به گزارش «عمارفیلم»، در هفدهمین گعده فیلمسازان جوان سینمای انقلاب، مستند «من و مرتضی» با حضور کارشناسان و عوامل آن، نقد و بررسی شد. در یادداشتی به قلم آرش فهیم به این مستند پرداختیم که می خوانید.
«من و مرتضی» به ترسیم زندگی متفاوت یک زن افغانستانی مقیم ایران پرداخته است. البته سوژه اصلی این مستند، همسر این زن است که زندگی و سرنوشتی خاص پیدا کرده است.
شروع فیلم غافل گیر کننده است؛ یک بانوی افغانستانی مقیم ایران با لهجه آشنای خود و در میزانسنی پر از نمادهای انقلابی و جهادی، از رابطه ای عاشقانه می گوید و از این تعریف می کند که چگونه با مردی هموطن خود ازدواج کرده است. فیلم در مسیر روایت این زندگی عاشقانه، مخاطب خود را به درون زندگی گروهی می برد که در صف اول مقابله با داعش بوده اند.
زیبایی شناسی در این مستند از طریق کنتراست بین عشق و جنگ ایجاد شده است. آن ها که از فضای جبهه مقاومت غافل هستند، پندارشان این است که این میدان به جنگ و خون و جان دادن خلاصه می شود. اما انتخاب همسر یک شهید مدافع حرم به عنوان راوی فیلم، که ارتباطی عاشقانه هم با این شهید داشته، فضایی عاطفی و احساسی به فیلم بخشیده و روی دیگر جبهه مدافعان حرم که همان عشق به حقیقت و انسانیت است را هم نشان می دهد.
اهمیت این مستند بیش از هر چیز به روایت بخشی جذاب و البته مغفول و مظلوم از مدافعان حرم، یعنی لشکر فاطمیون بر می گردد. گروهی که همه اعضای آن افغانستانی هستند و نقش موثری در مبارزه با داعش و گروه های تکفیری داشته اند. نقش این گروه به قدری بزرگ و برجسته بوده که حتی سرلشکر قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه گفته بود: «فاطمیون یک کوثر، یک خیر ارزشمند نه تنها برای مسلمانان در اینجا، بلکه برای کل جهان اسلام است. این اقدام اثر فوق العاده ای داشت که در حال حاضر برخی تاثیر این نیرو را نمی فهمند اما بعداً تاثیر آن را در دفاع از جهان اسلام متوجه می شوند…» مستند «من و مرتضی» به کارگردانی حمید شعبانی صمغ آبادی، با تمرکز بر زندگی یکی از شهدای مدافع حرم لشکر فاطمیون و از نگاه همسر وی، در پی افشای حقایقی کمتر گفته شده درباره این گروه است.
تکان دهنده ترین لحظات فیلم، جایی است که همسر مرتضی به قطعه شهیدان مدافع حرم می رود و با خانواده شهدای فاطمیون صحبت می کند. تصاویری که خیلی صادقانه و بدون هیچ ترفند و اطوار رسانه ای و سینمایی، مواجهه بی واسطه مخاطب با این خانواده ها را فراهم می آورد. تصاویری آکنده از صمیمیت و خلوص که عزم راسخ این خانواده ها در راهی که فرزندانشان در پیش گرفته اند را نشان می دهد. آنچنان که مادری با افتخار و غرور و البته تواضع از جاویدالاثر شدن دو فرزندش در دفاع از حرم سخن می گوید.
یکی دیگر از جلوه های مستند «من و مرتضی» توجه به آداب و فرهنگ افغانستانی های مقیم ایران است. استفاده از موسیقی خاص این کشور و همچنین ورود به منزل این افراد، گوشه هایی از آداب و رسوم افغانستانی را هم پدیدار کرده است.
روش معمول در ساخت مستند درباره شهدا، به این ترتیب است که با نزدیکان و دوستان شهید مصاحبه می شود ودر خلال مصاحبه، تصاویری هم از شهید به نمایش در می آید. مستند «من و مرتضی» ضمن حفظ این سنت، سعی کرده تا از شیوه های جدیدتر هم استفاده کند. یکی از قالب های تازه در مستندسازی که در کشور ما نیز رواج یافته «داکیودراما» است. یعنی مستند داستانی یا مستند نمایشی. در این شیوه، مرز بین فیلم سینمایی و مستند از بین می رود و این نوع فیلم که ماهیتی متضاد با هم دارند، در هم تلفیق می شود؛ مثل فیلم «ایستاده در غبار» که نمونه برجسته داکیودراما محسوب می شود. فیلم «من و مرتضی» در لحظاتی جنبه داستانی-نمایشی دارد. سکانس افتتاحیه فیلم کاملا در چارچوب داکیودراما قرار دارد اما در ادامه، روش سنتی فیلم های مستند، یعنی مصاحبه با افراد غالب می شود. راهبرد سازندگان فیلمب ه این ترتیب بوده که خواستند تا از طریق بررسی زندگی یک فرد به ماهیت و هویت یک جمع بپردازند. یعنی هدف این بوده که زندگی شهید مرتضی خدادادی را نمایش دهند و به گروهی که وی به آن تعلق داشته یعنی لشکر فاطمیون وارد شوند. به همین دلیل هم ابتدا داستان زندگی مرتضی و همسرش را می بینیم اما در ادامه، فضای روایت، پهنای بیشتری پیدا می کند و پای افرادی چون فرمانده و همرزمان مرتضی نیز به داستان باز می شود.
اما این اتفاق در عمل رخ نداده و شناخت عمیقی از این شهید مدافع حرم حاصل نمی شود. مرتضی کیست؟ این پرسشی است که فیلم از ابتدا مطرح می کند، اما در ادامه، پاسخ دقیق و جامعی به این سوال داده نمی شود. مهم ترین ابهام فیلم، چرایی حضور مرتضی خدادادی در یک میدان پرخطر و نفس گیر است. شاخص های مهمی چون مرام و اخلاق مرتضی و اینکه کدام ویژگی های شخصیتی و چه مسیری او را به منزل شهادت رساند، می توانست در فیلم مطرح و روی آن ها کار شود. سازندگان فیلم می توانستند همان سوالاتی که بسیاری از مردم در مواجهه با لشکر فاطمیون با آن مواجه می شوند را بنویسند و برای یافتن جواب این سوالات سراغ همسر یکی از شهدای برجسته این گروه می رفتند.
حسین یکی از همرزمان مرتضی که مقیم آلمان است در بخشی از فیلم می گوید: «بسیاری از ما می پرسند که فاطمیون یعنی چی؟ و من به آن ها می گویم که خلی زود است که این چیزها را درک کنید تا بفهمید که فاطمیون یعنی چی.» اما به نظر می رسد که دیگر برای معرفی فاطمیون به جهانیان دیر شده است و امروز وقت آن است که درباره ماهیت و فرهنگ این گروه پیشتاز در رسانه ها بیشتر گفته شود.
چرا حسین، همرزم مرتضی که در اوج مدرنیسم غربی و در یکی از پیشرفته ترین کشورهای صنعتی جهان یعنی آلمان زندگی می کند، چنان روحیه ای دارد که روزشماری می کند تا هر چه زودتر به ایران برگردد و دوباره با فاطمیون همراه شود؟ چرا مبارزه و جهاد در بیابان ها و خرابه های سوریه، آن هم در برابر خونریز ترین دشمنان بشریت را به زندگی در قاره سبز ترجیح می دهد؟ این حس شیدایی و عاشقانه چگونه در این مرد و امثال او ایجاد شده است؟ این ها همه محورهایی هستند که در این فیلم مطرح شده اند و پاسخ آن ها را از زبان برخی از سربازان و فرماندهان لشکر فاطمیون می شنویم، اما اینکه چگونه چنین مولفه هایی در وجود «مرتضی» تجلی یافته است، در فیلم پرداخته نشده است. یک فاصله و خلأ بین ازدواج مرتضی تا عزیمت وی به سوریه در فیلم احساس می شود. این فاصله می توانست با موشکافی بیشتر درباره زندگی و باورهای این شهید پر شود.
هنوز هم متأسفانه بخشی از جامعه ما دچار ابهامات و پرسش هایی درباره مدافعان حرم و به ویژه مدافعان اهل افغانستان هستند. برای بسیاری جای شگفتی است که چرا این جوانان هزاران کیلومتر دورتر از وطن خود و در کشوری دیگر به نبرد می پردازند. رسانه های جبهه مقابل در این زمینه کار کرده اند. اما رسانه های جبهه مقاومت کمتر به این موضوع توجه می کنند. این گونه مستندها فرصت و امکانی هستند تا هجمه های فرهنگی دشمنان جبهه مقاومت تبدیل به فرصت شوند؛ انگیزه پاسخ گویی به مهملات مطرح شده توسط دشمن، فرصتی برای معرفی این قهرمانان گمنام است و معرفی این قهرمانان نیز راهی برای الگوسازی و همچنین شناخت بیشتر از جبهه مقاومت است.