به گزارش «عمار فیلم»، فضای باز مقابل سالنهای دو و سه سینما فلسطین با چیدمان صندلی و بک گراند، تبدیل به محلی برای برگزاری نشستهای تخصصی شده است که اغلب با موضوع آینده و آیندهپژوهی برگزار میشود. امروز دکتر احمد نادری استاد دانشگاه تهران؛ دکتر علیرضا شجاعیزند، عضو هیئت علمی و استاد دانشگاه تربیت مدرس و دکتر پرویز امینی، میهمان جشنواره مردمی فیلم عمار هستند تا درباره «تصویر اجتماعی ایران، حال و آینده» صحبت کنند و به سوالات حاضران نیز پاسخ بدهند. دکتر شجاعیزند را از سالها پیش و با کتاب «عرفی شدن در تجربه مسیحی و اسلامی» میشناسم. این کتاب، یکی از مهمترین کتبی است که در چند سال اخیر در باب نسبت اسلام و سکولاریسم به رشته تحریر درآمده است. این کتاب در سال ۱۳۸۱ به بررسی عرفی شدن (Secularization) در جامعه پرداخته و سیر این رویداد نامیمون را در جوامع مختلف اروپایی و آسیایی به بررسی نشسته است. مبحثی که امروز و در نشست تخصصی جنبی جشنواره عمار ارائه میشود نیز بی ارتباط با مباحث آن کتاب نیست. تحلیل و بررسی جریانهای اجتماعی ایران و بررسی اینکه هر یک میتواند کشور و ملت را به کدام نقطه در آینده سوق دهد، از مباحثی است که کمتر به آن توجه شده و آن هم اغلب در محیطهای دانشگاهی و علمی بوده است و بازخوردی از آن به هنرمندان، به عنوان راهبران و پیشقراولان جامعه داده نشده است.
به دلایل فرهنگی و سیاسی، جهان اجتماعی ملت ما متکی به جهان اجتماعی است که رسانهها میسازند. لذا نقش رسانهها، خصوصاً رسانههای تصویری مانند فیلم، در ساخت جهان اجتماعی ما بسیار حساس و مهم است. به همین دلیل و دلایل دیگر، ما برای آنکه بتوانیم آیندهای مطلوب و ممکن برای خود بسازیم باید بتوانیم آن آینده را تصویر کنیم که این تصویرسازی از آینده بدون داشتن تصویری درست از گذشته و حال، امکان پذیر نخواهد بود. جامعه ما جامعه اکنون زدهای است و بیش از حد مطلوب، دغدغه اکنون را دارد که این خود به نوعی بریدگی و عدم آگاهی تاریخی منجر میشود که همه اینها، تصویرسازی از آینده را دشوار میسازد. رسانهها و علی الخصوص سینما باید به گزارش داشتهها و آنچه اکنون هستیم بیشتر بپردازند تا مردم و مسئولان بتوانند ضمن آگاهی کامل از آنچه داریم، هزینههایی را که برای آینده باید بپردازیم محاسبه کنند. این یکی از موانعی است که فیلمسازان جوان عمار باید آن را از سرِ راه بردارند تا بتوانند فیلمهای آیندهنگر بسازند.
برق افتخار و «صداها» یی که ماندنی شده
با «محمدحسین امانی» از کارگردانهای خیلی خوب و جوان عمار صحبت میکنم. فوق لیسانس مدیریت رسانه دارد و کارهای خیلی خوب و اثرگذاری مانند «گیت ویژه» و «گوش کن» را از او دیدهام و در جشنواره نهم هم فیلم داستانی کوتاه «صداها» را در اکران دارد. با اینکه هنوز چهل سالش نشده است میگوید کم کم باید عرصه را برای جوانترها خالی کنیم و خداروشکر کارگردانهای جوان خیلی خوبی دارند وارد هنر هفتم میشوند. خبرنگار برنامه «در شهر» با چشم دارد دنبال مصاحبه شونده میگردد، انگار به دنبال شکار است. یک چایی میگیرم و چند دقیقهای جای خالی شده مسئول روابط عمومی سینما را پشت باجه اطلاعرسانی اشغال میکنم. البته که پشیمان میشوم چون مراجعین اجازه نمیدهند قند را در دهان بگذارم و سوالهای گوناگون میپرسند و راهنمایی میخواهند. حتی چندنفر از برنامه «نطنز» که پنجشنبه گذشته برگزارشده، سراغ میگیرند. همینطور که میخواهم عطای نشستن را به لقایش ببخشم، یک گلدان بزرگ با گلهای سرخابی از مقابلم عبور میکند و وارد سرسرای سینما فلسطین میشود.
تا خودم را به پاهای زیر گلدان برسانم، میچرخد و تر و فرز از پلهها به سمت سالنهای دو و سه بالا میرود. نفسزنان که مقابل سالن شماره دو میرسم، گلدان به کارگردان جوانی تقدیم شده و همگی قصد ورود به سالن را دارند. میپرسم مال کدام فیلم هستید؟ خواهر با برق افتخار و شادی که در چشمانش موج میزند، میگوید: «ماجرای پرنسگیت». مستندی است ساخته «سام سلیمانی» و «ایمان حمیدی». فرصت نمیکنم بپرسم کسی که گلدان را گرفته، کدامشان است. وقتی برمیگردم پایین، مادربزرگ خمیدهای هم با سبد کوچکی از رزهای سپید مقابل باجه اطلاع رسانی ایستاده و منتظر است تا مسئول روابط عمومی، ساعت اکران فیلم نوهاش را پیدا کند. می پرسم: اسم فیلمش را نمیدانی مادر؟ خیلی محکم و قرص سرش را بالا میآورد و میگوید: چرا نمیدانم! «فرنگیس». مستند «فرنگیس»، ساخته «ابراهیم شفیعی» و درباره شیرزن کرمانشاهی، «فرنگیس حیدرپور» است که پیشتر کتاب خاطرات وی با حاشیه نویسی رهبرمعظم انقلاب اسلامی منتشر شده و به چاپ دهم رسیده است. سینما فلسطین خیلی چیزها دارد اما آسانسور ندارد و مادربزرگ باید همینجا در سرسرا بنشیند و زنگ بزند تا نوهاش بیاید پایین و سبد گلی را که مادربزرگ برایش آورده، تحویل بگیرد و احتمالاً بوسهای بر پیشانی و بازهم برق افتخاری در چشمها…
تهران – دمشق
بعد از نماز مغرب و عشاء «سالن شماره یک سینما فلسطین میزبان تماشاگرانی است که برای دیدن فیلم مستند جدیدی از علی صدرینیا، آمدهاند. «تهران – دمشق». از این کارگردان پیش از این مستندهای جذاب و جنجالی مانند «قائم مقام»، برنامه تلویزیونی «به اضافه مستند» و برنامه طنز «دکترسلام» را دیدهایم. به محض ورود صدرینیا به سرسرای سینما فلسطین، نگاه دوربینهای فیلمبرداری شبکههای سیما و خبرگزاریها، همچنین دوربینهای عکاسی خبرنگاران به سمت او میچرخد. تماشاگران حاضر در سرسرا هم برای سلام و احوالپرسی به سوی او میروند. تا زمان پخش مستند «تهران – دمشق»، یک ساعتی وقت هست پس اول در استودیوی پخش زنده شبکه اول سیما، بعد در سکوی «ایران ۱۴۴۴» و بعدتر در «ایوان رنگین کمان» حاضر میشود و مصاحبه میکند. «ایوان رنگین کمان»، محلی است که گزارشهای اکران مردمی فیلمهای جشنواره عمار در آن به نمایش درآمده و جوایزی که مردم شهرهای مختلف برای برندگان جشنواره عمار به صورت خودجوش آماده کردهاند نیز، دل از فیلمسازان جوان جشنواره میبرد. جالبترینشان، سبدهای دستباف مردم خونگرم «بشاگرد» است. مجری شبکه «شما» دارد به صورت زنده «پلاتو» میگوید و کمی آنطرفتر، خبرگزاری «دانشجو» دارد با علی صدرینیا مصاحبه میکند. مجری شبکه شما حرکت میکند و به سمت سبدهای بشاگردیها میرود، به همین خاطر، صدرینیا و خبرنگار و دوربین خبرگزاری «دانشجو» هم با سه پایه و تشکیلات مجبور میشوند در حال صحبت حرکت کنند و به جهت مخالف بروند تا تصادفی روی ندهد. اگر رسانهها تصادف کنند، باید به کدام شماره زنگ بزنیم؟!
مستند «تهران – دمشق» را با لذت میبینم. خیلی دوست داشتم که این مستند، در جشنواره اکران شود و من بتوانم آن را ببینم. آرزویم برآورده شد و چقدر خوب بود این فیلم. منطقی، منظم و با فکر. ظرف ۶۳ دقیقه، کلی اطلاعات، آگاهی مفید و مؤثر به بیننده میدهد. مقایسه علمی و مستند حدود هشت سال جنگ داخلی و ترور در سوریه و آشوبهای دی ۹۶ در ایران است، با فیلمهایی که شاید هیچکداممان ندیدهایم. امیدوارم این دفعه، صداوسیما از قافله عقب نماند و «به موقع» این مستند را پخش کند، به نظرم همه مردم ایران باید بدانند!
بهزاد توفیق فر