جمال یزدانی با اشاره به سرعت عمل کمال شرف نسبت به وقایع مختلف گفت: «واکنش سریع، خصلتی است که تنها به فهم و تسلط فرمی در قالبی هنری بازنمیگردد، بلکه انس با مفاهیم و مؤلفههای گفتمانی، ایمان قاطع به مسیر و ثبات در دستگاه محاسباتی هنرمند نیز مکملهای این خصلت هستند. بسیاری از هنرمندان که به گفتمان مقاومت نیز باور دارند، به واسطۀ تزلزل در ایمان به مسیر یا به هم ریختگی دستگاه محاسباتی در این جنگ شدید ترکیبی، دچار انفعال میشوند.
وی افزود: «انفعال سم مهلک در مسیر مقاومت است. انفعال یعنی اینکه وقتی سوریه سقوط میکند، هنرمند نتواند صحنه را تشخیص دهد و تنها ناظر وقایع باشد، همهچیز را از دست رفته ببیند و به مسیر پیش آمده شک کند. البته این امر به معنای نادیدهگرفتن اشتباهات و لغزشها یا کمکاری و خیانتها و… نیست، اما هنرمندی که منفعل نیست، میتواند خود را مبتنی بر مبانی عمیقی که از پیش به آنها باور داشته، خود را بازیابی کرده و اقدام به تعریف کند.»
عضو شورای سیاستگذاری جشنواره عمار گفت: «شرافت، کلیدواژۀ غریبی است در دنیای بیشرفها. حالتی در شخص که او را از ارتکاب رذایل باز میدارد! و چه رذیلهای بالاتر از کودککشی! چه رذیلهای بالاتر از مظلومکشی! چه رذیلهای بالاتر از بیعدالتی! اما از همۀ اینها بدتر و سیاهتر، بیطرفی و سکوت است. بیطرفها همیشۀ تاریخ بیشرف بودهاند و زمینه را برای همۀ رذایل آماده کردهاند.»
یزدانی به اهمیت اندیشه و عقبه دینی هنرمند اشاره کرد و گفت: «علاوهبر آثار کمال شرف باید به عقبۀ مبانی دینی هنرمند نیز اشاره کنیم. اینکه هنرمند بتواند معارف دینی را به زبان هنر ترجمه کند، تنها حاصل شناخت و ایمان هنرمند به آن مبانی و معارف نیست، بلکه انس با این معارف، تأمل مداوم بر بیان تصویری آنها و تکرار مستمر تجربه تولید، براساس این منظومۀ معرفتی کمکم هنرمند را بهجایی میرساند که قدرت تولید واکنش سریع، مبتنی بر این عقبه معنایی را پیدا میکند.»
یزدانی تصریح کرد: «پیوند تصویر منافق در امت اسلامی با آیۀ شریفه «يقولونَ بأفواههم ما ليسَ في قلوبهم» و ضرب آن در مهمترین مسئلۀ روز ما یعنی مقاومت فلسطین در برابر اسرائیل اتفاق بسیار مهمی است. شرف حتی از اینکه این پشتوانه مبنایی را به رخ مخاطب بکشد، ابایی ندارد. هنر او در خدمت دین و معارف دینی است.»
وی با اشاره ویژگیهای هنر انقلابی گفت: «هنری زیبا و پاک است که کوبندۀ سرمایهداری مدرن و کمونیسم خونآشام و نابودکنندۀ اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بیدرد و در یک کلمه اسلام آمریکایی باشد.»
وی افزود: «هنر در مدرسۀ عشق، نشاندهندۀ نقاط کور و مبهم، معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی است. هنر در عرفان اسلامی ترسیمِ روشن عدالت، شرافت، انصاف و تجسیم تلخکامی گرسنگانِ مغضوبِ قدرت و پول است. هنر در جایگاه واقعی خود، تصویر زالوصفتانی است که از مکیدن خون فرهنگ اصیل اسلامی، فرهنگ عدالت و صفا، لذت میبرند؛ تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب و در رأس آنان، آمریکا و شوروی را بیاموزد.»