به گزارش «روابط عمومی جشنواره عمار»، شب سردی را با بچههای عماری در سینماسنگر صبح کردم. بچهها صبح روز یازدهمشان را با لرز و سرفه شروع کردند.
اکرانها دوباره از سر گرفته شدند، قابلمه، سلام، علمک، نبرد خلیج فارس۱، تخریب بهشت، خاکریزهای نمکی، فرشتههای خاکی در کنار نماهنگها مثل روزهای قبل میزبان زائران سرزمینهای نور شدند.
سرظهر بود که گفتند جمعی از خواهران خادم الشهدا و خانمها میخواهند فیلم ترمینال غرب را ببییند. بعد کلی سروکله زدن با پرینتر سینماسنگریها اطلاعیه اولین اکران ویژه خود را زدند؛ پخش فیلمسینمایی ترمینال غرب، جدیدترین فیلم با موضوع اتفاقات هستهای و حواشی اجتماعی آن؛ ویژه خواهران.
بعد از نماز ظهر، با بچههای سینماسنگر، استانبولی را شروع کرده بودیم که چند نفر آمدند گفتند میتوانیم اینجا نماز بخوانیم گفتیم بفرمایید. بفرماییدی که بعدش هم سمت خواهران هم سمت برادران، زائرانی که داخل یادمان جا پیدا نکرده بودند نمازشان را برپا کردند. چند نفری هم جلوی پرده اکران خوابشان برده بود و ما در این فکر چطور اینها را بیدار کنیم که اذیت نشوند!
موعد اکران ویژه رسید، سینماسنگر قرق شد برای اکران بلیطی ترمینال غرب برای خانمها. ۳۰ نفری بودند غالبا از خادمان یادمان، نوع اکران بلیطفروشی اختیاری بود ولی پاکتهایی هم تعبیه شده بود تا هرکس هر مقدار از فیلم خوشش آمد، هزینه کند، شد ۶۱هزار تومان برای اولین اکران بلیطی سینماسنگر.
بیرون سنگر هم وضع خوبی داشت، عیدیهای عمار شش-هفت تا بیشتر نمانده بود، یکی از بچهها از صبح راه افتاده بود سمت شلمچه تا عیدیهایی را که به آنجا ارسال شده بود سینماسنگر بیاورد.
کنار بچههای فروش بودم که طلبهای آمد درباره مستند داد پرسید وقتی فهمید به قوه قضائیه هم مربوط میشود گفت چون آقا(رهبری) گفته قوه قضائیه باید مستقل و مقتدر باشد، پس الان نباید بهش پرداخته شود باید در حاشیه باشد…
این را که گفت سر صحبتمان باز شد، صحبتی که نیمساعت شاید هم بیشتر طول کشید آخرش حرف مشترکمان این شد که برخی بچههای انقلابی هستند که اولویت کارهایشان درست نیست، در حالی که رهبری چند سال است درباره حمایت از تولید داخل تأکید میکنند اما متاسفانه بچههای انقلابی چندان به این موضوعات توجه نمیکنند وقتی جنسی مشابه داخلی دارد چرا خارجیاش را میخریم… گوشیام را نشانش دادم گفتم حاجآقا ولی گوشی شما خارجیه برای من ایرانیه! انگار که داغ دلش تازه شده باشد شروع کرد به درد و دل، میگفت میخواسته گوشی ایرانی بگیرد ولی شنیده که کارخانهاش تعطیل شده…الان هم این گوشی خارجی هرجا میرم مایه ننگی است برای من. برایش توضیح دادم که مدلهای جدید و بهتر گوشی ایرانی هم اومده، خواستید…
بچههای پیام نور هویزه هم که ما حریفشان نشده بودیم بالاخره علم ایستگاه صلواتیشان را در جوار سینماسنگر بر پا کردند، ما هم همراه زائران صف کشیدیم برای شربت شهادت!
جالب بود با وجود شلوغی زیاد، آشغال چندانی دور و بر ایستگاه صلواتی ریخته نشد!
اکران خاکریزهای نمکی که تمام شد بچههایی که با پدر و مادرشان آمدند گفتند نبرد خلیج فارس را هم دارید؟ گفتم دو را نه ولی یک را بشینید برایتان پخش میکنیم.
اکران که شروع شد همه حواسشان روی پرده بود ذوق میکردند وقتی خلبانان ایرانی به هدف میزدند. بعد اکران، پدر یکی از بچهها به من گفت میدونی پسرم چند بار این انیمیشن را دیده؟ گفت انیمیشن را خریدم بیشتر از ۱۰ بار برای پسرم پخش کردن ولی هنوز با علاقه میبیند.
شب بود حوالی ساعت ۱۰ بود که با بچهها داخل سینماسنگر شام را شروع کرده بودیم که یک آن، با راهنمایی خواهران سینماسنگری، ۱۰-۲۰ نفرب از زائران خانم وارد شدند، از خانواده شهدا هم بینشان بودند، سریع جمع کردیم بساطمان را.
رفتم پشت سیستم نماهنگ تخریب بهشت را در لیست پخش گذاشتم.
نماهنگ که به بخشهای مربوط به تخریب گلزارها رسیدیم یکی از خانمها گریه اش شروع شد بقیه هم تأسف میخوردند از این فاجعه فرهنگی.
گوشه شمالغربی محوطه بیرونی یادمان را قرق کردیم که با اینها مصاحبه بگیریم درباره این اتفاق با همه اینها به قول تصویربردار سینماسنگرمان، سوانح طبیعی حین مصاحبه، همیشه است وسط مصاحبه بودیم چند نفر آمدند جلوی دوربین، کات زدیم و این کار تا نیمه شب ادامه داشت.
یادم افتاد نمازم مانده…
۲۳/۵۹ بود سینماسنگر دوباره پتوها را پهن کردیم این بار چهار پتو برای سه نفری که قرار شد سینماسنگر بمانیم.
زوم کرده بودیم روی ساعت گوشیهایمان تا جابجایی یک ساعته سال نو را شکار کنیم ساعت شد ۰۱/۰۰ بامداد دوم فروردین.