بازخوانی آنچه سیدهاشم صفی‌الدین به هشتمین جشنواره عمار گفت

سید هاشم صفی الدین، رئیس شورای اجرایی حزب الله لبنان در مصاحبه ای اختصاصی با ویژه نامه هشتمین جشنواره مردمی فیلم عمار به تحلیل، روایت شخصیت و خدمات سید عیسی طباطبایی، اولین نماینده امام خمینی در حزب‌الله لبنان ‍‍‍‍پرداخته است. این ویژه‌نامه در دی ماه سال 1396 منتشر شده است.

اولین دیدار شما با سید عیسی طباطبایی چه زمانی بود؟ از چه زمانی شما ایشان را می‌شناسید؟

سیدعیسی از قدیم در لبنان حضور داشتند. حضور ایشان در لبنان به دهه هفتاد قرن گذشته (میلادی) باز می‌گردد. در این دوره در یکی از مناسبت‌های عمومی با ایشان آشنا شدم. رابطه شخصی یا شناخت خاصی از ایشان نداشتم. در بسیاری از فعالیت‌های دینی، فرهنگی و برخی که دارای بعد سیاسی بود، شرکت می‌کرد.

ما می‌پرسیدیم که او کیست؟ می‌گفتند: «او از جمهوری اسلامی ایران است و نامش سیدعیسی طباطبایی اسـت.» وی فعالیت‌های زیادی در برخی از روستاهای جنوب و در ضاحیه جنوبی داشت. می‌دانستیم که وی یک ایرانی به نام سیدعیسی طباطبایی است. او انسانی پاک، مخلص و مبلغی است که شیعیان لبنان را دوست دارد و نقش تبلیغی خوبی را در دهه هفتـــاد (میلادی) ایفا کرد.

رابطه لبنانی‌ها با ایشان کمی پیش از انقلاب ایران صمیمی شد؛ زمانی که فعالیت‌هایش زیاد شد و حضورش در بین لبنانی‌ها افزایش یافت. در آن زمان بعد از شهادت «سیدمصطفی خمینی» تظاهرات بزرگی در ایران برگزار شد و جنبش انقلاب، فعالیت‌های خود را به صورت جدی در ایران شروع کرد. در لبنان هم جنبش‌ها، تظاهرات و فعالیت‌هایی در حمایت از انقلاب برگزار شد. این اقدامات پیش از پیروزی انقلاب بود. در این دوره تعامل بنده با وی سطحی بود، چرا که ارتباط عمیق ما بعد از پیروزی انقلاب و در دوره شکل‌گیری مقاومت در لبنان حاصل شـد.

درحقیقت از این دوره چیز زیادی برای گفتن ندارم، زیرا در این دوره من در قم بودم. اما خبرها را ازطریق برادرانم در لبنان پیگیری می‌کردم. تمام فعالیت‌های وی در محاصره اردوگاه‌های فلسطینی را پیگیری می‌کردم. وی از شخصیت‌های بسیار بارز بود و حضور سیاسی بسیار مهمی به نمایندگی از موضع جمهوری در قبال جنگ اردوگاه‌ها یعنی جنگ لبنانی، فلسطینی داشت. او به خاطر عشقش به فلسطین و علاقه‌اش به شیعیان لبنان معروف بود. در جنگ اردوگاه‌ها مواضع او از مواضع بسیار بارز بود.

اینکه او انسانی شجاع و غیور است و شور و شوق خاصی دارد، فداکاری می‌کند و زیاد دنبال نتیجه نیست به یک ویژگی کلی در شخصیت سیدعیسی طباطبایی تبدیل شده بود. وقتی دید شرایط چنین می‌طلبد که فداکاری کند و در کنار فلسطینی‌ها در اردوگاه بماند، این کار را انجام داد. کاری که معمولا انجام آن بر هرکسی سخت است، به خصوص برای کسی که روحانی معمم است و لباس شیعه به تن دارد. در آن شرایط می‌خواست پیامی را به گوش جهان برساند که شیعه موضع بی‌طرفانه‌ای در قبال فلسطینی‌ها یا مقاومت فلسطین اتخاذ نکرده است. درصورتیکه بسیاری از سیاستمداران و رسانه‌های مخالف وحدت لبنانی‌ها و فلسطینی‌ها تلاش می‌کردند تا از این موضوع سوءاستفاده کنند و آماده بودند تا از مقاومت لبنان تغذیه کنند. وی بر مقاومت فلسطین و وحدت مردم فلسطین حریص بود و در این دوره در تأمین کردن مایحتاج و لوازم ضروری ملت فلسطین در داخل اردوگاه‌ها نقشه‌ای مهمی را ایفا نمود.

شما مسئول اجرایی «حزب الله» هستید. از چه زمانی ارتباط کاری و جدی شما با سیدعیسی شروع شد؟

ارتباط جدی و درواقع ارتباط شخصی من با وی از دهه نود قرن گذشته (میلادی) آغاز شد. او را ازطریق ارتباطات گسترده‌ای که با فرماندهان و علمای حـــزب الله و به خصوص شهید «سیدعباس موسوی» داشت، می‌شناختیم. او رابطه خاص و خوبی با رهبر مقاومت لبنان داشت. سال1991 که از قم آمدم و برخی فعالیت‌ها و مسئولیت‌ها را در حزب الله برعهده گرفتم در تأسیس «مرکز استفتاء» لبنان و همچنین در تمامی مؤسسات جمهـــوری اسلامی ایران که آن زمان مؤسسات انقلاب اسلامی نام داشت، به طور مستقیم با وی ارتباط داشیم. منظورم از مؤسسات انقلاب اسلامی، «مؤسسه شهید»، «کمیته امـــداد»، «مؤسسه بیت‌المال» که درحال حاضر «مؤسسه قرض‌الحسنه» نام دارد و دیگـــر پروژه‌های مهم است. درواقع ما دائم یکدیگر را میدیدیم و گفتگو و مشورت می‌کردیم.

مشتاق بود دست بـــه اقدامات خوب و مرتبط با مؤسسات اصلی و مادر در جمهوری اسلامی ایران بزند تا حامی و پشتیبان مؤسساتی باشد که مقاومت و جامعه مقاومت لبنان به آنها نیاز داشـــت.

یکـی از این کارها که خاطرم هست حفر چاه برای استخراج آب بود. همانطور که می‌دانید در آن زمان جنوب لبنان منطقه محرومی بود و یکی از این محرومیت‌ها نیاز شدید مناطق جنوبی به آب بود. سیدعیسی دست به اقدام خوبی زد؛ حفر چاه. مردم جنوب تا به امروز نیز این چاه‌ها را با نام سیدعیسی می‌شناسند و می‌گویند این چاه، چاه سیدعیسی طباطبایی است و تا به امروز نیز برخی از این چاه‌ها آباد هستند و آب فراوانی دارند.

هر یک از این مؤسسات مسئول و کارمندان خود را داشت. او نقش ناظر کل را برعهده داشت. وی نماینده مقامات جمهوری اسلامی ایران بود و در عمل هم ارتباط با مؤسسات مادر را برقرار می‌کرد. به طور مثـــال، کسی که میان کمیته امداد لبنان با کمیته امداد جمهوری اسلامی ارتبـــاط برقرار می‌کرد، سیدعیسی طباطبایی بود.

او در تمامی مؤسسات چنین کاری را انجام می‌داد. «امام خامنه‌ای»، بعد از افتتاح مرکز نمایندگی درخصوص استفتائات و احکام دینی به عنوان نماینده رهبری باز هم این نقش مهم را ایفا می‌کند. وی تأییدیه رهبـــر انقلاب را داشت و همچنان نیز دارد. طبق این تاییدیه برای گسترش این مؤسسات فعالیت می‌کند و همزمان نیز با مؤسسات مادر در جمهوری اسلامی ارتباط دارد. بنابراین وی حلقه اتصال، ناظر کل و حامی هر نوع پروژه تأسیس و گسترش بود. او همچنین ارتباطات بسیار زیادی داشت که برای خدمت و تقویت این مؤسسات از آنها استفاده می‌کرد.

نوع فعالیت شما با ایشان چگونه بود؟

ارتباط شخصی من با ایشان مرحله به مرحله پیش رفت. در مرحله اول که ما از شهر مقدس قم آمدیم در تأسیس برخی از مراکز موجود، مثل مراکز امام خمینی یا مرکز استفتاء به طور مختصر و معمولی به آنها کمک می‌کردم. وی و برخی دیگر از برادران که با او کار می‌کردند در حوزه‌های فرهنگی، فکری و رسانه‌ای از من درخواست کمک می‌کردند.

رابطه رسمی‌ای میان حزب الله و سیدعیسی وجود نداشت بلکه من بشخصه با ایشان و گروهی که با ایشان کار می‌کردند، رابطه داشتم اما بعد از آنکه مســـئولیت‌های مشخصی را در حـــزب الله برعهده گرفتم و در دوره دو ساله‌ای که در جنوب لبنان بودم، او می‌آمد و به طور رسمی با او هماهنگی‌ها را انجام می‌دادیم؛ من به عنوان نماینده حزب الله و او به عنوان نماینده مؤسسات که می‌خواست پروژه‌هایی را تأسیس کند.

تاجایی‌که یادم هست در آن زمان من به عنوان مسئول منطقه جنوب و او به عنوان صاحب ایده، با یکدیگر اقدام به ساخت بیمارستان شهید شیخ راغب حرب کردیم. زمین و نیازهای آن را تأمین کردیم. بعد از آن وی به همراه شـــیخ «رحیمیان» آمد. شیخ رحیمیان در آن زمان مسئول مؤسسه شهید در ایران بود. با هم آمدند و سنگ بنای ِ بیمارستان شیخ راغب حرب را گذاشتند. این کار مشترک ما بود.

همچنین برای تقویت و توسعه مراکز امام خمینی با یکدیگر همکاری کردیم. وی همیشه برای ساخت و توسعه این مراکز، مبتکر و فعال بود.

در مرحله سوم وقتی‌که مسئولیت اجرایی حزب الله را برعهده گرفتم، به طور طبیعی تمامی اقدامات سیدعیسی با هماهنگی من انجام می‌شد. هماهنگی بدین معنا که من نماینده «سیدحسن نصرالله» بودم و سیدعیسی همیشه می‌خواست نظر او را بداند.

سیدعیسی در هر پروژه و موضوعی که وارد می‌شد، من به نحوی نماینده این ارتباط بودم. زمانیکه نمی‌توانست سیدحسن را ملاقات کند یا وقتیکه می‌خواست نظر حـــزب الله را بداند با یکدیگر به گفتگو می‌نشستیم و همکاری می‌کردیم. سیدعیسی طبق معمول ابتکارات مؤثر، فعال، شجاعانه و قوی‌ای داشت؛ همانطور که در موضوع تلویزیون، مراکز امام خمینی و توسعه این مراکز نمود یافت. در تمامی این امور تقریبا با هم همکاری کردیم و من همیشه در خدمت او بودم. او سید بزرگ، عزیز، باارزش، مبتکر، باجرئت، عاشق مقاومت لبنان و شیعیان اهل بیت(ع) در این کشور بود.

درخصوص ساخت بیمارستان شیخ راغب که در جنوب قرار داد، چگونه شد که این تصمیم گرفته شد و مراحل تأسیس آن به چه شکل بود؟

در جنوب نیاز به ساخت بیمارستان وجود داشت، چرا که جنوب لبنان همیشه محل جنگ با دشمن اسرائیلی بود. در جنوب لبنان بیمارستان وجود داشت، اما یا تعدادشان کم بود یا مجهز نبودند و امکانات مهم را نداشتند.

در این هنگام، سخن از ضرورت تأسیس بیمارستان در جنـــوب به میان آمد. در آن زمان سیدعیسی گفت: «من آماده‌ام تا این مسئولیت را برعهده بگیرم.»

بعد از بحث و بررسی با برادرانی که با آنها در مؤسسات کار می‌کرد به این ایده رسیدند و شروع به صحبت از آن کردند. ما در جنوب و حزب الله، در راستای خدمت به مردم و رزمندگان و همه مردمی که از حملات دائم و مستمر اسرائیل اذیت می‌شدند از این ایده استقبال کردیم، چرا که مناطق جنوبی به طور دائم بمباران می‌شد و شهدا و مجروحانی را برجای می‌گذاشت. وی آمادگی خود را اعلام و با دبیرکل حزب الله و شیخ رحیمیان دراین خصوص گفتگو کرد.

نقش ما در جنوب این بود که قطعه زمینی فراهم کنیم. بنابراین ارتباط با گروه‌های مختلف شروع شد تا اینکـــه توانستند در همین مکانی که درحال حاضر بیمارستان شیخ راغب حرب تأسیس شده است، برای ما قطعه زمینی فراهم کنند. هدف از این کار خدمت به مقاومت و برآورده کردن نیاز مردم جنوب بود که در صف مقدم رویارویی با دشمن اسرائیلی بودند.

چه سالی ایده تأسیس این بیمارستان شکل گرفت؟

سال1992 ایده ساخت آن شکل گرفت و تقریباً به خاطر ندارم، اما فکر می‌کنم سال1993 دقیقا کار ساخت آن شروع شد و سه یا چهار سال پس از ساخت، بیمارستان کار خود را شروع کرد. مشکلی وجود داشت و آن هم فراهم کردن تجهیزات بود که به طول انجامید. به همین دلیل بیمارستان کمی با تأخیر افتتاح شد.

این تجهیزات و پول‌ها فقط از جمهوری اسلامی ایران می‌آمد یا از جاهای دیگر هم بود؟

معمولا سیدعیسی متولی این کار بود. رئیس مؤسسه شهید به عنوان نماینده رهبری متولی این امر بوده و هست. برخی از خیرین و کسانی هم بودند که دوست داشتند مشارکت داشته باشند، اما باید بگوییم که تمامی اینها ازطریق سیدعیسی انجام می‌شد.

درحال حاضر چه تعداد از این مراکز فرهنگی امام خمینی در لبنان فعال هستند؟

درحال حاضر مراکز فعال در لبنان، بیش از چهارده مرکز در مناطق مختلف لبنان است.

چه تعداد از آنها زیر نظر سیدعیسی اداره می‌شود؟

تقریبا تمامی مراکز زیر نظر او اداره می‌شود. مراکز امام خمینی بدون درنظرگرفتن امور مالی، زیرنظر وی تأسیس شده و اداره می‌شوند. گاهی خود او بودجه را تأمین می‌کرد و گاهی مرحله اول پرداخت را تأمین می‌کرد تا مناطق را تشویق کند و گاهی نیز هزینه کل ساخت را تأمین می‌کرد. بعد از ساخت، گاهی ما در تأمین تجهیزات لازم با وی همکاری می‌کنیم. اما مسئولیت اصلی در ساخت و تجهیز و حتی اشتغال در این مؤسسات تا به امروز برعهده سیدعیسی طباطبایی بوده است.

به طور کلی چه نیازی به تأسیس به طورکل این مراکز حس می‌کردید؟

این مراکز درواقع از ایده سیدعیسی طباطبایی سرچشمه می‌گیرند. فرهنگ و معرفت دینی که نشان از گرایش به خط امام خمینی رضوان‌الله‌تعالی‌علیه دارد، باید در جامعه لبنان انتشار یابد، چرا که دربردارنده اندیشه اصیل امام خمینی(ره) است. همانطور که می‌دانیم، سیدعیسی طباطبایی از دوستداران امام و ازجمله کسانی است که در اندیشه، فرهنگ و روش امام خمینی ذوب شده‌اند.

وی اعتقاد داشت این فرهنگی که برگرفته از اندیشه امام خمینی است، باید در تمامی لبنان انتشار یابد و حـــزب الله نیز با سیدعیسی طباطبایی در این زمینه هم عقیده بود بنابراین سیدعیسی و حزب الله در این موضوع هم عقیده بودند. درحال حاضر این مراکز فرهنگی، در برگزاری جنبش‌ها، سمینارها و کنفرانس‌ها در تمامی مناطق لبنان مانند بقاع، جنوب و بیروت تلاش‌های زیادی انجام می‌دهد.

شما گفتید که بعد از برعهده گرفتن مسئولیت اجرایی در حزب الله، پل ارتباطی میان سیدحسن نصرالله و سیدعیسی طباطبایی شدید.

همیشه اینگونه نبوده است. یعنی تا به امروز گاهی سیدعیسی طباطبایی با خود سیدحسن نصرالله دیدار داشته است، اما می‌دانید بعد از آنکه سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله شد، به دلیل شرایط امنیتی و سختی ارتباط، این امکان وجود نداشت که همیشه به طور مستقیم با او دیدار کند. گاهی اوقات من پل ارتباطی بودم.

نوع ارتباط سیدعیسی طباطبایی با سیدحسن نصرالله و حزب الله چگونه بود؟

سیدعیسی همیشه نظر حزب را می‌پذیرفت؛ آنچه که در تمامی این مراحل، ما و سیدعیسی را گرد هم جمع کرده، بسیار بزرگ و عظیم است. سیدعیسی طباطبایی برای ما ارزش معنوی و ارزشی به اندازه تاسیس کل مقاومت و حـــزب الله دارد و مدت زیادی ایـــن مسیر را پیمود. به خاطر مقاومت و حزب الله مشکلات زیادی را تحمل و فداکاری‌های زیادی کرد.

او عاشق مقاومت، رزمندگان و پیروان ولایت است. در برخی از کارهای کوچک و ساده، اختلاف وجود داشت که ممکن است هرجایی رخ بدهد. به طور مثال، وی می‌گفت اینگونه باشد و ما می‌گفتیم اینگونه، اما در سطح کار و رابطه چیز مهمی نبود.

رابطه ما با وی رابطه روحی، عاطفی، اعتقادی و دینی بود. وی مرد بسیار بسیار بزرگی است. درواقع بدون هیچگونه تعارفی، سیدعیسی طباطبایی در تاریخ، قلب و وجدان ما جایگاه بزرگ و والایی دارد. وقتی از افرادی سخن می‌گوییم که نسبت به مقاومت، جوانان مقاومت و جامعه مقاومت در لبنان لطف داشته‌اند، بدون شک سیدعیسی طباطبایی از جمله افرادی است که نسبت به همه ما در این کشور لطف داشته است.

ارتباط شخصی سیدعیسی با سیدحسن نصرالله چگونه بود؟

او دوستدار و عاشق سیدحسن نصرالله است و زمانیکه از سیدحسن نصرالله سخن می‌گوید از کلمات والایی استفاده می‌کند؛ به ویژه در سال‌های اخیر. او هرگاه از سیدحسن سخن می‌گوید اشک از چشمانش سرازیر می‌شود و دائم برای ایشان توفیق و پیروزی طلب می‌کند.

رابطه خاصی با سیدحسن دارد؛ همچنین گرایش ویژه‌ای. این علاقه، جدید نیست بلکه قدیمی است، حتی پیش از آنکه سیدحسن دبیرکل حزب الله شود. سیدعیسی در لبنان دوستداران زیادی داشت، او بسیاری از لبنانی‌ها را دوست داشت، اما در لبنان عاشق سیدعباس و سیدحسن بود.

چیزی که به خاطر دارم این است که وقتی حسن نصرالله را می‌بیند، می‌خواهد دست او را ببوسد. یعنی وقتی به ایشان سلام می‌کند به خاطر علاقه‌ای که به او دارد، می خواهد دستش را ببوسد و به طور طبیعی سیدحسن نصرالله اجازه نمی‌دهد.

نظر سیدحسن درمورد او چیست؟

سیدحسن نیز او را دوست دارد. من سخن خوب، ستایش نیکو و تشکرهای زیادی را از زبان سیدحسن نصرالله به خاطر تلاش‌های سیدعیسی طباطبایی در لبنان شنیده‌ام. همین کافی است که بگویم این انسان، این عالم، این مؤمن وفادار و مخلص، تمام عمر و زندگی خود را در لبنان گذراند. همچنین فراموش نشود که او شهید زنده است. این اواخر نزدیک بود شهید شود، اما خواست الهی این بود که سیدعیسی در بین ما با برکت، با ارزش و فعال بماند. ما به وجود مبارکش افتخار می‌کنیم.

درمورد اخلاقیات و خلق و خوی سیدعیسی بگویید؟

او مرد پاکی است. هرکسی که سیدعیسی طباطبایی را می‌شناسد، می‌داند که او قلبی پاک دارد و عاشق خدمت  کردن است. رابطۀ او با کارمندان و دیگران رابطۀ پدری است. با همۀ کسانی که در ارتباط است، مانند برادر بزرگتر رفتار می‌کند. او انسان عالم، محترم و محبوبی است که به مردم عشق می‌ورزد و مردم نیز وی را دوست دارند.

اگر بخواهید یکی از صفت‌های اخلاقی سیدعیسی طباطبایی را برگزینید کدام یک را انتخاب می‌کنید؟

اخلاص او. سیدعیسی مرد مخلصی است و کارش را با اخلاص انجام می‌دهد. یعنی او برای انجام تکلیف به خود، شخصیت، خانواده و فرزندانش توجهی نمی‌کند. او همیشه در خدمت مقاومت و خط امام و راه ولایت است. به قدری مخلص است که بسیاری از مواقع در مقابلت کسی چون سیدعیسی طباطبایی را نم یبینی. انسانی را

می‌بینی که تمام زندگی‌اش را وقف ولایت کرده است. او مخلص ولایت است.

نوع ارتباط سیدعیسی با خانوادۀ شهدا و جانبازان

او بی‌اندازه برای آنها فداکاری می‌کند. وقتی از شهدا و جانبازان صحبت می‌کند به‌خاطر عاطفه و محبتی که دارد در بیشتر مواقع گریه می‌کند.

همه چیز را در راه کمک به آنها و رفاهشان فدا می‌کند. مواضع بسیاری از این دست در جمهوری اسلامی ایران داریم. به طورمثال، سال‌هایی بود که بودجۀ موسسۀ جانبازان و ارتباط آن با ایران، وضعیت روشن و خوبی نداشت. او بسیار تلاش می‌کند و از مسئولیتی بزرگی که در قبال جانبازان داریم، سخن می‌گوید. عادت دارد که در مقابل فرزندان شهدا و خانوادۀ جانبازان لبخند بزند. مایۀ خوشحالی‌اش هست که جانبازان را در وضعیت خوبی ببیند؛ اینکه به آنها خدمات خوبی ارائه می‌شود. بخش زیادی از تلاش و زندگی‌اش را در راه خدمت به جانبازان و خانواده‌های شهدا می‌گذراند.

نوع ارتباط سیدعیسی با اهل سنّت

او ارتباطات گسترده‌ای دارد. با مؤسسان تجمع علمای مسلمان یا با علمای مختلف لبنانی و فلسطینی که با مقاومت و جمهوری اسلامی ایران ارتباط دارند، رابطۀ خوبی دارد و آنها وی را به خوبی می‌شناسند.

بعد از جنگ 33 روزه، نوع فعالیت او چه بود؟

به طورکلّی سیدعیسی به هر کسی که از جمهوری اسلامی ایران می‌آید خدمت می‌کند. به آنها کمک می‌کند و در میانشان حضور می‌یابد. او گاهی با ایرانی‌ها در سفارت، نمازجماعت می‌خواند. با ایرانی‌های حاضر در لبنان از سپاه پاسداران و سفارت یا وزارت امور خارجه یا هر موسسۀ دیگری در جمهوری اسلامی ارتباط دارد. می‌توان گفت با همۀ ایرانی‌ها از هر اداره و گروهی که هستند، ارتباط دارد. حتی هیئت‌هایی رسمی که از ایران می‌آیند با آنها دیدار و گفتگو دارد. گاهی برخی فعالیت‌ها را با آنها هماهنگ می‌کند.

همت ده ساله برای تاسیس مرکز ایرانیان در ضاحیه بیروت

به طورمثال، وقتی نیّت ساخت مسجد و مجمع ویژۀ ایرانی‌ها در لبنان وجود داشت می‌دانید که برادران ایرانی حاضر در لبنان تعدادشان کم نیست او با تمام توان تلاش می‌کرد تا مرکزی ویژۀ ایرانی‌ها بنا کند. برای این موضوع تلاش زیادی می‌کرد. وی به عنوان نمایندۀ قانونی رهبر معظم انقلاب داشت. او این زمین بیمارستان قلب رسول

اعظم(ص) را به سیدحسن نصرالله تقدیم کرد بعد از این گفت: «باید کاری انجام دهیم و مرکزی ویژۀ برادران ایرانی در ضاحیه بنا کنیم». این موضوع زمان زیادی برد. بعد از این گفت: «اگر امور به این صورت باشد، یقیناً کار، درست و منطقی پیش نمی‌رود. پس تلاش زیادی کرد و بر بنای این مرکز اصرار داشت. الحمدلله درحال حاضر کار این مرکز را شروع کرده‌ایم.

سیدعیسی ویژگی‌ای دارد که وقتی کاری را شروع می‌کند، امکان ندارد آن را رها کند، مگر آنکه آن را به اتمام برساند؛ حتی اگر زمان بگذرد، یک سال، سه سال، چهار سال یا پنج سال. یعنی وقتی با او بر انجام کاری به توافق رسیدیم، آن را فراموش نمی‌کند؛ شرایط هرچه که می‌خواهد باشد و اوضاع هرچقدر که تغییر کند.

برخواسته‌اش پافشاری کرده تا اینکه ساخت پروژۀ مدرسۀ ایرانی، مسجد ایرانی و مرکز اصلی امام خمینی در ضاحیۀ جنوبی شروع شده است و انشاالله مرکز بزرگ و مهمی خواهد بود. سیدعیسی بیش از ده سال صبر کرد. سپس آمد و دوباره عزم انجام این کار را کرد. این یکی از صفات وی است. همیشه برای ما تعریف می‌کرد: «من وقتی تصمیم بگیرم کاری را انجام دهم، غیرممکن است که آن را فراموش یا ترک کنم.»

وضعیت مؤسساتی که وی تأسیس کرده است درحال حاضر چگونه است؟

الحمدلله امروزه این مؤسسات بزرگ، مهم و فعال هستند و به گروه‌های مختلف جامعۀ مقاومت و به طور کلّی جامعۀ شیعی خدمات بزرگی ارائه می‌دهند. آنچه سیدعیسی تأسیس کرد، بذر نیکو و گیاه پاکی است که به اذن پروردگارش همیشه در حال ثمره دادن است.

این مؤسسات، مؤسسات بزرگی هستند، مانند موسسۀ شهید، کمیتۀ امداد، موسسۀ بیت المال، مراکز امام خمینی، چاه‌هایی که حفر کرد و خدمات ارزشمندی که در قالب پروژه‌های مختلف انجام داده و می‌دهد؛ تلویزیون، بیمارستان‌ها و همۀ آنچه که انجام داد. الحمدلله امروز موسسات بزرگی هستند که خدمات بزرگی ارائه می‌دهند. این‌ها در سطح وسیعی انتشار یافته است و خدمات ارزشمندی را به جامعۀ مقاومت ما ارائه می‌دهد.

«شهید راه آب»

این موضوع متعلق به سال‌ها پیش است. روزی سیدعیسی آمد و گفت: «کمرم درد می‌کند». گفتم:

«چرا؟ مگر کمرت مشکلی دارد؟ » گفت:«نه» ولی فهمیدم که پروژه‌ای را در بقاع غربی افتتاح می‌کرده است و در حین افتتاح آب، به سمت آب حرکت می‌کند و وقتی با فشار، آب را باز می‌کند، آب او را پرت کرده و به زمین می‌خورد. به همین دلیل کمرش درد گرفته است. به بیمارستان مراجعه می‌کند و درمان می‌شود. به او گفتم: «شهید راه آب شدی».