به گزارش «عمار فیلم»، در ششمین گعده فیلمسازان جوان انقلاب اسلامی که با حضور کارگران «موذن شهر» و کارشناسان توسط جشنواره مردمی فیلم عمار برگزار شد، این اثر نقد و بررسی شد، در ادامه در یادداشتی به قلم آرش فهیم به بررسی این مستند پرداختیم.
«موذن شهر» مستندی درباره یک مکان به ظاهر معمولی است که تبدیل به فضایی خاص و متفاوت شده است. این فیلم مستند به کارگردانی سید احمد معصومی نژاد، در قالب مستند گزارشی، به جایی رفته که بسیاری از مردم، هر روز یا هر از گاهی به آن مراجعه می کنند و یا حداقل، در محله خود، از کنار آن می گذرند. این محل با دستان خالی اما همت و اراده عالی و خالصانه گروهی از جوانان این کشور به مأمنی پویا و پرنشاط تبدیل شده است؛ یک مسجد.
مساجد، یکی از کانون های مهم تاریخ معاصر ایران، به ویژه در دهه های ۵۰ و ۶۰ بودند. به همین دلیل هم تاریخ نگاری و مردم شناسی انقلاب اسلامی ایران، بدون بررسی آنچه در مسجدها اتفاق افتاد، امکان پذیر نیست. به طور مثال، مسجد جوادالائمه(ع) در جنوب غربی تهران، هم در دوران انقلاب و هم پس از آن محل پرورش برخی از هنرمندان مطرح و مهم بود. مرحوم امیر حسین فردی، مشهور به پدر داستان انقلاب، از پایه گذاران کانون فرهنگی مسجد جوادالائمه(ع) تعریف می کرد که سال ۵۴ تنها تعداد انگشت شماری از افراد کهنسال برای انجام فرایض دینی به آنجا می رفتند. اما کاربرد این مسجد از محلی صرفا برای برگزاری نماز جماعت و مراسم ترحیم فراتر رفت و به یک مرکز فرهنگی و اجتماعی تبدیل شد. در نتیجه تعداد اعضای فعال مسجد جواد الائمه(ع) در سال ۵۷ به حدود پنج هزار نفر که اغلب آن ها نیز جوان و نوجوان بودند رسید. همین مرکز، یکی از چشمه های جوشان انقلاب اسلامی بود و شخصیت های بزرگی از دل آن پرورش یافتند که بعدها فعالیت های مهمی را رقم زدند. اشخاصی چون فرج الله سلحشور، رسول ملاقلی پور، بهزاد بهزادپور، شهید حبیب غنی پور، حسین یاری و … برای اولین بار کار خود را از همین مسجد شروع کردند.
با الگو قرار دادن این هسته های مبارزه در جریان انقلاب، می توان امروز هم مساجد را به پایگاه هایی برای مقاومت مردمی و فرهنگی تبدیل کرد. شاید به نظر برخی، این کار در شرایط کنونی غیر ممکن به نظر برسد. اما مستند «موذن شهر» یک تجربه عملی و کارآمد را درباره تشکیل چنین حلقه هایی در مساجد، با حضور نسل جدید آن هم در تهران نشان می دهد. مجموعه ای که متفاوت از گروه های فرهنگی دیگر ، شبیه به یک خانواده و سازمان کاملا منسجم و همدل عمل می کند. در این دوران، بسیاری از فرهنگسراها و مجموعه های فرهنگی با اهداف اقتصادی فعالیت می کنند و فاقد روح و فکر هستند. اما در مسجد باب الحوائج(ع) که در این مستند به آن پرداخته شده، اصل بر زندگی و سازندگی است، نه دریافت شهریه! در سکانس مربوط به ورزش بچه ها در زورخانه، تصاویری از شهدای مدافع حرم و شهدای دفاع مقدس را می بینیم که نشانه ای است مبنی بر همراه شدن ورزش ، مبارزه و معنویت در این مرکز.
نکته جالب این است که در این مجموعه، در عین خودجوش و هیئتی بودن اما هیچ بی نظمی نیز دیده نمی شود و همان طور که مدیران گروه تأکید می کنند، همه فعالیت ها روی حساب و براساس برنامه ریزی صورت می گیرد. حتی آزمون ها و سنجش هایی برای شناسایی استعداد و علایق کودکان و نوجوانان هم انجام می شود. فرایند تبدیل شدن مسجد باب الحوائج(ع) از یک مسجد معمولی به تشکیلاتی فرهنگی و اجتماعی شباهت بسیار زیادی به مسجد جواد الائمه(ع) دارد. در این مکان نیز حلقه اولیه با حدود ۲۰ نفر شکل گرفت، اما هم اکنون تعداد اعضای فعال مسجد به دوهزار نفر رسیده است. حتی چند نفر از فعالان این کانون فرهنگی حائز رتبه های برتر در مسابقات علمی سطح جهان هستند.
مستند «موذن شهر» در قالب مشاهده ای و گزارشی ساخته شده است. یعنی کارگردان از موضع یک شاهد، در کنار مدیران و اعضای مسجد قرار گرفته و فعالیت های مختلف آن ها را ضبط کرده است. حاصل کار، مستندی بسیار گویا، ساده و صمیمی است که می تواند هم مخاطب را به خوبی با خود همراه کند و هم بدون حاشیه روی هایی که ممکن بود برای چنین فیلمی پیش بیاید، حرف و مقصود خود را بیان کند.
با این حال، مستند «موذن شهر» دچار برخی از کمبودها هم هست؛ خلأ معرفی تصویری مسجد در ابتدای فیلم محسوس است. حتی یک نما هم از این مسجد در دقایق اول فیلم نمی بینیم. این درحالی است که وقتی محور فیلم، یک مکان خاص است، باید ابتدا یک نمای باز و دور (لانگ شات) از آن مکان نمایش داده شود و به تدریج، تصاویری از نزدیک و دورن آن به تماشا در بیاید تا در ادامه مخاطب بداند، اتفاقاتی که در طول فیلم درباره اش صحبت می شود درباره چه مکانی است. همچنین هویت آدم هایی که درباره این مسجد صحبت می شود نیز نامشخص است. این افراد چه اهمیتی دارند که بیننده فیلم باید به حرف های آن ها توجه کنند؟ می شد سابقه و گذشته ای از مسجد باب الحوائج نیز، ولو در حد مختصر و کوتاه مطرح شود.
اما بزرگ ترین مشکل فیلم، سرگردانی در سوژه محوری است؛ به طوری که ابتدا دچار این تصور می شویم که قرار است یک مستند پرتره و شخصیت محور را ببینیم. حتی اسم فیلم -موذن شهر- و سکانس افتتاحیه چنین چیزی را تأکید می کنند. چراکه فیلم ابتدا با متولی این کنون، یعنی مسعود قریشی شروع می شود که به پشت بام مسجد می رود و اذان می گوید. مصاحبه شوندگان نیز ابتدا درباره او سخن می گویند. قریشی، یک دانشجوی جوان است که همراه با برخی دیگر از بزرگان و جوانان مسجد، این کانون فرهنگی را ایجاد کرده است. اما سپس این شخصیت به اولویت دوم فیلم تبدیل می شود و خود مسجد و کانون فرهنگی مدنظر، محور فیلم می شود.
یکی از بخش های کلیدی و مهم فیلم که همان هسته های انقلابی دهه ۵۰ در مساجد را یادآوری می کند، ماجرای پیوستن جوانانی به این مسجد است که ابتدا چندان به اعمال و فرایض دینی تعلق و تعهدی نداشتند و حتی نماز هم نمی خواندند، اما بعدا تحت تأثیر این فضا و برنامه های مسجد، رفتارشان تغییر می کند. در این بخش، می شد راهبرد تأثیرگذارتری را اتخاذ کرد. به این ترتیب که وقتی بزرگان مسجد درباره چنین جوانانی سخن می گویند، با تعدادی از این بچه ها که فضای مسجد، روحیه و رفتار آن ها را تغییر داده مصاحبه شود.
در مجموع، مستند «موذن شهر» می تواند الهام بخش احیای هسته های مبارزه فرهنگی و مردمی در قلب مساجد باشد؛ به ویژه در دورانی که استراتژی «آتش به اختیار» برای تحول در عرصه های علمی و فرهنگی مدنظر قرار گرفته، الگوسازی چنین کانون هایی یک امر ضروری است.