به گزارش «عمار فیلم»، «علی ملاقلیپور» از فیلم سازانی است که در سال های متمادی فیلم های متعددی ساخته است. او که در دوره های مختلف جشنواره مردمی فیلم عمار شرکت کرده، امسال هم با اثر «آسمان چلیپا» راهی دهمین جشنواره مردمی فیلم عمار شده است. این اثر بهانهای شد تا دقایقی به گفتگو با وی بپردازیم.
چه شد که تصمیم به تولید «آسمان چلیپا» گرفتید؟
«آسمان چلیپا» درباره هنرمند و استادِ نقاشِ ایرانی، آقای کاظم چلیپا است. ایشان هنرمندی است که ترکیبی از هنر نقاشی قهوه خانه که از پدرش به او ارث رسیده و نقاشی مدرن، که از دانشگاه یاد گرفته است را ترکیب کرده و با آن نگاهِ متعهدانه که تحت تاثیر امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی شکل میگیرد، هنرش را نمایش میدهد.
پرداختن به او از این جهت مهم بود که ایشان شخصیت بسیار هنری است و از نظر درجه هنری و خروجی کارها چه به لحاظ مفهوم و چه به لحاظ تأییدِ اساتید نقاشی، کارهای بسیار برجستهای دارد و خیلی از نقاشهای دیگر نیز بر برتری ایشان صحه میگذارند. آقای چلیپا یکی از طراز اولها است که به شدت انسان با استعدادی است و میتوان گفت ایشان در نقاشی ژنرالی است؛ در هنر متعهدانه بهتر است؛ چون این هنر درباره عاشورا است، گاهی اوقات در مورد دفاع مقدس است و گاهی در مورد انقلاب. واقعیت این است که این شخصیتها از دوربینهای مستند مغفول ماندهاند و از این جهت این پرترهنگاری به نظرم خیلی لازم است.
چه سازمانی با چه سازوکاری باید هنرمندان متعهد را حمایت کند؟
مسأله این است که اصلاً کار سازمانی نیست، هنر جوششی است. چه مستند یا هرچیز دیگری که بخواهد ساخته بشود باید دغدغه فیلمساز باشد وگرنه کار سفارشی امکان خلاقیت در آن کم میشود. اگر انسان سفارش را هم قبول میکند باید به درونش نزدیک باشد. یک هنر ممکن است متجلی بشود، این یک مقدار بدلیل این است که هنر انقلاب تعریف نشده است. در هنر سبکهای مختلفی داریم، مثلاً ژانری به نام ژانر دفاع مقدس در سینما وجود دارد در صورتی که در جهان این ژانر تعریف نشده ولی ما در ایران توانستیم این ژانر را تعریف بکنیم.
اما در حوزه هنرهای تجسمی مثل نقاشی، مجسمه، خط، گرافیک و عکاسی خیلی نتوانستیم هنر انقلاب را جا بیندازیم و چون انقلاب اسلامی یک جریان فکری بود این جریان فکری با خودش یک سبک هنری آورد و هنرمندهای عجیبی را رشد داد؛ اما نتوانستیم این را به عنوان یک سبک تعریف کنیم که ریشههایش از کجا است، چگونه شکل گرفت، دغدغههایش، فرمش چه چیزی است و آبشخورهای فکریاش کجا است و چه کسانی در این جهان در هنر انقلاب میگنجند؟ یکی از دلایلش این است که تعریف نشده است و یک مقدار هم این است که گسست نسلها وجود دارد. مثلاً برای ساختن مستند، آقای چلیپا متأسفانه اینقدر سرخورده شده است که من این مستند را بدون حضور و موافقت آقای چلیپا ساختم.
آن قسمتهایی که خودشان حضور دارند چطور کار کردهاید؟
من کار عجیبی کردم و این خودش داستان عجیبی است که این مستند را چطور ما ساختیم و اصلاً حالت سرخوردگی که آقای چلیپا داشت و میگفت من نمیخواهم هیچ چیز راجع به من ساخته بشود. این، انگیزه من را چند برابر کرد. چندین جلسه خدمت ایشان رفتم، اما مخالفت کرد. گفت: «هیچ فیلمی نمیخواهم بگیرید و هیچ دوربینی نمیخواهم سمت من بیاید». این سرخوردگی که در او به وجود آمده و ریشهدار است به دلیل برخوردهای بد و قدرنشناسیهایی که متأسفانه با ایشان شده و عدم شناختی که نسبت به هنر ایشان وجود دارد، انگیزههایم چند برابر شد. سوژه سخت شد و به هیچ وجه من نتوانستم بروم با آقای چلیپا مصاحبه کنم. در نهایت از دوستان ایشان مصاحبه گرفتم. روایت نزدیکان، همراهان، نقاشان و هنرمندهایی که ایشان میشناسند را گرفتم که نقاشی و هنر چلیپا چگونه است؟ از طرف دیگر جلسه گعده هنری خصوصی که در دفتر آقای اکبرنبوی بود را من به عنوان فیلم بردار میرفتم. وقتی دیدم آقای چلیپا آنجا میآید، متوجه شدم که این گعده هر هفته راجع به یک موضوع است. یک هفته راجع به فردوسی و یک هفته هم راجع به معضل فرهنگی بود. دفعات مختلفی آقای چلیپا آنجا میآمد و گاهی صحبت میکرد. گاهی اوقات به دانستههای خودش از هنر نقل میزد. من اینقدر رفتم فیلم گرفتم که از لابهلایش توانستم حرفهایی راجع به نقاشی هنر انقلاب، هنر متعهد، نقاشی قهوهخانه، نقاشی عاشورایی و اینکه ریشههای این هنر و نقاط بیم و امیدهایی که وجود دارد، هنرمندی که دارد از دست میرود، خطرهایی که وجود دارد، عرفانی که دیگر در نگاه نقاشی نیست و دارد از بین میرود را از ایشان ضبط کنم.
در قالب یک فیلمبرداری که برای چیز دیگر بود و به کمک آقای اکبر نبوی که منتقد سینما است که درک و فهم دقیقی از موقعیت و جایگاه آقای چلیپا دارد توانستیم یک سری آرشیوهایی را بدون اجازه ایشان بگیریم و به تمام دوستانشان گفتم و تمام دوستانشان هم پای کار آمدند.
با توجه به اینکه شما از نزدیک با ایشان در ارتباط بودید دلیل انزوای ایشان چیست؟!
این انزوا هم علل بیرونی دارد که قبلاً اشاره کردم و هم یک مقدار به درونگرا شدن ایشان برمیگردد. آقای چلیپا حالات خاصی دارند. به دلیل شناختی که از خودش پیدا کرده خیلی درونگرا شده است.
اگر منتظر بمانیم تا هنرمند براساس جوشش درونی روایت کند، این باعث روایت نکردن آثار و افراد نمیشود؟
خیر. هنر زیرمجموعه فلسفه و ادبیات است. یعنی هنرمند تحت تأثیر یک جریان رشد میکند. مثل هنر انقلاب که تحت تأثیر تفکر امام خمینی (ره) شکل میگیرد. اگر قرار است جریان رشد کند فلسفه، فکر، ادبیات و رهبران فکری قوی باید داشته باشد و به تبع هنرمندان به شدت در درونش جوشش خواهند کرد. وقتی به اوایل انقلاب نگاه میکنیم هنرمندان مختلف تجسمی همه به علت اینکه آن جریان قوی شکل گرفت، رشد کردند. یعنی ما نباید سمت هنر سفارشی برویم؛ ما باید جریان فکری ایجاد کنیم. وقتی طوفان فکری اتفاق افتاد از درون آن الی ماشاءالله هنرمند و انسان متعهدِ اهل فکر و اهلِ خدا به وجود میآید. اگر یک جریان فکری نزول یا صعودی دارد اشکالش را در خود هنر نباید ببینید، بلکه اشکالش را باید در حوزه فلسفه و فکر و جریان فکریاش ببینید.
هیچ بازخوردی نداشت که چرا شما درباره من مستند ساختید؟
آقای چلیپا اصلاً کار را ندیده. ما این مستند را برای تاریخ ساختیم تا برجستهترین هنرمندانِ هنر انقلاب ثبت و روایت بشود و علت همراهی تمام دوستانشان نیز همین بود، چون میدانستند آقای چلیپا چه جایگاهی دارند.