به گزارش «عمار فیلم» به نقل از مشرق، اذان مغرب گذشته بود، وارد محوطه ی فرهنگسرا شدم. صدا هایی می شنیدم که به ١۵ دی نمیخورد، اما گویند “عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد ! عدو این بار یک ماه زودتر، ما و غیرتمان را به خط کرده و عطر انقلاب با نواهای شیرنش در محوطه فرهنگسرای بهمن ، پر شده بود. از حیاط وارد کوچه ای می شدیم که منتهی به در سالن می شد و نامش کوچه ی انقلاب بود! قدم زنان این کوچه ی نمادین را گز میکردم و موسیقی خاصش مستم کرده بود…
هر تکه از آن هم دکانی به پا شده، از گل فروشی و روزنامه چی گرفته تا آلمینیوم سازی که ساخت حجله ی شهید کارش بود. همین چن متر کوچه ای که تازه همه اش نمادین بود، چقدر حس خوبی برایم داشت… قدم هایم را سرما قطع کرد و پناه بردم به پس کوچه ی انقلاب ( لابی سالن) !! باز هم حضار به موقع پشت در های بسته منتظر بودند. پی نمازخانه بودم و تا رسیدن به آن و آماده شدن برای نماز ، چهره های خاص و آشنایی توجهم را جلب کرد… تعدد آنها مرا مطمئن کرد که حضورشان بی دلیل و صرفا به عنوان مخاطب نیست. بعد از نماز خود را به سالن رساندم. عده ای از آنها را با دسته گل های مخصوص خانواده ی شهدا یافتم و حدسی که درست بود… امشب از مهمانان ویژه ی اختتامیه، خانواده ی شهدای افغان هستند. شهدای تیپ فاطمیون عجیب ترین های مدافعان حرمند با آن حجم از مظلومیت خود و خانواده هایشان… اصلا اینان برای برخی کوته فکران مصداقی شدند تا وقتی اسم ملیتشان می اید، دیگر کسی به خود اجازه ندهد دهان به توهین باز کند.
کلیپ های معمولِ قبل از شروع مراسم پخش می شد و ما منتظر، روی صندلی های قرمز سالن شهید اوینی… تاخیر شروع مراسم موجب شد مدام به قسمت های مختلف سر بزنم و کوچه ی انقلاب و مخاطبانش را رصد کنم. حضور هر کدام از خانواده های شهدا در این کوچه، ثبت تصویری میشد و با دسته گل رزی راهی شان میکردند. زمزمه ای از آغاز مراسم به گوش رسید، وارد سالن شدم و باز با چارپایه ای که در افتتاحیه برای قاری دیدم ، مواجه شدم. حالا این بار می دانستم که فلسفه ای این چارپایه ی پشت تریبون چیست و فقط منتظر بودم ببینم کدامشانند! زهرا امیری دختر شهید داد الله امیری با کمک مسئولین روی آن ایستاد و سوره ای خواند.
کوچک بودنش را با صدای بلند جبران میکرد… محمدرضا شهبازی از چهره هایی بود ک جلوی سالن با او مواجه شدم و لحظات خوب بودن باشگاه طنز انقلاب برایم تداعی شد. بعد از سرود ملی ، علی صدری نیا این بار با همراهی وحید رضا زاده که او نیز از خانواده ی شهدای کارگر است ، روی سن حاضر شدند و سلام کردند … سلام کردند به همه … به همه الا انقلاب فروش! سردار نقدی ، محمد فیلی و چند تن از بازیگران دیگر سینما در سالن حضور دارند و عکاسان خبری را به تکاپو انداخته اند. گروه سرود اسراء برای اجرا’ روی سن ایستاد و قطعه ای تقدیم شهدای مدافع حرم کرد. کلیپ جالبی پخش شد، کلیپی که رهبری از جشنواره عمار و وجه تسمیه آن سخن گفتند. بخش اول تقدیر از برگزیدگان با کلیپ معرفی داوران آغاز شد و علاوه بر آنها، خانواده ی شهید امیری و جان باختگان معدن یورت نیز دعوت شدند. برگزیدگان بخش درون گفتمانی، مدافعان حرم، جنگ نرم و بیداری اسلامی اعلام و معرفی شد و تعدادی از فانوس دارانِ جشنواره ی هشتم مشخص شدند. در هر بخش علاوه بر تقدیر نامه و فانوس ، از یک هدیه ی ویژه ی مردمی نیز رونمایی می شد.
هدیه ی ویژه ی بخش جنگ نرم ، موزاییک مرگ بر امریکا که کار و ایده ی کاشی ساز خمینی شهری بود به محمدرضا بورونی فانوس دار این بخش ، برای اثر پرزیدنت آکتور سینما تقدیم شد. هم چنین در بخش بیداری اسلامی هدیه ویژه ای علاوه بر فانوس ، به وحید فراهانی برای اثر باصبر زندگی اهدا گشت و هدیه او از این قرار بود …؛ بانویی از اهالی فوعه و کفریا عروسک حمزه ، فرزند کوچک خود را به فراهانی داد و نامه ای نیز به آن سنجاق کرده بود. بعد از اعلام برگزیدگان این بخش ؛ علی صدری نیا ، محمدرضا شهبازی را برای اجرای استندآپ دعوت کرد . استندآپی با چاشنی نمک های همیشگی! و با توجه به اتفاقات اخیر… امسال، روزهای اکران جشنواره هشتم ، کمی با سالهای قبل فرق داشت. همان عدویی که ابتدا از آن یاد کردم، چند روزی به خیال خام خویش’ غائله ای به راه انداخت تا تکانی دهد به امنیت و اقتدار ما. و حالا فعالان جبهه فرهنگی انقلاب با سلاح طنز حتی، دست از سر او و خدعه های بی سرانجامش بر نمیدارند! بخش بعدی برگزیدگان مجددا با پخش کلیپ داوران و دعوت چند تن از خانواده ی شهدا آغاز شد. برگزیدگان بخش های پویا نمایی، موشن گرافیک، جبهه فرهنگی و سبک زندگی، تاریخ معاصر و فتنه ٨٨ ‘ معرفی شدند.
در بخش تاریخ معاصر و فتنه ٨٨ نیز هدیه ویژه ای به یکی از فانوس داران اهدا شد. دعوت از مادر شهیدان خالقی پور ذهن ها را درگیر میکند که این هدیه چه خواهد بود… کلیپ معرفی آن عجیب بود. همانطور که خودش خاص و عجیب بود! مادر شهید اینطور صاحب این جایزه را خطاب کرد؛ “بهترین فیلمساز این دوره را انتخاب کردم…” به سید علی صدری نیا غبطه میخوردم به چیزی که از امشب به خانه میبرد و برکتش را حتما خواهد چشید. مادر شهیدان خالقی پور، چفیه ی رسول خالقی پور که ۶ سال در جبهه بر گردنش و بعد از شهادتش نیز ۴٠ روز با شهید همراه بوده را قاب شده به صاحب مستند قائم مقام تقدیم کرد!
علی صدری نیا دو ساعتی روی سن بود اما این لحظه’ نگاهش ، شوق و مختصات حضورش چقدر فرق داشت و برق میزد چشمانی که حالا از ویژه ترین های جوایز جشنواره را در دست دارد. بخشی از شوقش را با بوسیدن چادر مادر شهید به نمایش گذاشت و آن را ارزشمند ترین هدیه ای که تا بحال گرفته بود خواند… کارگردان مستند قائم مقام در ادامه به مزیت کار های امثال خود اشاره کرد و گفت؛ صداقت در روایت، مزیت اصلی اثر ماست که موجب ماندگاری آن می شود وگرنه سایر مزایایی چون پژوهش خوب یا آرشیو مناسب که دیگران مطرح میکنند، در عین درستی، صرفا برای آثار ما نیست. کلیپ اکران های سراسری و البته مردمی فیلم های جشنواره ی عمار شد و سپس مجری، از تقدیر اصلی امشب صحبت کرد… هر سال در اختتامیه از یک هنرمند برجسته و مردمی تقدیر به عمل می آید که امسال این تقدیر ویژه، مختص امرالله احمدجو خالق اثر روزی روزگاری بود. کارتون های پذیرایی آورده شد و هم زمان کلیپ میزبانان امشب به نمایش در آمد. خانواده ی شهدای مدافع حرم تیپ فاطمیون، میزبان ما بودند با بسراغ های خوشمزه شان… از تجربه ی شربت نعنای افتتاحیه، منتظر شربت بادرنجوبه ای چیزی بودیم که آب پرتقال ها به دستمان رسید و شکر خدا بخیر گذشت!
حالا نوبت استندآپ علی زکریایی بود…
هنرمند خوش ذوق و طنزپردازی که هر بار شگفتانه ای در اجراهایش میتوان یافت. این بار اما حوادث اخیر را نشانه رفته بود و درباره ی وطن فروشی برایمان طنازی کرد.
بخش سوم و آخر معرفی برگزیدگان باز هم با پخش کلیپ داوران آغاز شد. برگزیدگان بخش های داستانی کوتاه، داستانی نیمه بلند، داستانی بلند، ملت قهرمان و اقتصاد مقاومتی معرفی شدند، از خانواده ی شهدای هسته ای؛ پدر شهید احمدی روشن با آن حس خوب همیشگی، همراهِ برادر شهید شهریاری و به علاوه ی چند تن دیگر، دعوت شد و صحبت از یک نشان است… حالا هدیه ی ویژه ی پلانِ آخرِ تقدیر ها به برخی سوژه های بخش اقتصاد مقاومتی خواهد رسید. جایزه ای با عنوان “نشان استقلال” که منقوش به چهره ی شهدای هسته ای مان است. پدر شهید احمدی روشن تریبون را طلب میکند و حرف هایش…
حرف هایش مهم بود، مهم، آتشین و خجالت آور! از مسئولی سخن به میان آورد که گفته بود؛ برجام نتیجه ی خون شهداست! سعی داشت مربوط اعتراضش را بگوید ولی باز خشم در لحن صدایش موج میزد. حق داشت! ثمره اش را آنور میزی های همین برجام، از درخت زندگی اش کندند، آنهم برجامی که … حالا با اسم شهید، مقدس سازی را پیشه کردند! و نکته ی دومش توصیه ای به فیلم سازان بود. توصیه برای رفتن به سرپل ذهاب و انعکاس مظلومیت و دردمندی مردمی که هم چنان با بی توجهی مسئولین مدعی، زمستان را در چادر ها سر می کنند.
پس از پایان حرف های ایشان، مجدد از گروه سرود بین المللی اسرا دعوت شد. و صحنه ی آخر؛ اجرای دو نفره ی قطعه ی ‘داستان ١٣’، توسط علی نصیر نژاد و مجتبی الله وردی که این اثر نیز در پی اتفاقات اخیر بود. نصیرنژاد در صحبت های پایانیِ بعد از اجرایش، انگشتر از دست در آورد و بالا گرفت تحفه ای که دیشب از رهبری گرفته بود! جای دبیر جشنواره چقدر خالیست، نادر طالب زاده ی عزیز که کسالت موجب عدم حضورش شده بود. حالا رسماً اکران های مرکزی هشتمین جشنواره ی مردمی فیلم عمار به پایان رسید اما عمار پسوند مردمی آن، نشان از جریان همیشگی اش دارد… جریانی که از کوچه ی انقلاب به روزهای پس از آن میرسد ولی از آن گذر نخواهد کرد!
“عرفانه فتحیان”