«جمال شورجه» از «فرج‌الله سلحشور» می گوید؛

کارگردان انقلابی و پامنبری مجالس قرآن

امروز هشتم اسفند، مصادف است با درگذشت فرج الله سلحشور، کارگردان انقلابی سینما و تلویزیون. او که هرگز فریب شهرت و رزق و برق هنر هفتم را نخورد و بر سر اعتقادات و آرمان های انقلابی، محکم ایستاد

به گزارش «عمار فیلم»، امروز هشتم اسفند، مصادف است با درگذشت فرج الله سلحشور، کارگردان انقلابی سینما و تلویزیون. او که هرگز فریب شهرت و رزق و برق هنر هفتم را نخورد و بر سر اعتقادات و آرمان های انقلاب، محکم ایستاد و هجمه ها را به جان خرید و خم به ابرو نیاورد.

«جمال شورجه» از کارگردانان مطرح سینما و تلویزیون ایران از سابقۀ آشنایی و همکاری‌هایش با «فرج‌الله سلحشور» می‌گوید.

باز هم این حوزۀ هنری بوده که محمل آشنایی و همکاری این دو هنرمند بوده است. شاید نتوان، یا به‌سختی بتوان، فعالیت‌ها و همکاری‌ها و هم‌دلی‌های هنری و فرهنگی اوایل انقلاب را ردیابی کرد و به حوزۀ هنری نرسید…

این گفتگو را در ادامه می خوانید.

آقای شورجه، دربارۀ سابقه آشنایی‌تان با آقای سلحشور بفرمایید.

سابقه آشنایی بنده با آقای سلحشور شاید به بیش از ۲۵ سال پیش برمی‌گردد که ما در حوزه هنری سازمان تبلیغات بودیم. آقای سلحشور یکی از ارکان حوزه بودند. زمان جنگ بود. سال‌های ۶۲، ۶۳٫ آقای سلشحور آن موقع بیشتر در حوزۀ تئاتر و بازیگری فعال بودند. البته در مدیریت و تأسیس‌های آنجا [دخیل بودند]، مثلاً طراحی اصلی آمفی‌تئاتر تالار اندیشه با آقای سلحشور بود و تا جایی که در خاطرم است، اجرایش را هم مدیریت کردند. البته بعدها (بعد از این چند سالی که آقای سلحشور از آنجا بیرون آمدند)، تغییرات جزئی کرد. من خاطرم هست که به تمام اموری که در ساخت آنجا انجام می‌شد، نظارت داشت.

می‌دانید که قبل از انقلاب اینجا (ساختمان حوزۀ هنری) مرکز بهائیت بود. تشکیلات بهایی‌ها بود. خصوصاً مرکزیت آن ساختمان. نمی‌دانم حالا آنجا تطهیر شده یا نشده؟ چون به هر جهت رگ و پی ساختمان قدیمی آجری آنجا، با آن گنبد و… متعلق به این فرقه است.

آقای سلحشور در حوزه هنری مسئولیتی داشتند؟

علاوه بر بازیگری، در امور اجرایی هم کارهایی می‌کردند. آن موقع خیلی تقسیم مسئولیت نشده بود. حوزه چند تا لیدر داشت و یکی از آنها آقای سلحشور بود.

بقیه چه کسانی بودند؟

تا جایی که در خاطرم هست، در حوزۀ سینما و تئاتر آقای سلحشور بودند؛ آقای کاسبی بودند؛ آقای مخملباف، آقای فنائیان، آقای کشان فلاح، آقای جعفر دهقان و دوستان دیگر بودند. البته ما در خود حوزه مستقر نبودیم. ما بعد از یک دوره آموزش فیلمسازی که بعد از انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها در بیرون دیده بودیم، فعالیت می‌کردیم.

این دوره به همان سال‌های اول انقلاب برمی‌گردد؟

بله، سال ۱۳۵۹ بود.

دوره‌هایی که انجمن اسلامی دانشجویان برگزار می‌کرد؟

بله، آن موقع دانشگاه‌ها فقط یک انجمن اسلامی داشت، که آن موقع دفتر تحکیم وحدت بود. یک تشکل بود، مثل الآن فِرَق مختلف نبودند. بعد از این دوره آموزش فیلمسازی که ما دیده بودیم، حدود بیست، سی نفر به حوزۀ هنری سازمان تبلیغات آمدیم و آنجا در بخش سمعی و بصری مستقر شدیم. در واقع سمعی، بصری حوزۀ هنری را این گروه سی‌نفره راه‌اندازی کردند. هرچند در خیابان سمیه و در تقاطع ویلا (نجات‌اللهی) بود، ولی رفت و آمد داشتیم.

اسم آن دوره تله‌فیلم بود؟

خیر، ما دوره آموزش فیلمسازی‌مان را در تله‌فیلم گذراندیم. بعد که آموزش‌ها را پشت سر گذاشتیم، به اینجا آمدیم که کار تخصصی بکنیم. زمان جنگ هم بود و گروه‌ها در آنجا تقسیم می‌شدند: در عملیات‌های مختلفی که می‌شد، برای کارهای مستند به جبهه اعزام می‌شدند. من خودم آن موقع مونتاژ می‌کردم… به حوزه که آمدیم، با دوستان حوزه ارتباط داشتیم، خصوصاً در فیلمسازی و تئاتر. البته ما یک گروه کاملاً مستقل بودیم. یعنی مدیریت بخش سینمایی آنجا با آقای مخملباف و آقای تفرشیان و اینها بود و ما را خیلی در گعده‌ها و کُلُنی خودشان راه نمی‌دادند. ولی ما بچه‌ها را می‌شناختیم و رفت و آمد داشتیم. خصوصاً آقای سلحشور در آن مقاطع فعال بودند. علاوه بر تئاترهایی که اوایل انقلاب در آنجا اجرا شد، ایشان دو تا بازی خیلی جانانه هم جلوی دوربین انجام دادند. خاطرم هست که برای اولین بار جناب آقای جنتی در نماز جمعه، از بازی آقای سلحشور در تئاتری که اجرا کرده بودند و تلویزیون هم آن را ضبط کرده بود و بعد پخش کرد تقدیر کردند. اسم آن تئاتر یادم نیست.

منظورتان «حر» است؟

خیر، حر در بیرون (تالار وحدت) اجرا شد. آن کار کمونیسم را در زندان‌های شاهنشاهی نقد می‌کرد. آقای سلحشور آنجا نقش خیلی خوبی داشتند. آقای جعفر دهقان هم بازی می‌کرد. گروه مستقلی بود که هم کارگردان داشت و هم بازیگر. امکانات اجرای تئاتر هم در آنجا داشتند. البته بعد آقای سلحشور و فنائیان چندتا از تئاترهایشان را بیرون اجرا کردند. به تالار هنر رفتند و نمایش بسیار عظیم حر را در تالار وحدت اجرا کردند، که خود آقای سلحشور نقش حر را بازی می‌کرد.

در خاطرم است که آنجاها به عنوان یک شخصیت کاملاً فعال در حوزه هنری حضور داشت و در خیلی از مسائل حوزه هنری، خصوصاً در بحث مدیریت ساخت آن سالن مراسم بهایی‌ها، که به تالار اندیشه تبدیل شد. آقای سلحشور آنجا خیلی زحمت کشیدند. مدیریت سینمایی آنجا در آن موقع با آقای مخملباف بود و آقای تخت‌کشیان. آقای سلحشور بیشتر در حوزه تئاتر و بازیگری فعالیت می‌کرد. چون صدای خیلی خوبی داشتند، حتی دوبله هم می‌کردند. ما از همان موقع با آقای سلحشور آشنا شدیم. ایشان زودتر از ما از حوزه بیرون آمد، به دلیل مشکلاتی که با مدیریت آنجا و آقای زم داشتند. بعد از آن بیشتر در خانۀ خودشان کارهای شخصی می‌کردند. ما هم یک گروه بودیم و دیدیم که نمی‌توانیم با مدیریت وقت حوزۀ هنری ارتباط برقرار بکنیم، یا آنها نمی‌توانند با ما ارتباط برقرار بکنند. ناگزیر شدیم که از حوزه بیرون بیاییم. چند نفر تک و توک، از ما که بیست، سی نفر بودیم ماندند. بقیۀ تیم بیرون آمدیم و شروع به فعالیت کردیم.

علت اصلی بیرون آمدن من این بود که می‌خواستیم کار سینمایی بکنیم و امور سینمایی آنجا را فقط آقای مخملباف مدیریت می‌کرد. به ما اجازه نمی‌دادند و می‌گفتند که اگر می‌خواهید کار بکنید، باید زیر دست ایشان بروید و ایشان مدیریت بکند و شما دستیاری بکنید و چه بکنید و…

پس در همان موقع هم با هم اختلاف داشتید؟

بله.

برای آقای سلحشور هم این مشکل پیش آمد؟

بله. من بعدها از خود ایشان شنیدم که از همان موقع به‌شکل ریشه‌ای با تفکر آقای مخملباف در تعارض و کشمکش و چالش بودند، ولی هر دو حضور داشتند. ظاهراً آقای سلحشور نتوانست دوام بیاورد، ولی آقای مخملباف ماند و با مدیریت آقای زم چند تا فیلم سینمایی کار کرد. به‌عبارتی خودش را بالا کشید. دانش سینمایی خودش را با امکانات و ظرفیتی که در حوزه بود بالا برد و به‌منزلۀ یک فیلمساز سرشناس مطرح شد. حالا خدا آخر و عاقبتش را ختم به خیر بکند!

همکاری شما چطور شروع شد؟

ما آنجا با هم آشنا بودیم. بعد که از حوزه بیرون آمدیم، به صورت حرفه‌ای وارد حوزۀ سینما شدیم. خدابیامرز «ملاقلی‌پور» هم یکی از فیلمسازان مطرح حوزه بود و زمان جنگ اولین کارش، «بلمی به سوی ساحل»، را کار کرد. فیلمی سینمایی بود و با تمام امکانات و افراد خود حوزۀ هنری ساخته شد. البته قبل‌ترش چند فیلم در حوزه ساخته شده بود، مثل «توبه نصوح»، «پرواز در شب» و… نمی‌دانم قبل از آن بود یا بعد از آن که «شرایط عینی» را با آقای «احمدرضا گرشاسبی»، از هم‌دوره‌ای‌های خودمان که در همان تله‌فیلم آموزش دیده بودیم، کار می‌کردم. برای ایشان دستیاری کردم.

آقای سلحشور هم در «پرواز در شب» بازی کرد؟

بله، آقای سلحشور در فیلم پرواز در شب بازیگر بود و آنجا بیشتر با هم آشنا شدیم. چون من دستیار کارگردان بودم و به‌نوعی کمک به کار طراحی صحنه هم می‌کردم. ایشان همکاری‌ای را که با رسول داشتم می‌دید. ما آنجا با مرحوم ملاقلی‌پور همکاری تنگاتنگی داشتیم. پاره‌ای شب‌ها با هم همان‌جا در کانکس می‌خوابیدیم. دکوپاژ می‌کردیم و صبح بلند می‌شدیم و سر صحنه می‌آمدیم. فکر می‌کنم آقای سلحشور همان مقاطع را دیده بود که بعدها که داشتند مردان آنجلس را کار می‌کردند، من را برای مشاورۀ خودشان به همکاری دعوت کردند.

ما که [از حوزه] بیرون آمدیم، تقریباً با همدیگر در ارتباط بودیم. در خاطرم است که یک کار در ارتباط با تاریخ انقلاب انجام می‌دادم. از آقای سلحشور دعوت کردم که نقش شهید بزرگوار آیت‌الله غفاری را، که در زندان و زیر شکنجه‌های ساواک شهید شدند، در زندان برای ما بازی کند. البته نقش کوتاهی بود، ولی مجموعۀ تاریخ انقلاب که ما کار می‌کردیم، بیش از پنجاه قسمت سریال مستندِ بازسازی و داستانی بود. ایشان آنجا بازی کردند.

چون با هم آشنایی داشتیم، اولین کار جدی ما با آقای سلحشور شروع شد. با دعوت برای مشاوره، هم در نگارش و هم در کارگردانی و هم در مراحل بعد از فیلمبرداری و تولید برای فیلم «مردان آنجلس» بود که به صورت جدی با ایشان وارد کار شدیم. متعاقب آن در سریال «یوسف پیامبر» هم همین اتفاق افتاد و ایشان دعوت کردند و ما خدمت ایشان رسیدیم. البته تأسیسات مؤسسۀ تبیان را هم به‌اتفاق راه‌اندازی کردیم.

شما عضو هیئت مدیرۀ تبیان هم بودید؟

بله، آقای سلحشور و بنده و جناب آقای [مجتبی] رحماندوست. بعدها که آقای رحماندوست نمایندۀ مجلس شدند، به‌علت مشغلۀ زیاد اعلام کناره‌گیری کردند. مؤسسۀ تبیان هم با هیئت امنای سه‌نفره پایه‌گذاری شد. این همکاری الآن هم در نگارش سریال حضرت موسی علیه‌السلام ادامه دارد، که امیدواریم به حول و قوۀ الهی این کار هم به ثمر برسد و جلوی دوربین برود.

ویژگی بارز کارهای آقای سلحشور چه بود؟ چه در مردان آنجلس و چه حضرت یوسف و کارهای دیگر.

حوزه هنری شاید یکی از تأثیرگذارترین نهادهایی بود که بعد از انقلاب، در هنر و فرهنگ انقلاب اسلامی تأثیر گذاشت؛ در شاخه‌های مختلف. الآن هم هست، خصوصاً در حوزۀ ادبیات داستانی. البته بخش تجسمی هم قدری کمتر فعال شده‌اند. اوایل خیلی فعال بودند و در آنجا آثار خیلی خوبی تهیه می‌شد. همین‌طور در فیلم و تئاتر و مباحث این‌چنینی واقعاً یکی از تأثیرگذارترین نهادهای بعد از انقلاب ما، حوزۀ هنری سازمان تبلیغات بود. الآن هم تک و توک که دوستان فیلمساز یا اساتید تجسمی و اساتید تئاتر و رشته‌های مختلف هنری هستند که فعال و مفید هستند و همگرا با انقلاب عمل می‌کنند، از همین بچه‌های حوزۀ هنری بوده‌اند. البته ما ریزش هم داشته‌ایم، که همه‌جا بوده و خواهد بود. این‌طور نیست که باب این قضیه بسته شده باشد.

افرادی که از آنجا بیرون آمدند، بیشتر دغدغۀ خود انقلاب را داشتند. اصلاً این نهاد تأسیس و تشکیل شد که به مرکز تجمع اصلی افرادی که نسبت کاملاً نزدیکی با انقلاب احساس می‌کردند، تبدیل بشود و بتوانند در آنجا در حوزه فرهنگ و هنر فعالیت بکنند. عمدۀ بچه‌ها هم با همین عُلقه‌ها مانده‌اند و الآن هم تعداد عمده‌ای از آنها هستند. البته سلیقه‌ها قدری متفاوت شده، ولی همین الآن هم، جهت‌گیری عمدۀ بچه‌هایی که آنجا هستند یکی است. بستگیِ آنها با انقلاب، بستگیِ آنها با ولایت و رهبری و دغدغه‌هایی که نسبت به انقلاب دارند، همان‌هاست که بوده است.

آقای سلحشور هم یکی از دغدغه‌مندترین افراد آنجا بودند. الآن هم این دغدغه را دارند و دعوشان این است. البته ایشان صبغۀ خیلی جدی قرآنی هم داشتند و دارند؛ از کودکی در مسجد و پای منبرهای قرائت قرآن بزرگ شده‌اند. این امتیاز خیلی بزرگی برای آقای سلحشور است. ماها همیشه به این موقعیتی که ایشان داشتند و دارند غبطه می‌خوریم. این خیلی کمک کرد که ایشان به سمت آثار و موضوعات قرآنی تمایل پیدا کنند. می‌دانید که اولین کار جدی ایشان ایوب پیامبر بود، که قصه‌ای قرآنی است. سریال اصحاب کهف هم همین طور. حضرت یوسف هم همین طور و الآن هم حضرت موسی علیه‌السلام هم همین طور. دعو آقای سلحشور بیشتر همین قصه‌های قرآنی است؛ در واقع تصویری کردنِ این کتاب آسمانی. می‌شود گفت ایشان یکی از لیدِرهای این کار هستند. خصوصاً کارهای تاریخی قرآنی. قبل از این هم در تلویزیون آثار تاریخی ساخته شده بود. مثل ابن‌سینا یا امام علی…

این‌ها ریشه در قرآن نداشت…

بله، ولی در قرآن که باز شد و این همه استقبال گستردۀ مردمی را در سراسر دنیا دیدیم، خصوصاً بعد از اصحاب کهف، دیدیم که این منبع، لایزال و تمام‌ناشدنی است. البته قبلاً هم بود، ولی ما کتاب آسمانی را درک نکرده بودیم. آقای سلحشور کمر بستند که تمام کارهایی که انجام می‌دهند، ریشه در قرآن داشته باشد و با موضوعات و مضامین و شخصیت‌های قرآنی کار بکنند. چند نمونه از فیلمنامه‌هایی هم که ایشان نوشته‌اند، آمادۀ کار است، علاوه بر حضرت موسی علیه‌السلام، که الآن درحال نگارش است. در واقع نگاه و دعو ایشان دین است. من فکر می‌کنم الآن گمشدۀ همۀ ابنای بشر همین است. از دین و معنویت و کتاب‌های آسمانی دور افتاده‌اند. توی دنیا این همه جنگ است و خشونت و خونریزی و جاه‌طلبی و قدرت‌طلبی… ریشۀ همۀ اینها بی‌دینی است. ریشه‌اش این است که از دین جدا افتاد‌ه‌اند. هیچ کدام از پیامبران ما برای قدرت‌طلبی نیامده‌اند. برای هدایت انسان‌ها آمده‌اند. قرآن هم کامل‌کنندۀ تمام کتاب‌های آسمانی است، که سمت‌گیری و جهت‌گیری آن باز هدایت بشر است.

به هر جهت موضوعات و مضامینی که آقای سلحشور بیشتر روی آن دست می‌گذاشت همین است، نگرانی و دغدغه ایشان هم همین بود.