این را پیامک زدم تا زودتر بخواند. خلاصه اینکه انتقادم از یکی از بخشهای افتتاحیه را همانجا داغ داغ فرستادم برایشان. در طول برگزاری جشنواره هم سر چیزهای مختلف انتقاداتم را گفتم. سر داورها, سر نظم, سر بولتن و…
خلاصه اینکه نگذاشتم چیزی توی گلویم بماند و حناق بگیرم! بعد از این هم همین است.
اما حالا که جشنواره تمام شده اگر بخواهم نظرم را در یک جمله درباره جشنواره عمار امسال بگویم میشود چیزی در این مایه ها: “یک سر و گردن بالاتر از دوره های قبل”. عمار با همه ضعف هایش که برخی از آنها چنان هر سال تکرار می شود که انگار تعمدی است و قرار است امضای ثابت پای این جشنواره باشد، در نهمین دوره خود خیلی جلو آمده بود.
از کم اهمیت ترین قدمهای رو به جلو شروع کنم.
نظم در برنامه نمایش فیلمها یکی از این قدمهای رو به جلو بود. برنامه های جنبی هم همچنین. برگزاری سر و شکل دار نشستهای خبری در سالن اصلی و با حضور و استقبال خوب تماشاگران هم. بولتن روزانه و دو ویژه نامه ای که برای تقدیر از دو چهره در افتتاحیه و اختتامیه منتشر شدند ایضا. سانس کودک و نوجوان جشنواره عمار از آن اتفاقات این رویداد است که آنقدر که ابتکاری است و اهمیت دارد و مورد استقبال قرار میگیرد، دیده نمی شود.
اما مهترین اتفاق این جشنواره به نظر من اکرانهای فوق العاده ای بود که نه برای یک فیلم که برای چند فیلم برگزار شد. مهمترین اتفاق تماشاگرانی بودند که در راهروهای سالن شماره یک سینما فلسطین روی زمین نشسته بودند تا این چند فیلم را ببینند.
فیلمهای خوبی مثل عابدان کهنز، بانو، شورش علیه سازندگی, تهران – دمشق و … یکی از بزرگترین اتفاقات این دوره جشنواره عمار بودند که هم کیفیت فنی خوبی داشتند و هم تماشاگران را در چند سانس اضافه کیپ تا کیپ در سینما نشاندند.
اتفاق دیگری که امسال جشنواره عمار را یک قدم جلو برد الصاق بحث کتاب و کتابخوانی به جشنواره بود. تلاش برای استفاده از ظرفیت یک جشنواره سینمایی جهت بیشتر دیده شدن یک رمان اتفاق کمی نیست. هم تلاشی موثر است و هم درخور احترام و تقدیر.
یکی دیگر از اتفاقات این دوره ایستادن پای نظر و رای داوران بود. برخی داورها از نظر من انتخابهای خوبی نبودند اما جشنواره پای رای آنها ایستاد، حتی وقتی داورها عابدان کهنز را که محصول خود عمار بود تحویل نگرفتند و فانوس جشنواره را به فیلمی دیگر دادند. حالا بگذریم از اتفاقات خوب و نابی مثل مهمانها و سخنرانان درجه یک و دیده نشده اختتامیه. یا مثلاً ابتکار فروش بلیط اختیاری که برای برخی از فیلمها در یک سانس چند میلیون بلیط خریدند تماشاگرها.
میتوان به خیلی چیزها انتقاد داشت. از فلان برگزیده تا فلان مجری یا آن یکی … اما زشت است ندیدن این اتفاقات خوب. زشت است ندیدن تماشاگران ایستاده برای تماشای چند فیلم در سانسهای فوق العاده. زشت است نشنیدن صدای کارگردانی که می گوید فیلم من را هیچ جا نمایش ندادند جز عمار. اینهمه فیلم خوب، فیلمساز خوب و تماشاگر خوب در این جشنواره آمدند و رفتند و کیف کردند و بانی کیف شدند.