به گزارش «عمار فیلم»، یکی از خلاءهای جدی مستندسازی، توجه به تاریخ کهن ایران است. تمرکز فعالان این عرصه بر موضوعات سیاسی، بین المللی و تاریخی معاصر باعث شده که نسبت به تولید مستند درباره ادوار تاریخی گذشته غفلت شود.
در این میان، مقاطعی چون ایران باستان، ورود اسلام به ایران و دوران پرافتخار شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی در قرون وسطی، اهمیت بسیار زیادی دارد که مستندسازهای ما کمتر آثاری را درباره آن ها ساخته اند. این درحالی است که ریشه های هویت ملی خود را باید در همین دوره ها جست وجو کنیم. متأسفانه به خاطر همین کمبود، روایت های عمدتا جعلی و تحریف شده ای درباره این بخش های مهم از تاریخ، توسط دیگران به خورد جامعه داده می شود.
مستند «تختگاه هیچکس» با محور بررسی بخشی از تاریخ ایران باستان در دوران هخامنشیان از معدود حرکت های جدی و علمی در این عرصه است. این مستند، نگاهی متفاوت با تصورات و پندارهای عامیانه و غالب را درباره گذشته ترسیم کرده است. مستندی که کاملا کنشمند است. یعنی این گونه نیست که در واکنش به یک جریان یا حرکت دیگر ساخته شده باشد و بخواهد پاسخ بدهد، بلکه خودش یک دیدگاه جدید را ارائه می دهد و می تواند آغاز یک جریان تازه در تاریخ نگاری دوران کهن در حوزه سینمای مستند باشد. به همین دلیل هم ممکن است که این مستند برای کسانی که نگاهی نژادپرستانه و متعصبانه نسبت به تاریخ ایران باستان دارند، تلخ و نارحت کننده باشد. به ویژه اینکه سوژه اصلی فیلم، یکی از افتخارات معماری ایران هم محسوب می شود. اما به هر حال این فیلم، محتوایی غافلگیر کننده و شگفت انگیز دارد و می تواند زمینه ای را برای بحث های نظری و علمی درباره گذشته های دور ما فراهم کند تا به شناختی روشن و دقیق تر از ایران کهن دست یابیم.
مستند «تختگاه هیچکس» به کارگردانی مجتبی غفوری اگرچه در ژانر مستند تاریخی قرار می گیرد، اما فراتر از این ژانر، به فلسفه تاریخ نیز گرایش دارد. مستندهای تاریخی معمولا به وقایع گذشته می پردازند، اما این بار شاهد مستندی هستیم که کل آن، نقدی به جریان تاریخ نگاری هم محسوب می شود. در واقع، این مستند از این زاویه به موضوع خود ورود پیدا کرده که تاریخ بیش از آنکه راهی برای شناخت گذشته باشد، ابزاری امروزین برای هویت بخشی و پیش برد طرح های سیاسی و ایدئولوژیک است؛ گاه جعلی و دورغین و گاهی نیز واقعی. مستند «تختگاه هیچکس» نیمه تاریک تاریخ را بررسی کرده است؛ افسانه ها و دورغ هایی که به نام واقعیت تاریخی به خورد مردم داده می شوند. در آغاز فیلم برخی از نمونه های آشکار از جعلیات تاریخی که امروز به عنوان امر مسلم و واقعیت پنداشته می شوند، مرور و تحلیل می شود و در ادامه، مسئله اصلی یعنی «تخت جمشید» هدف کنکاش قرار می گیرد.
به لحاظ روش شناختی، این فیلم یک مستند تام شناخته می شود، به این معنا که مستندسازی یا مستندنمایی نمی کند و صرفا به اسناد دیگر متکی نیست، بلکه خودش سند است. به همین دلیل هم محتوای «تختگاه هیچکس» را نه روایتی تخیلی یا منابع تاریخی و مصاحبه با کارشناسان و مورخان، بلکه خود سوژه و ظرایف آن تشکیل داده است. به جز چند سکانس اول و آخر فیلم که موضوعات تاریخی چند کشور دیگر را هدف قرار داده، بدنه این فیلم با موشکافی در قسمت های مختلف کاخ پادشاهان هخامنشی به وجود آمده است. هر بخش از تخت جمشید، مو به مو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و پرسش هایی درباره آن و ادعاهای تاریخی تثبیت شده بیان می گردد.
نکته مهم این است که تاریخ باستان ایران نیز همچون دوران معاصر دارای چالش های زیادی است. یکی از خطراتی که مطالعه در این حوزه را تهدید می کند، تعصب و خشک مغزی است. به هر حال این بخش از تاریخ نیز دارای حلقه های مفقوده و ابهاماتی است. چنان چه این ابهامات روشن شود، فرایند هویت یابی بهتر انجام می شود. از این رو حداقل سود مستند «تختگاه هیچکس» این است که تماشاگر خود را تشویق می کند تا هر ادعای تاریخی را با دیده تردید و تأمل بنگرد. متأسفانه طی سال های اخیر اطراف مردم را منابع غیرمعتبر تاریخی پر کرده است. فضای مجازی، کتاب های زرد و بازاری درباره موضوعات تاریخی و شبکه های ماهواره ای، به وفور دردسترس عموم مردم قرار دارند و خیلی از مخاطبان این منابع، بدون تحقیق و حتی اندکی اندیشه، آن ها را به طور کامل می پذیرند. این درحالی است که حتی کتاب های تاریخی نیز جای نقد دارند و می توان به دیده تردید آن ها را نگریست. بحث درباره محتوای تاریخی مستند «تختگاه هیچکس» در توان نگارنده نیست و مورخان باید به سنجش و ارزیابی آن بپردازند. اما رویکرد و نگرش این مستند درباره مطالعه و اندیشه در زمینه تاریخ، نوآورانه و کارآمد است، چون در پی تغییر و تشکیک در برخی از پندارهای متعصبانه است؛ یعنی دقیقا اولین قدم برای رسیدن به درکی علمی و درست از گذشته و دست یابی به سواد تاریخی. زیرا ملت هایی که آگاهی تاریخی قوی تری دارند، کمتر دستخوش بازی های سیاسی دشمنان بیگانه یا دشمنان دوست نمای خود قرار می گیرند و در بزنگاه ها، تصمیمات بهتری را اتخاذ می کنند. این فیلم می تواند سرمشقی برای چگونه نگاه کردن به وقایع تاریخی و تحقیق پیرامون حوادث گذشته و نقد منابع و متون این رشته مهم از علوم انسانی باشد.
علاوه بر جنبه تحقیقی، ساختار ساده اما مستحکم «تختگاه هیچکس» هم به تأثیرگذاری آن افزوده است. ضرباهنگ بسیار مناسب و ریتم خوش آهنگ فیلم که شبیه به آثار هالیوودی است، به اضافه هماهنگی توضیحات نریتور با تصاویر، این مستند را شکیل بار آورده است. متن یا توضیحات و همچنین صدا و لحن کسی که توضیحات را می خواند، از عوامل بسیار مهم در شکل گیری ساختار و جذابیت یک فیلم مستند هستند. متأسفانه برخی از مستدسازان جوان در آثار خود به این عوامل مهم توجه نمی کنند. به همین دلیل هم در بسیاری از مستندهای ساخته شده توسط جوانان، صدای نریتور یا تکراری است و از دوبلورهای ثابتی استفاده می کنند و یا لحن کار، فاقد گیرایی و جذابیت است. مستند «تختگاه هیچکس» یک نمونه نسبتا خوب از کاربرد درست نریشن و حضور موثر نریتور است.
هرچند که بخش هایی از مستند، شتابزده است. مثل بخشی که به پاسارگاد اختصاص یافته و می توانست نکات زیادی را مطرح کند اما خیلی سریع از آن عبور کرده. همچنین بدنه روایت مستند که به تخت جمشید پرداخته، در کنار طرح نکات تأمل برانگیز اما می توانست یک بعد دیگر را هم در بر بگیرد. اینکه به هر حال، آنچه از تخت جمشید به یادگار مانده است دارای غنای هنری بسیار ارزشمندی است و رگه هایی از نگاه توحیدی و مذهبی را هم در آن می توان دید. شاید اشاراتی کوتاه به این موضوعات، به این مستند کمک می کرد تا مخاطبان متعصب و خشک مغز خود را وادارد تا با صبوری بیشتری آن را ببیند و درباره مواضع و مطالب آن بیاندیشد. این فیلم در پایان، به طوری گذرا به نقد و رد نظریه های تاریخی می پردازد، هم نگره های تاریخی منسوب به نازیست ها و مارکسیست ها را مردود می کند و هم نگره جهانشول کنونی را که در کشور ما نیز حاکم است را می زند. اما سوال این است که آلترناتیو این نظریات چیست؟ امروز که بومی سازی علوم انسانی یک فصل مهم از فعالیت فکری و اندیشه ای در ایران شده، تاریخ نگاری را چگونه می توان بومی ساخت؟ شاید پاسخ به این پرسش، نیازمند یک فیلم مستقل باشد.
آرش فهیم