به گزارش «عمار فیلم»، هنوز هم که هنوز است حرفهای ناگفته زیادی از جنگ باقی مانده؛ این را «دموراژ» ثابت میکند. پیش خودم میگویم ایکاش در مدرسه برای یکبار هم که شده معلم میگفت در باره ۲۶ آذر ۶۲ انشا بنویسیم؛ یا نه، حداقل میگفتند با آن جمله بسازیم. از این مینوشتیم که حل شدن مشکلات و باز شدن گرهها بیشتر از اینکه به علم یا ثروت نیاز داشته باشد به اراده احتیاج دارد.
مستند از اوج بحرانهای دهه شصت شروع میشود. پیشروی رزمندگان در خاک عراق و موفقیت در عملیات والفجر ۴ عراق را به یک عکس العمل وا می دارد. وقتی که ناوهای موشک انداز عراقی در حوالی سکوی البکر و الامیه خودی نشان میدهند و به مرور زمان حیطه حضورشان را در خلیج فارس افزایش میدهند. عبور و مرور هواپیماهای عراق در خلیج فارس و حمله به سمت ناوها و نفتکشها و کشتیهای ایرانی، اتفاقات جدیدی را رقم میزند. تصاویر آرشیوی از سوختن نفتکشها و غارت شدن کشتیهای حمل بار توسط عراقیها، بهت و حیرت عجیبی به دنبال دارد. کار به جایی میرسد که از مجموع بنادر فعال پنجگانه آبادان، خرمشهر، بندر امام، بوشهر و بندرعباس، بنادر آبادان و خرمشهر به کلی از صحنه حذف میشوند و بندر امام هم به دلیل تمام نشدن مراحل ساخت آن، گره مشکلات کشور را کورتر میکند. این اتفاق باعث میشود به یک باره تمام واردات کشور به بندرعباس منتقل شود. فیلمساز سراغ مسئولین وقت بندرعباس میرود تا از زبان آنها هجوم صدها کشتی و نفتکش اقیانوس پیما را به بندرعباس روایت کند.
ماجرای دموراژ از آن جایی جدیتر میشود که نبود بسترها و امکانات مناسب در بندرعباس، اوجگیری جنگ و متوقف شدن واردات به یک چالش اساسی برای کشور تبدیل میشود. اگرچه وجود دیالوگهای تکراری سرعت مستند را کند میکند اما آنچنان به روایت این بحران لطمهای نمیزند. شاهدان عینی از آن روزها میگویند. از آن روزهایی که تعداد زیادی از کشتیها در انتظار تخلیه در بنادر متوقف شده بودند. اتمام ذخایر کالاهای اساسی در شهرها و جبهههای جنگ، فاسد شدن محصولات غذایی کشتیهای در انتظار تخلیه و تهدید از سوی هواپیماها و توپخانه دشمن به یک بحران اساسی تبدیل میشود. تا این جای مستند شاید مخاطب هنوز به صورت دقیق متوجه ماجرا نشده باشد تا جایی که در سکانسی «حاج خلیل» با آن چهره چروکیده و صدا و لهجه دلنشیناش میگوید: «کار به جایی رسید که تهران ۲۴ ساعت بیشتر گندم نداشت». این یعنی مشکلات کشور به حدی بود که حتی در پایتخت مردم برا تأمین نان خوردنشان با مشکل جدی روبهرو بودند. ای کاش اینجای مستند، حامد پویان کارگردان اثر، سراغ مردم میرفت و با کسانی که آن دوران را به یاد دارند هم صحبت میشد.
فیلم با حوصله جلو میرود و تمام جزئیات را در برمیگیرد اما نریشنهای آن ضعیفاند و ناموفق. با این وجود آنچه که جذابیت اثر را حفظ میکند کلام شیرین و شیوای کامیونداران است که قهرمانان اصلی مستند هستند. مردان بی ادعای جادهها از اواسط فیلم پایشان به ماجرا باز میشود و شنیدن قصه از زبان آنها لذت مضاعفی پیدا میکند.
با اوج گرفتن بحران، گزارشی در زمینه وجود کالاهای اساسی و مورد نیاز کشور در بنادر جنوبی و محدودیت شدید در زمینه حملونقل و انتقال آنها به شهرها و مناطق جنگی از سوی مقامات وزارت راه و ترابری و وزارت بازرگانی به حضرت امام خمینی(ره) ارائه میشود و امام یک پیام پنج کلمهای صادر میکنند. امام میگوید «کامیوندارها بروند بارها را بیاورند». نقطه قوت مستند جایی است که فیلم ساز عکسالعمل کامیوندارها و خانودهشان را نسبت به پیام امام، نشان میدهد. با این پیام پنج کلمهای پنج هزار کامیون راهی بندرعباس میشود. رانندهها آنقدر میروند و میآیند تا اینکه بندر به صورت کامل تخلیه میشود. ادامه مستند هم به بسط و گسترشِ نتیجه پیام امام میپردازد. در این مستند حامد پویان میخواهد بگوید مردم اگر پای کار باشند و گوش به فرمان، در این مملکت هیچ گرهای باز نشدنی و هیچ مشکلی لاینحل نیست.
در مجموع نکاتی به مستند دموراژ وارد است که میتوانست آن را با منسجمتر و جذابتر کند. در دموراژ روایت درست تعریف شده و ماجرا به خوبی شکل گرفته و در ذهن مخاطب اثر میگذارد اما برخی از بخشهای آن چندان دلچسب و گیرا نیست؛ از جمله آنجا که فیلمساز به دنبال شهیدی میگردد که در جریان «جهاد حمل کالا» تصادف کرده و به شهادت رسیده. همچنین انتخاب موسیقی متن و تیتراژ مناسب میتوانست جذابیت و اثربخشی این مستند را دوچندان کند. همچنین نام انتخاب شده برای مستند هم اگرچه جذاب است اما با موضوع و محتوای اثر قرابت چندانی ندارد.
گفتنی است مستند «دموراژ» به کارگردانی حامد پویان، از جمله آثاری است که داوطلب شرکت در نهمین جشنواره مردمی فیلم عمار که دی ماه برگزار میشود، شده است.
میلاد حبیبی